eitaa logo
شهیدانه
1.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
10 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
پ مثل پزشک👩‍⚕ پ مثل پرستار😷 پ مثل پروانه👩‍🔬👨‍🔬 دوست داشتم که این تشکر قلبی خودم را به همه ی برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم؛ انشاءالله که موفق باشید. کارتان بسیار با ارزش هست. هم ارزش جامعه ی پزشکی و پرستاری در جامعه را بالا میبرد که برده، هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعا به شما اجر و ثواب خواهد داد. سید علی خامنه ای به یاری خدا ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
📚رهبرانقلاب: كتاب، دروازه‌یی به سوی گستره‌ی دانش و معرفت است و کتاب خوب، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
آیا میدانید که لاکپشت تنها جانداریه که از زمان دایناسورها تا کنون تمام سختی‌های جهان را دیده و منقرض نشده ؟ راز این ماندگاریش اینه که همیشه در خانه میماند 😂😂😂😅😅 مثل لاکپشت باشید ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
پرسیده بودند زیارت قسمت هست یا همت؟ گفته بود هیچکدام ، دعوت است! با صد بهانه خودش را به کربلا رسانید. هم بار امام را کشیده بود، هم نازش را. حسین مظهر ناز هست و جون هم شد مظهر نیاز، تا نشان دهد که خادم همیشه تجلی،نیاز باید باشد و اما دیگران هم هستند که کار امام حسین (ع) انجام دهند. ( قابل توجه بعضی خادمین) علم زمین نمی خورد ولی افتخار علم داری را برای چه کسی خواهند نوشت؟ ؟ (ع) ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
برای کسی نوکرید که جبرئیل به او افتخار میکند. فرشته وحی افتخارش حسین است، مباهات میکند به خادمی حسین(ع). شما هم مباهات کنید به خادمی آستانش؛ هر کس در اینجا کاری میکند. هیچکس بی کار نیست. میکائیل گهواره جنبان و لالائی خوان اوست. ملائک گریه کنان.... باید از نوکری شروع کرد... ؟ (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
خود را بشکن، به امام بگو شرح ما وقع را در دل چه داری؟ همینجا این کوزه خودساز را بشکن، خاکش را به دست امام بسپاریم تا او را دوباره بسازد، این کوزه را تو نساختی. جون خودش را شکست، عرضه داشت: من کجا بروم؟ بدن من کجا؟ من بوی خوشی ندارم، چطور خون من با علی اکبر قاطی شود؟ اصلاً برای خودش در مقابل امام ارزش قائل نبود. برای خود کلاس نگذاشت. خود را شکست! وقتی خود را شکست، آنوقت امام او را درست کرد، آن وقت خوش صورت شد. خادم ارباب! وقتی خودت را شکستی بیا، ما درستت میکنیم. ؟ امام(ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کتاب شامل تلنگرهای دوستانه است. برای آنان که دغدغه در سپاه امام زمان بودن را دارند. نویسنده با محوریت شخصیت جون، نشان میدهد چطور میتوان وارد پادگان عشق شد. قصه، قصه عشق بازی با امام حسین (ع) هست. قصه ای که همه خدام باید بدانند. باید بدانند چگونه یک خادم با کیاست خود به اعلی علّیین میرسد. و چگونه نینوا از شمیم عشق او معطر میگردد. این داستان راز بندگی جون بن حوی خادم امام حسین(ع) هست. ؟ (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد_حضرٺ_عشق🌼🌸 💜خورشید شبِ فاطمہ بالا آمد 💓شڪل دگرِ علے و زهرا آمد 💜مشتاق زیارتِ حسن بود، حسین 💓این بود ڪه شش‌ماهہ بہ دنیا آمد میلاد_امام_حسین مبارک باد مبارڪ_باد🌼 💐تصاویری از گل‌آرایی حرم مطهر اباعبدالله (ع) در شب ولادت حضرت (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
