🌸🍃| #خاطره
امیرحسین تهرانی دوست و همرزم شهید #میثم_مدواری....:
میثم همه دنیاش را رها كرد و رفت
۳ و۴ روز قبل از شهادت میثم،
#قدیرسرلك و #روحالله_قربانی كه از دوستهای صمیمی میثم بودند به درجه رفیع #شهادت رسیدند.
میثم غمگین بود و مدام با خودش #خلوت و #گریه میكرد.
وقتی میگفتم میثم جان چرا گریه میكنی.
اونا به آرزوشون رسیدند میگفت واسه رفتن اونا ناراحت نیستم.
واسه خودم ناراحتم.
تازه فهمیدم نیتم صاف نبوده و گرنه منم با دوستام پرواز میکردم.
نگاهش كردم و چیزی نگفتم.
چند شب بعد، تا صبح از سرما لرزیدیم.
زیر پتو بودیم اما هوا خیلی سرد بود.
یك ساعت قبل از اذان صبح میثم وضو گرفت تا نماز شب بخواند.
محمدحسین سرش رو از زیر پتو بیرون آورد و گفت ببین كی گفتم!
میثم #رفتنیه.
دلم لرزید.
قبل از آغاز عملیات به شوخی به میثم گفتم هان میثم!
نیتت صاف شد؟
با اون چشمهای معصومش نگاهم كرد و با یه لبخند گفت صاف صاف.
از گفتن این جمله تا لحظهای كه غسل كرد ۱۰ دقیقه هم نشد.
میثم همه #دنیاش رو #رها كرد و پرید...
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
#مخلص_الشهداء