🎨با اصغر رفتیم سراغ رضا هوریا، دم خانه شان. رضا، پهلوان و قُلدُر بود. ورزشکار بود و عضو تیم ملی والیبال جوانان. معلّم آموزش و پرورش، مَشتی و با تربیت و عارف و عیّار. هر وقت مرا می دید از لوطی گری ابراهیم هادی می پرسید. مریدش بود. با ابراهیم والیبال بازی کرده بود پشت سرش نماز خوانده بود.
🎨مرا بغل کرد و با هم عشق کردیم. گفتم: «گردان داره می ره منطقه؛ رزق و روزی نداریم. اومدیم پِی اَت، بیای و کارها را ردیف کنی. »
🎨گفت: « آقا سرِ ما رو ببر. سر رضا، پیشکش بچه ی حضرت زهرا(س)؛ امّا یه گیر تو کاره. »
گفتم : « چی شده؟ » گفت: « من باید از بی بی خداحافظی کنم. » گفتم: « بی بی کیه بابا؟ سیصد تا آدم فردا می خوان برن عملیات. تدارکات لنگ مونده. » گفت: « شما تو ماشین بشین. تا یه چای بخورین، من اومدم. »
🎨من و اصغر داخل ماشین نشستیم. رضا یک سینی چای برایمان آورد. رفت و در این خانم آن خانه را زد؛ اما بی بی را پیدا نکرد. آمد و گفت: « من نمی تونم بیام سیّد. باید بی بی رو ببینم و ازش خداحافظی کنم. شما برین من فردا اول وقت خودمو میرسونم دوکوهه. »
گفتم: « بیا بریم طوری نمی شه. » گفت: « نه، حرمت مادر را که می دونید...»
🎨من از این همه معرفت حیران ماندم. با خودم گفتم: بی خود نیست بعضیا شهید میشوند؛ و بعضی ها نه. انگار یک مانعی سر راه شان هست. نمیدانم گیر کار من کجاست که مانده ام.
#کوچه_نقاشها
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨بعد از ظهر، خورد و خسته تکیه دادم به شانه خاکی سیل بند. یک تویوتا ناهار آورد. آهسته از روی سیل بند رد شد و یکی یکی غذاها را پرت کرد برای بچه های پشت سیل بند. بچه ها رو هوا غذا را میگرفتند. برنج و گوشت بود؛ در ظرفهای پلاستیکی. بعد بطری های پلاستیکی را آب انداخت. بچهها، آب را در قمقمه شان ریختند. من قمقمه نداشتم هر وقت تشنه می شدم، قمقمه ی بغل دستی ام را میگرفتم و یک پوک می زدم. یکی از بچهها اسمش اسرافیل بود؛ کم سن و سال و خوش خنده. به راننده تویوتا گفت : « داداش می ری عقب، محبت کن جنازه ی منو هم ببر. »
لقمه توی دهانمان بود که خنده مان گرفت.
🎨 تویوتا رفت تا سیل بند. غذا را پخش کرد، دور زد و داشت بر می گشت که یک دفعه یک خمپاره خورد بغل اسرافیل. ظرف غذایم را پرت کردم شیرجه رفتم روی زمین؛ اما سریع بلند شدم.
وسط گرد و خاک دویدم طرف اسرافیل.
🎨 ترکش به شاهرگش خورده بود و درجا تمام کرده بود. چند تا از بچه های دور و برش زخمی شده و غرق خون، پخش و پلا بودند. جنازه ی اسرافیل و زخمیها را انداختیم پشت همان تویوتا فرستادیم عقب.
🎨برگشتم همان جا که خون اسرافیل با خاک قاتی شده بود، نشستم. زمین از خون خیس بود. غذا از گلویم پایین نرفت. گذاشتمش و تکیه دادم به خاکریز.