✨✨✨✨✨✨ ❤️ از سوره "والشمس" دلم شد آگاه ڪہ از پے خورشید ز راه آید ماه یڪ روز پس از حسین عباس آمد لاحول ولا قوه الا بالله ✨✨✨✨✨ میلاد قمربنےهاشم است و میر و علمدار امام (ع) (ع)❣️ مبارڪـ_باد❣️ ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
دلگویه روز جانباز رو به حضرت آقا هم تبریک میگیم😍 ۲ نفر تو این جهان شبیه ترین وضعیت جانبازی رو به رهبری داشتند... یکی حاج قاسم نازنین بود یکی شهید خرازی... آقا همیشه با لبخند به دستهای مجروحشون نگاه میکرد... یکبار وقتی شهید خرازی تلاش کرد تا درد دست جانبازش رو از نگاه رهبری پنهون کنه... آقا لبخند زدن و گفتند: من درکت میکنم... شب‌هایی که استرس داری... درد عصبش... امون رو می‌بره.... امیدوارم درد عصبی این روزگار... بار شونه های رهبری نشه.. مبارک_آقا ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کتاب دست دعا، چشم امید؛ دریافتی است از مناجات خمسه عشره امام سجاد… مناجات‌هایی که تعبیر نویسنده از آنها چنین است: مناجات خمس عشره که از وجود قدسی حضرت سجاد(ع) تراوش کرده از لطافت و حلاوتی خاص و منحصربه فرد برخوردار است. امتیاز خاص و منحصربه فرد مناجات پانزده گانه خمس عشر این است که هر انسانی با ویژگی‌های روحی و روانی خودش و همه انسان‌ها در شرایط روحی و روانی مختلف‌شان،‌ می‌توانند مناجات مورد نیاز خود را در این مجموعه پیدا کنند. به عبارتی می‌توان گفت حالات مختلف انسان‌های مختلف از پانزده موقعیت کلی تجاوز نمی‌کند که مناجات خمس عشره برای یکایک این شرایط و حالات، ‌نسخه‌ای جدا و مستقل تدارک دیده است. بر اساس این مقدمات به این نوید و امید می‌توان رسید که انسان با در دست داشتن مناجات خمس عشره در همه حالات حرف برای گفتن با خدا دارد. نویسنده کتاب زبان لطیف و ادبیات ویژه‌ای را برای ترجمه برگزیده است که به فهم حس و حال اصل دعا بسیار کمک می‌کند. مناجات الشاکرین چنین آغاز می‌شود: خدایا! تشنگی عمیق من و باران مداوم و بی‌حد و حصر تو، مرا از اقامت در زیر خیمه شکرت بازداشته است. خدایا! دست یاری هر لحظه تو در نشیب و فراز صخره‌های صعب زندگی،‌ مرا از اندیشه پرتگاه‌های ناسپاسی واگذاشته است. (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کتاب دست دعا ، چشم امید، با زیر عنوان ، دریافتی از مناجات خمس عشر، را انتشارات کتاب نیستان  با ترجمه‌ سید مهدی شجاعی از این دعاها ، روانه بازار کتاب کرده است که در آن نویسنده با بیانی شاعرانه دست به ترجمه متن این دعاها زده است. هرچند که سید مهدی شجاعی پیش از این نیز در قالب کتاب‌های دیگری این دست ترجمه‌ها را به مخاطب خود ارائه کرده بود، اما ویژگی اصلی کار او در هر یک از این آثار، انتخاب واژگان و حاکم کردن روحیه‌ای بر متن ترجمه است که متناسب با فضا و ساختار آن اثر به حساب می‌آید. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
