آقــاسَـجّــادٌ
📚
#غربزدگی
#قسمت_هفتاد_نهم
#صفحه_۱۶۶
دولتهای مستعمره و عقب افتاده است که اروپا امنیّت و سلامت شهرها و موزهها و تآترهای خود را حفظ میکند و حالا که ملل مستعمره، یکی بعد از دیگری دارند آزاد میشوند، ببینیم اروپا با این مال بدی که بیخ ریش صاحبش خواهد چسبید، چه خواهد کرد؟ ناچار باید منتظر نابسامانیهای فراوان در داخلهی اروپا بود؛ ولی این طور که از وجنات امر پیداست، گویا هنوز «آنگولا» و «موزامبیک» و «افریقای جنوبی»، تکیهگاه و پایگاه اصلی این نوع «لژیون اترانژر»ایها است و بعد هم تصوّر نمیکنید که حضرات، لباس عوض خواهند...
#صفحه_۱۶۷
کرد و به صورت مشاور و مستشار و کارشناس بغل دست شیخ کویت خواهند نشست و یا وزیر شیخ قطر خواهند شد و حتّی در ولایت خودما. ... بگذرم. و چرا چنین است؟ چرا در متن تمدّن غربی، چنین مشکلاتی هر روز سنگی پیش پای هر تحوّلی است؟ به گمان من برای اینکه ماجراجویی و عصیان علیه مردم و قوانین و انواع قدّارهبندیهای فکری و عملی، خود محصولات دست دوم به صف کشیده شدن مردم (رژیمانتاسیون) پای ماشین است. محصولات دست اوّل مصنوعات غربی است و محصولات دست دوم اینها و این «رژیمانته» کردن مردم، خود یکی از ملزومات ماشین هم هست. عامل و معمول با هم. متّحدالشکل بودن در قبال ماشین و به صف کشیده شدن در کارخانه و سر ساعت رفتن و آمدن و یک عمر، یک نوع کار کسالت آور کردن، عادت ثانوی میشود برای همهی آدمهایی که با ماشین سر و کار دارند. حضور در حزب و در اتّحادیه که لباس و ادا و سلام و فکر واحد میخواهد نیز عادت ثالثی است تابع همان ماشین. پس متّحدالشکل بودن در کارخانه منجر به متّحدالشکل شدن در حزب و اتّحادیه میشود و این نیز منجر میشود به متّحدالشکل بودن در سربازخانه. یعنی پای ماشین جنگ! چه فرق میکند؟ ماشین، ماشین است. منتها یکی بطری شیر میسازد برای بچّهها و دیگری خمپاره میریزد برای کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر؛ و این اتّحاد شکل و لباس و فکر، در خدمت گزاری به ماشین (که چارلی چاپلین آن را سخت کوبیده است و اگر ارزش برای او قایلیم، برای این است که زودتر از همه، او به خطر گوسفندوار به سلّاخخانهی ماشین رفتن، پی برد) بعد در اتّحادیه و کلوپ و...
📗 #غربزدگی
🖊 #نویسنده_جلال_آل_احمد
📄 #قسمت_هفتاد_نهم
@shahid_sajad_zebarjady