#کوچه_نقاشها
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨واقعاً دلم می لرزید. ناخودآگاه آیه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» را چند بار زمزمه کردم از خدا خواستم حالا که قرار است به دست کموله ی نامرد بمیرم، دستکم دلم قرص باشد و با گردن راست کشته شوم. چه شبی بود شبی که به اندازه هزار شب طول کشید. انگار نمی خواست صبح شود.
🎨 باید ترس را در خودم می کشتم تا سرپا بمانم. هر لحظه منتظر بودم بریزن با کارد سلاخی شان سرم را ببرند یا با یک گلوله کار را تمام کنند؛
🎨همان کاری که بارها با رفقایمان کرده بودند. این ذهنیتی بود که از ضد انقلاب داشتم و جز این چیزی ندیدم. با قساوت میکشتند و ذره ای رحم و مروّت در دلشان نبود.
🎨حاج #قاسم در نماز بود که اذان صبح را گفتند. تک و توک مردم توی خانه هایشان الله اکبر گفتند. با آن تهدیدها، اگر کسی می خواست یه قطره آب یا لقمه ای نان به ما بدهد، پس می افتاد و دیگر جرأت نمیکرد پایش را از خانه بیرون بگذارد...
#کوچه_نقاشها
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨فردای آن روز صبح زود برگشتم منطقه بچه ها در اردوگاه کارون مستقر بودند. اصغر را پیدا کردم. اصغر گفت: «سیّد تو نبودی، گردان در به در بود. تو این دو روز این ها توی چادر ده بار دعوا کردهاند. اعصابشون داغونه. چند شبانه روز نخوابیدند. پیرهن هم رو پاره می کنن؛ یا می شینن گریه می کنن. نزدیکترین دوستاشون شهید شدن؛ غصه میخورن. آدم سالمشون یا روانیه یا شیمیاییه. غیرتی ها همه موندن، ترکش خوردن، اما عقب نرفتن.»
🎨رفتم توی چادر تا حالی از بچهها بپرسم. دیدم اصغر راست میگوید. همه بچهها، سر و دستشان را بسته اند. هرکدامشان یک جایشان زخم خورده، اما عقب نرفته اند.
🎨به اصغر گفتم: « این ها مردونگی کردن نپیچیدن؛ اما جنگ هم دیگه نمی تونن برن. هم جسمی خرابن، هم روحی. بیا امروز آبادشون کنیم. »
🎨اصغر گفت: « بچهها رو فرستادم تدارکات، ماشین بیارن، نیروها رو بفرستیم مرخصی. گفتن: ماشین نداریم. پنج تا ماشین هست که ساعت ۵ بعد از ظهر میاد عمار رو ببره عقب؛ وگرنه من دیروز اینها را میفرستادم تهران. »
گفتم: « الان یک رَکَب به تدارکاتچی ها می زنم تا شما نفس سید را ببینید! »
رفتم پلاکارد گردان عمار را کار گرفتم. روی کلمه ی عمار نوشتم گردان میثم....
#کوچه_نقاشها
#سید_ابوالفضل_کاظمی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨کوچه نقاش ها داستان زندگیمردی است از مردستان سرزمین مان. سرگذشت سید ابوالفضل کاظمی، فرمانده گردان میثم از زبان خودش.
🎨این کتاب فوق العاده است.
از خط و گذر اولش بوی جنگ و جبهه و شهید می ده تا گذر شانزده و خط آخرش....
حتی خاطره های بچگی سید ابوالفضل. بوی پهلوانی، شجاعت، مردانگی، بزرگیِ روح، غم از دست دادنِ رفیق، بوی عشق و عشق و عشق....
🎨او در سال۱۳۳۵ در تهران در کوچه نقاشها در مرحله گارد ماشین دودی بین خیابان صفّاری و خیابان خراسان به دنیا آمد. به دلیل علاقه اش به این محلّه و کوچه نام کتاب را کوچه نقاش ها گذاشته است. کتابی روان و جذاب رویداددهای انقلابی و هشت سال دفاع مقدس را تا حدود خوبی از زاویه ای جدید و نو به تصویر کشیده است.
