eitaa logo
🇵🇸هـ‌یئَــتِ‌شَـہیـدْمُصْطَفــےٰ‌صَــدْرزاده🇵🇸
248 دنبال‌کننده
629 عکس
957 ویدیو
3 فایل
بِسْمْ أللّٰھِ الرَّحْمٰنِ الرَّحْیٖمْ🌱!' 🦋« هـ‌یئــتِ دانش آموزی »🦋 |میــمْ صـٰاد| . . ‌. ⚘← ‹ مُصْطفــےٰ صــدرزادهـ › _ شنوایِ سخنان‌ِ شما . . "ادمین‌"↯ @shahid_mim_sad اینستا :↯ https://www.instagram.com/mim_sad.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشہ به‌مادرش‌ مۍگفت: دعاکن‌‌ مؤثر‌باشم،شهید‌شدن ‌و‌نشدن‌ زیاد‌ مھم‌نیست...! _شھید‌مصطفۍصدر‌زاده❤️
264K
+مصطفی فکر میکردی ی روز بیای سر خاک عمار ؟! _خدا بخواد کسی رو ببره میبره .. :) (صوت‌از‌شهید‌صدر‌زاده) : لا‌ ب لای خاطرات ب جا مانده .. صدایی از جناب میم‌صاد‌ ؛ آرامش جان یافتیم ..🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ یکی داره میاد با تن لرزون یکی داره میاد با چشم پر اشک یکی داره میاد از دل میدون.. 🙂 ‌‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ ؛ [@shahid_saderzadeh]
365K
صدای حسین معزغلامی ؛)) -یعنی قسمت میشه منم شهید بشم تو سوریه ..🙂💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺زمانیکه امام حسین ع به کربلا رفت مهرماه بود اون تایم اصلا هوا گرم نیست و عطش و گرما در کربلا نبوده!! پس هر چی میگن دروغه😳 🔺دلیل دیگشون برای دروغ بودن اینه که کودک شش ماهه اصلا گردن نداره که بخوان تیر بزنن به گردنش😔😡 شاید این شبهات امروز رو از آتئیست ها هم شنیده باشید👆👆 ؛ [@shahid_sadrzadee]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️مجری: وقتی لحظه شهادت فرزندتون و غلطیدنش در خاک رو میبینید چه حسی دارید؟ 🔹️پدر شهید: لطفا بی‌بی زینب این هدیه رو از ما بپذیرند. 🔺بدون تعارف با خانواده «شهید مصطفی صدرزاده»، کسی که زندگی و شهادتش به و گره خورده بود. ؛ [@shahid_sadrzadee]
آقا مصطفی شهید روز بودن! مطالب کانال در رابطه با این شهید بزرگوار رو میتونید با در کانال پیدا کنید🖤
♥️ بارها شده بود از ابوعلی میخواستم از شهادت سیدابراهیم بگه، چون میدونستم لحظه ی شهادت کنارش بوده .. 💔 اما هربار به یه بهونه ای بحث عوض میشد و هیچی نمیگفت! میدونستم گفتنش براش سخته اما این سوالی بود که ذهنم درگیرش شده بود و کسی جز ابوعلی نمیتونست جوابم رو بده! دقیق یادم نمیاد، ولی اگر اشتباه نکنم پارسال شب شهادت حضرت زهرا بود که برای چندمین بار خواستم برام از شهادت آقامصطفی بگه ... و متن زیر تنها چیزی بود که گفت: چون تیر تو سینه اش خورده بود و شُش سوراخ شده بود با نفس کشیدنش ، خون بالا میاورد -🥀 و چند دقیقه بیشتر .. درگیری بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور عقب نشینی صادر بشه🥀 لذا گمان اینکه نکنه پیکرش جا بمونه ، خیلی اذیتم میکرد ..😔 همه دنبال کار خودشون بودن و چون فرمانده رو از دست داده بودیم ، روحیه ی همه تضعیف شده بود🥺 پیکر مطهرش رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون تیر اندازی میشه/: حدود ۲۰۰متر به سختی و زحمت حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش درد و دل میکردم .. چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون میومد و لباس و صورتم از خون پاکش رنگین شده بود :) اون لباسم رو یادگار دارم💔 _️ و چند ماه بعد ابوعلی هم با ناگفته های زیادی که در سینه اش ماند به رفیق شهیدش پیوست .. 🕊 (سیدابراهیم) (ابوعلی) ؛ [@shahid_sadrzadee]