🏳 زیارتنامه "شهــــــداء"
🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
📎هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات..
﴾﷽﴿
سلام بر ماه محرم
سلام بر ماه خونِ خدا
سلام بر حسین(ع)
سلام بر اصحاب حسین(ع)
سلام بر اشکها
سلام بر تکیهها و علمها
سلام بر پرچمهای مشکی و روضهها
سلام بر ذکر یا حسین حسین(ع)
سلام بر مدافعان حریم حسین(ع)
سلام بر شهیدان
فرا رسیدن ماه عزای حسینی تسلیت باد...
پ ن: در روضهها و عزاداریها شهدا را یاد کنیم تا ما را نزد امام حسین(ع) یاد کنند...
@shahid_roohollah_ghorbani
کانال رسمی شهید روحالله قربانی
﴾﷽﴿
.
مهران گفت:
ـ تو میگی بریم یا بمونیم درسمون رو ادامه بدیم؟ من فکرم مشغوله، نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم.
روحالله نگاه نافذش را به مهران دوخت و گفت: «آره، باید زودتر وارد کار بشیم. معلوم نیست قضیۀ سوریه تا کی باشه، باید زود خودمون رو برسونیم.»
ـ یعنی تو میگی بریم شهید شیم؟
روحالله نفس عمیقی کشید و گفت: «الان که سوریه پیش اومده، وقتِ موندن و درسخوندن نیست. باید برسونیم خودمون رو.»
مهران در تأیید حرفهای او سرش را تکان داد و به فکر رفت.
روحالله لیوانش را زمین گذاشت. پردۀ اشک چشمانش را پوشاند.
ـ دارم دق میکنم مهران. من نباید الان اینجا باشم. اون حرومیا تا دم حرم #حضرت_رقیه رسیدن. باید بریم. همهمون باید بریم.
مهران ابروهایش را گره کرد و در تایید حرفهای او سرش را تکان داد. تصمیمشان را گرفته بودند. هر دو برای انتقالیشان اقدام کردند.
.
برگرفته از کتاب #دلتنگ_نباش
____________
.
پ ن: چه زیبا رفتی و رسیدی... امشب که شب نازدانه اباعبدالله، رقیه خاتون سلام الله علیهاست، برای ما هم دعا کن شهید...
.
پ ن۲: عکس مربوط است به چند روز قبل از شهادت
______
______
یک خط روضه: کودک سه ساله آغوش گرم و پر مهر بابا را میخواهد نه سرِ بابا! دل او کوچک است دق میکند...😭 .
التماس دعا
°•|کانالکمیــل|•°:
🍃«بسم رب الحسین»🍃
کسانی که سر در عالم خود دارند؛
از همه ی عالم خبر دارند...
#محرم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شما دعوت شدید به کانال #باب_النجاة
=============================
@Babonejatedooost
﴾﷽﴿
.
#شهیدانه_۱۰
.
روحالله بچه هیئتی بود و عاشق هیئت رفتن بود.
اما اعتقاد داشت، باید در زندگی «اهم و مهم» کرد.
یعنی ببینی اولویت با کدام کار است.
مثلا اگر پدرش کاری را به او میسپرد، حرف پدر برایش از هیئت رفتن، مهمتر بود.
.
در وصیتنامهاش هم نوشته است:
اول واجبات بعدا مستحبات موکد مثلا کمک به پدر و مادر و مردم و دستگیری اطرافیان نه صدبار به حج و کربلا رفتن.
@shahid_roohollah_ghorbani
کانال رسمی شهید روحالله قربانی
﴾﷽﴿
.
مداح بود.
تمام روضهها را از بَر بود.
انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش میآمد!
مخصوصا روضه علی اکبر(ع)
مخصوصا اربا اربا
مخصوصا کمر خمیده
مخصوصا عبا و تن چاک چاک
_____
_____
.
ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند.
همین دو دقیقهی قبل #روحالله به رویشان لبخند زده و گفته بود:
«اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم میکنه»
حالا چطور میتوانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان میسوزد، قتلگاه رفقایشان است؟!
.
صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد:
«خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...»
روضهها به کمکش آمدند. انگار یکی یکی جلوی چشمانش رژه میرفتید.
رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد!
پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند.
خب! #فرمانده بود.
غیرتش اجازه نمیداد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند.
گلهایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید.
زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید!
اما...
اما، امان از آن لحظهای که میخواست برخیزد!
باز هم روضه:
« الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست»
کمرش خم شده بود.
دیگر نمیتوانست راست بایستد.
چقدر حالا روضهها را بیشتر درک میکرد.
۳ روز بیشتر طاقت نیاورد.
پر کشید سوی شهیدان... سوی سالار شهیدان...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی ...
﴾﷽﴿
.
امشب منتسب است به حضرت عباس(ع).
همان که عاشقش بودی.
.
کاش برایمان تعریف کنی:
تعریف کنی از آن لحظهای که موقع شهادت، دستِ راستت بر زمین افتاد، حضرت بر بالینت آمد؟!
.
سرِ فداییاش را به دامان گرفت؟!
تو را تسلی داد که:
روحالله جان، سربازِ فدایی حسینم، خوش آمدی... زین پس نزد خودم هستی... شهادتت قبول حق... تو را به زودی به دیدار سرور و سالارم حسین خواهم برد...
.
کاش برایمان تعریف کنی از آن شادی و شوق دیدارت که در وصف کلمات نگنجد... از آن لحظهای که جان شیرینت را در دامان عباس بن علی(ع) به حق تقدیم نمودی...
.
راستی
وقتی قمربنیهاشم را دیدی، چشمها و بازوان و دستهایش را بوسیدی؟!
او را بغل کردی و عمیق بوییدی؟!
عطرِ ملیح یاس را از او استشمام کردی؟!
.
کاش برایمان تعریف میکردی که وقتی چشمانت به چشمانِ بی مثال عباس(ع) افتاد چه حسی داشتی؟!
گریه امانت داد که خوب به او بنگری؟!
.
خوشاااااا به حالت که مزد اشکهایت برای حسین فاطمه(س) را به خوبی گرفتی...
.
هر وقت محضرِ حضرت ابالفضل عباس(ع) مشرف شدی یادِ ما هم باش...
دعا کن ما هم مثل تو عاقبت بخیر شویم؛
@shahid_roohollah_ghorbani