سیدمهدی شجاعی در ترجمه مخاطبش را با واژگان و اصطلاحاتی به دنیای نیایش امام سجاد (ع) وارد می‌کند که متناسب با شأن این دعاهاست؛ واژگانی که در کنار تضرع و بیان حقارت انسان در پیشگاه ازلی، از خداوند به ساده‌‌ترین شکل ممکن طلب یاری می‌کند. مناجات‌های امام سجاد(ع) برای همه شیعیان زمزمه‌هایی عارفانه و سرشار از مفاهیم ناب در عالی‌ترین بیان است‌، تاکنون ترجمه‌های متعددی از این مناجات‌ها که در صحیفه سجادیه منعکس شده‌ منتشر شده‌اند‌، در این میان برخی نیز به ترجمه ادبی از این مناجات‌ها پرداخته‌اند که ترجمه سید‌علی موسوی گرمارودی از آن جمله است. اما سیدمهدی شجاعی ترجمه‌ای ادبی و حتی شاعرانه از دو دعای امام سجاد(ع) انجام داده که از سوی کتاب نیستان منتشر شده است،‌ این مناجات‌ها عبارتند از دعای «مکارم‌الاخلاق» و مناجات «خمسه عشره». مناجات خمسه عشره در کتابی با عنوان «دست دعا‌، چشم امید» منتشر شده است. (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
خدایا! در ان دلی که لطافت حضور تو نیست از هرچه عشق و خوبی و لطف خالی است. خدایا! در جاده ای که نسیم عنایت تو نمی وزد و ماهتاب رحمت تو نمی تابد کدام دل راه به حقیقت تو می برد؟ما را از ظلمات راههای ضلالت نجات بخش و به روشنای طرق هدایت خویش راهنمایی کن. خدایا! راه منتهی به تو به تعداد نفوس ادمی است بینهایت است .ما را از نزدیک ترین راه به خویش برسان و راه های صعب العبور و پرپیچ و خمت را به ما منمایان.دشواری فراز و نشیب های راهت را اسان بگردان و ما را در واحه های وحشت و یاس سر مگردان.ای که بیدارانت را انیس می شوی و به خواب رفتگانت را جلیس.ای که به عاشقانت دل مجالست می بخشی و به غافلانت پای مراقبت و به گریزندگانت روی مراجعت. خدایا! تو مر پویندگان را فرقانی و مر گمراهان را برهانی و مر افتادگان را نوانی و مر عاشقان را نشانی . تو عین وصل و هجرانی،تو اتش و گلستانی ،تو باغ و باغبانی ،تو دردو درمانی ،تو روحی،تو جانی.چه گویم تو اینی،تو انی،چنینی،چنانی؟هر ان را در وصف ناید تو انی... در یافتی از مناجات خمس عشره (مناجات المریدین) سید مهدی شجاعی ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
🌼دست تو ربنای قنوت اجابت است ✨سجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است 🌼اشکت نزول آیه ی باران رحمت است ✨لبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است 🌼هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ست ✨پای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست السلام_علیک_یا_سید_الساجدین❣️ (علیه السلام)✨💕 مبارڪـباد✨❣️ ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
با سلام خدمت همراهان خوب پاتوق. ضمن عرض عذرخواهی از اینکه در این چند روز به علت اختلالات ایتا نتوانستم مطلب بگذارم. از صبوری شما هم سپاسگزارم. لطفا دوستان تان را برای ورود به کانال دعوت بفرمائید. چرا که به خاطر اختلالات ایتا متاسفانه اعضای زیادی خارج شدند.
«سر تکان دادم و دست انداختم دور گردنش. چه‌قدر خوش‌حال بودم که برگشته بود و دیگر اَخمو نبود. پرسیدم: «چی را می‌خواستی به من بگویی؟» با خوش‌حالی گفت:«پس نامه‌ام را پیدا کردی!» با چشم‌هایم آره گفتم و دوباره پرسیدم: «چی را می‌خواستی بگویی؟» کلاهش را کمی جابه‌جا کرد و گفت: «خیلی فکر خوبی کردی که خودت را پوشاندی.» گفتم: «فکر خدا است؛ نه فکر من، ولی...» چندبار تکرار کرد: «فکر خدا... فکر خدا... اوووه!» و یک‌دفعه از جا پرید، انگار چیزی فهمیده باشد. اگر حرفم را قطع نمی‌کرد، به او می‌گفتم که موهای من آبی نیست؛ که این‌ها را فقط به‌خاطر خدا می‌پوشانم، چون خیلی دوسش دارم و می‌خواهم به حرفش گوش کنم؛ ولی همان موقع سوار پرنده شد و رفت. لینالونا را می‌گویم.» ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
