آقــاسَـجّــادٌ
📚
#غربزدگی
#قسمت_هفتادم_دوم
#صفحه_۱۵۲
دانشجوی طبّ، خدا عالم است چند لاشهی بی صاحب افتاده است و به این ترتیب، من حتم دارم که یک دانشجوی طبّ، در تهران یا شیراز یا هر شهر دیگر ایران، بسیار تجربه آموختهتر و جرّاحی کردهتر و کالبد شکافی کردهتر در میآید، از مثلاً دانشجویان طبّ فرنگ یا امریکا و این خود نقطهی قوّتی است برای دانشجویان طبّ ایرانی، که بر نقطهی ضعفی پایه گذاری شده است که عبارت باشد از نسبت بالاتر از معمول مرگ و میر.
امّا آن قسمت از رشتههای دانشگاهی که با تکنیک و فن سر و کار ندارد، یا با هنر سر و کار دارد و ادبیّات، مثل دانشکدهی هنرهای زیبا و دانشکدههای ادبیّات (تهران و ولایات) یا با معارف اسلامی و فرهنگ ایرانی و تحقیق و تتبّع در آنها. یک یک بشمارم:
دانشکدهی هنرهای زیبا، تنها با دو رشتهی نقّاشی و معماری، تنها مؤسسهی دانشگاهی است که فیالجمله هنرمند میپرورد. اگر بتوان هنرمند را پرورد؛ امّا یک نگاه سرسری به در و دیوار نمایشگاههای نقّاشی که این روزها کمکم دارد باب میشود و نیز با گذر سریع از هر کوچه و خیابانی، محصول کار این هنرمندان را میتوان دید زد. منهای چند استثنا، نتیجهی کار اغلب آنها مصرف کردن رنگ و بوم و شیشه و آهن است. باز یعنی مصرف کردن مصنوعات غرب. به ندرت در میان نقّاشان و معماران ایرانی، کسانی را میشود یافت که مقلّد غربیان نباشند و در کارشان آن مشخّصهای باشد که اصالت و نوآوری هنری است و به مجموعهای باشد که اصالت و نوآوری هنری است و به مجموعهی کوشش هنری دنیا چیزی میافزاید. حتّی کار به جایی کشیده...
#صفحه_۱۵۳
...است که برای قضاوت در کار نقّاشان، قاضی و منتقد از فرنگ وارد میکنیم.[۱]
امّا دانشکدههای ادبیّات. چنین که برمیآید، در این دانشکدهها نه تنها سخنی از ادبیّات به معنی واقعی و دنیاییاش نیست، بلکه حتّی ادبیّات معاصر فارسی در آنجا ندیده میماند و نشناخته؛ و هنوز طرز فکر مرحوم عبّاس اقبال بر این دانشکدهها مسلّط است که خداش بیامرزد، میفرمود تا صد سال پیش را میتوان دید و شناخت و قضاوت کرد؛ امّا از آن به بعد را، ابداً[۲] و نتیجهی چنین برخوردی با ادبیّات اینکه فقط نبش قبرکُن میپروریم و به این مناسبت، دانشکدههای ادبیّات را نیز باید جزو آن دسته از دانشکدهها شمرد که سر و کارشان با حقوق و معارف اسلامی و فرهنگ ایران و تتبّع و تحقیق در آنها است؛ یعنی دانشکدههای حقوق و معقول و منقول.
درست همچون مدارس اسلامی که ذکرشان گذشت و دیدیم که گمان کردهاند تنها با تدریس و تبلیغ دین و اصول دینی میتوان از خطر بیدینی که تنها یکی از عوارض غربزدگی است، جلو گرفت. دانشکدههای ادبیّات و حقوق و معقول و منقول ما نیز گمان کردهاند که با پناه بردن به عربیّت و ادبیّت و عنعنات و سنن، جلوی همین خطر را میتوان گرفت. این است که مثلاً دانشکدههای ادبیّات، با همهی فضلا و استادانش تمام همّ و غم خود را...
📗 #غربزدگی
🖊 #نویسنده_جلال_آل_احمد
📄 #قسمت_هفتادم_دوم
@shahid_sajad_zebarjady