eitaa logo
کانال شهید سید حسن روح الامینی
97 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6هزار ویدیو
8 فایل
شهدا⚘️ خاطرات شهدا🌹 عکس نوشته🌱 مطالب مذهبی🇮🇷 استوری مذهبی📿
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊 🌾حسین چند ماهی یک بار به مرخصی می‌آمد؛یک روز با پاهای گچ گرفته به خانه آمد.با اضطراب پرسیدم:مادر پاهایت چطور شده؟لبخندی زد و گفت: چیزی نیست مادر موتور روی پایم افتاده! 💐بعد از شهادتش فهمیدم در کوه‌های خان‌طومان در سال ۹۰ زخمی شده ولی برای اینکه من مضطر نشوم، حقیقت را به من نگفته‌بود؛در آن ماموریت بهترین دوستش،"کمیل صفری‌تبار"را از دست داده بود.خانه آن شهید عزیز در بابل بود؛ حسین پس از شهادتِ کمیل در مرخصی‌هایش ابتدا به مادر کمیل سر می‌زد و بعد به خانه می‌آمد و همیشه به مادر کمیل می گفته که"دعا کنید تا من هم شهید شوم".😭 ✍راوی:مادر شهید 🌹 ۹۴ 🕊 🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊 🆔 http://splus.ir/kanalshodayemodafeanharram
وفاے به عهد...🌙 🌷شهید حسین جمالی تاریخ تولد: ۱ / ۷ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: فارس/فسا ،خورنگان محل شهادت: سوریه *🌷مادر شهید← بعد از ماه محرم و صفر قرار بود داماد شود🎊 اما خواست خدا بر این بود که بجای رخت دامادی خلعت شهادت بپوشد🕊️حسینم در ماه محرم متولد شد 🎊ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذری می‌پزیم🍲 و بانی آن حسین بود، آن روز تمام وسایلهای نذر را خرید🍲سپس لباسهایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت.🥀از زیر قرآن ردش کردم و آب را پشت سرش ریختم💦 با یک چشم پر از غم و عمیق نگاهم کرد و رفت سوریه🥀سوم محرم زنگ زد گفت مادر چه خبر از حسینیه⁉️گفتم: مادر کی میای ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم🕊️همرزم← شب عملیات بود.💥 قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن می‌گذشتند🌙حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت: دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم🕊️مادر ← روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله، در آشپزخانه حسینیه نذر را بار گذاشتیم🍲هر که می‌آمد می‌پرسید حسین کجاست؟⁉️ می‌گفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه💫اما همان روز خبر شهادتش را آوردند🕊️گفت تاسوعا بر می‌گردم برگشت اما جور دیگر🥀او با سر بند یا فاطمه الزهرا(س) با اصابت تیر به پهلو🥀در روز تاسوعا🏴 شهید🕊️و به سیمرغ محرم شهدای عملیات محرم ملقب گردید*🕊️🕋 💙🌷
🍃هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود. یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم. به سمت آشپزخانه رفتم. 🔹حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند. گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟ گفت: می خواستم شما بیدار نشوید. زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد. 🌷یادشهداباذکرصلوات.. هم 🇮🇷
اول وقت سفارش هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود. یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم. به سمت آشپزخانه رفتم. حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند. گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟ گفت: می خواستم شما بیدار نشوید. زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد. 🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