درک می‌کنم که چقدر نگران آینده دختراتون هستید. توی این وضع جامعه، نگه داشتن حجاب کار ساده‌ای نیست. اگر دوست داری دختر کوچیکت غیرمستقیم با مفهوم حجاب آشنا بشه و براش جذاب باشه، کتاب « لینالونا » رو پیشنهاد می‌کنم. توی این کتاب در قالب یک داستان جذاب، ارزش و مفهوم حجاب توضیح داده شده. این کتاب مناسب سنین آغاز دبستانه و می‌تونه یه هدیه خوب برای روز_جهانی_کتاب_کودک باشه. داستان لینالونا درباره‌ی ماجرای دوستی یک دختر خردسال با آدم کوچولویی به اسم لینالوناست. این داستان فانتزی به زبانی کودکانه از مسئله‌ی حجاب می‌گوید. دوستی دخترک و لینالونا و صحبت‌های آن‌ دو درباره‌ی حجاب با قلمی روان و زیبا این امکان را به مخاطب کم سن و سال خود می‌دهد تا بدون استفاده از کلمات قلمبه‌سلمبه با ارزش حجاب آشنا شود. نویسنده با تصویرهای زیبا و رویایی کتاب که با رنگ‌هایی متنوع و چشم‌نواز کشیده شده‌اند، بر جذابیت متن افزوده است. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ناشر این کتاب آن را برای گروه سنی ب منتشر کرده است. ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
یکی از ویژگی‌های مهم کتاب کودکان استفاده از تصویرهای مناسب است. تصویرها هم مثل متن داستان بخشی از مفاهیم مورد نظر را به کودک منتقل می‌کنند. جذابیت‌های بصری تصاویر کمک می‌کند توجه کودک به داستان جلب شود و با آن همراهی کند. تصویرهای مناسب باعث خلاق شدن کودکان می‌شوند و آن‌ها را در جریان مطالعه از حالت منفعل خارج می‌کند. امروزه تصویرسازی کودکان به‌قدری مخاطب پیدا کرده است، که جشنواره‌های متعددی در سراسر جهان از آثار تصویرسازان کودک برگزار می‌شود و مخاطبین در سنین مختلف از آن استقبال می‌کنند. علاوه‌بر این، کشورهای مختلف موزه‌هایی به آثار تصویرگران خود اختصاص داده‌اند و بر کارهای تصویرگرانشان مطالعات و پژوهش‌های روان‌شناختی انجام می‌دهند. مهارت تصویرگری ژوبرت باعث شده که بین متن و تصویرها هماهنگی ایجاد شود. امتیاز دیگر تصویرگری‌های او، حذف کردن کلمات اضافه‌ای است که با کمک تصویر آن‌ها را بیان کرده است. از این‌رو، تصاویر کتاب‌های ژوبرت نقشی فراتر از زیبایی و تزئین در کتاب دارند و بخشی از داستان را روایت می‌کنند. حتی گاهی تصویر گامی فراتر از روایت متن می‌گذراد و در فضاسازی داستان و تفهیم مضمون آن نقشی اساسی به عهده دارد. نویسنده‌ی ادبیات کودک باید درکی کامل از موضوعات مرتبط با کودک داشته باشد. احاطه‌ی کامل به ادبیات روز کودک و مباحث آموزشی، روان‌شناسی، اجتماعی و آداب و رسوم و بسیاری موارد دیگر از جمله مهارت‌هایی است که در نگارش داستان کودک به کار می‌رود. این موضوعات در تصویرگری کتاب‌های کودک هم تاثیر دارند. تصویرگر علاوه بر نحوه‌ی نمایش مفاهیم در شکل و شمایل تصویرها، تکنیک‌های تصویرگری و چگونگی پیاده‌سازی آن را هم انتخاب می‌کند. آشنایی با مواد و تکنیک‌های تصویرگری برای کتاب و حدود ساختار طراحی متناسب با ساختار فکری، ذهنی مخاطب از دیگر موضوع‌های با اهمیت در حوزه‌ی تصویرگری است. ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کلر ژوبرت مترجم، تصویرگر و نویسنده‌ای فرانسوی است که در سال 1340 شمسی در یک خانواده‌ی مسیحی به دنیا آمد. مادر او پزشک و پدرش نقاش هستند که باعث شد کلر هم به نقاشی علاقه‌مند شود. او از کودکی کتاب خواندن را دوست داشت و در مورد مسائل مختلف زندگی کنجکاو بود. کلر در نوجوانی سوالات زیادی درباره‌ی خدا و مسائل دینی داشت. او که قبول داشت خداوند یکی است با دین مسیحیت که باور به تثلیث دارند و روح‌القدس و حضرت مسیح را در مرتبه‌ی خدایی قرار می‌دهند، مخالف بود. از طرفی، از این‌که مسیحیان برای بخشش گناهانشان نزد کشیشان اعتراف می‌کنند، احساس رضایت نداشت. این سوالات باعث شروع جستجویی در ادیان مختلف به‌ویژه اسلام شد. او که شنیده بود انسان در دین اسلام می‌تواند رابطه‌ای مستقیم و بدون واسطه با خداوند داشته باشد، پس از تحقیق و بررسی بیشتر درباره‌ی اسلام و آشنایی با مفاهیمی مثل احترام به سایر ادیان و پذیرش تمام پیامبران قبلی باسلام علاقه‌مند و در سن 19 سالگی مسلمان شد. گرچه پذیرش اسلام در ابتدا برای خانواده‌ی کلرسخت بود ولی بعد از آشنا شدن با آموزه‌های اسلامی به‌خصوص تاکید اسلام بر احترام گذاشتن به والدین و سایر دستورالعمل‌های اخلاقی با مسلمان شدن او کنار آمدند. از نظر ژوبرت، ارتباط مسلمانان با خدا شیرین‌ترین جنبه‌ی اسلام است. او از این‌که هر لحظه حضور خدا را در زندگی‌اش حس می‌کند و با اعمالی مثل نماز، روزه و دعا با خدا ارتباطی مستقیم و شفاف دارد، همواره خداوند را در کنار خودش احساس می‌کند و از آن لذت می‌برد. کلرژوبرت پس از ازدواج با همسر ایرانی‌اش به ایران آمد و تاکنون به عنوان نویسنده و تصویرگر کودکان در ایران زندگی و فعالیت می‌کند. او که در رشته‌های علوم تربیتی، ادبیات کودک و و تحصیلات حوزوی (سطح دو)  تحصیل کرده، آثارش را به دو زبان فارسی و فرانسه چاپ کرده است. برخی از اثار او در فرانسه و لبنان منتشر شده‌اند. ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
مهدی ظفری گفت: «قناسه چی ها اینجا چند نفر از بچه‌های ما را زدن» جلوتر رفتم یکی از آنها را مهدی ظفری نشان داد، که تیر خورده بود وسط پیشانی اش. جوان ۱۶ ساله به اسم مرتضی میرزاده بود که قد بلندی داشت و به دستور مهدی ظفری روی این شهید جوان یک پتو کشیده بودند که مبادا برادر کوچکتر او که ۱۴ ساله بود و مقابل قناسه چی ها می جنگید از شهادت برادرش مطلع شود، اتفاقاً در اوج درگیری برادر کوچکتر از محل درگیری کمی به عقب آمد و سراغ برادرش مرتضی را گرفت مهدی ظفری گفت: مرتضی آنجاست خسته بود، خوابیده مصطفی برادر کوچکتر باور کرد و دوباره رفت سر وقت عراقی‌ها و دقایقی بعد که قناسه چی های عراقی خاموش شدند و برگشت و پرسید:« مرتضی هنوز خوابه؟» مهدی ظفری به او گفت:« تو تیربارچی خوبی هستی اگر کمک می خواهی من به جای مرتضی کنار تو هستم بگذار او بخوابد.» مصطفی این حرف را که شنید مشکوک شد و رفت پتو را از صورت مرتضی کنار زد و زیر نور مهتاب شب چهارده تیر وسط پیشانی برادر بزرگترش را سوراخ کرده است همان جا بی هیچ اعتراضی به ما پتو را روی خودش و مرتضی کشید و کنارش خوابید نتوانستم بی تفاوت بمانم نزدیک شدم، صحنه های دیدنی در کنار در هنگامه آتش و خون بود با دست در موهای برادر بزرگترش میکشید و با او حرف می زد و نجوا میکرد. روی شانه خود می گذاشت و صورتش را نوازش می کرد کم‌کم گریه اش گرفت و از کودکی و خاطرات مشترک شان در روستا و از مدرسه حرف زد. دوباره پتو را روی صورت برادرش کشید و گفت داداش مبادا سردت شود، من زود برمیگردم. ما فقط نگاه می کردیم و محو این عاطفه ورزی او در اوج سختی جنگ بودیم.مصطفی پرسید: «اسلحه مرتضی کجاست؟ می خواهم با اسلحه او بجنگم.» بچه ها یک قبضه کلاش دست او دادند و سریع به سمت عراقی‌ها رفت. سربازان(عج) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98