🎨او دست ما را میگیرد و ما را با شانزده گذر از زندگی اش می برد. کتاب حاصل سه ماه مصاحبه خانم صبوری با سید است.
🎨کاظمی فرمانده گردان بسیجی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بوده است. وی در طول جنگ در چندین عملیات به صورت نیرویی آزاد شرکت داشته و در عملیات کربلای ۵ و ۸ فرمانده گردان عملیات میثم بوده است.
#کوچه_نقاشها
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎥کنایه بغضآلود مجری صداوسیما به برخی از سلبریتیها🔸دختر باشی، اهل افغانستان باشی، اسم مدرسهت سیدالشهدا(ع) باشه دیگه هشتگ برات ترند نمیشه و کسی برات شمع روشن نمیکنه!
وسازمانی برایت بیانیه نمیدهد وجایی برایت دو دقیقه سکوت نمیکنند و ...
*
ديروز تو افغانستان
*كنار مدرسه* *دخترونه شيعيان، يه خودرو و موتور منفجر شد و ۵۸ تا طفل معصوم شهيد شدن🌹*
*صدا از احدي در نيومد*
*اگه اين اتفاق، خدايي نكرده تو يه مدرسه اروپايي بود، الان كل دنيا عزادار شده بود و مردم ما جلو سفارتشون شمع روشن ميكردن*
*اندازه وظيفه خودتون اين جنايت و اين مظلوميت رو نشر بديد لعنت خدا بر دشمنان بشریت*
*و تو گروهها پخش كنيد انا لله وانا الیه راجعون شادی روحشان صلوات*
🖤😭🖤😭🖤🖤😭🖤
*اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها*
جان پدر کجاستی!!!😢😭😭😭
#افغانستان_تسلیت #دشت_برچی
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ...
ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ.
ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ
ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ .
"ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین"
عید سعید فطر مبـارک باد
طاعات و عباداتتان قبول درگاه حق تعالی
#عید_فطر
#ماه_شوال
#ماه_مبارک_رمضان
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
شهیدانه
انتخابات و مشارکت سیاسی مردم، خنثی سازی توطئه ها و تهدیدات دشمنان است که در عین حال موجب افزایش اقتدار نظام و امنیت ملی کشور شده، که در عین حال موجب افزایش اقتدار نظام و امنیت ملی کشور شده و پیامدهای مثبت منطقه ای و بین المللی برای هر نظام سیاسی خواهد داشت. از همین رو است که دشمنان مدتها بیش از هر انتخابات با تبلیغات گسترده و وسیع در پِی القای موج نا امیدی در بیم مردم ایران بر می آیند تا مشارکت در انتخابات را به حداقل رسانده و در گام بعد مانع انتخاب فرد اصلح شوند.
در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ و با ضرورت تولید گفتمان محوری بر اساس نیاز امروز کشور، اندیشکده راهبردی سعداء اثر پژوهشی جدید خود را با نام "انتخابات؛ تَکرار یا تغییر" منتشر کرده با نویسندگی سید محمد حسین راجی.
کتاب حاضر در پی پاسخ به شبهات انتخاباتی و ضرورت حضور در انتخابات با محوریت سه سوال اساسی مردم درباره انتخابات است.
✅سوال اول پیرامون لزوممشارکت حداکثری در انتخابات هست که در ذیل این عنوان به تبلیغات منفی دشمن نسبت به موضوعاتی نظیر نبودِ آزادی در ایران و عدمِ کارآمدی نظام در چهار دهه گذشته همچنین به علت ضرورت وجود شورای نگهبان پرداخته است.
در این فصل به سوالات ریشه ای مثل " چرا باید رأی بدهیم"، " چرایی ضرورت وجود شورای نگهبان" و بررسی اینکه آیا راه حلی برای خروج از مشکلات اقتصادی وجود دارد یا خیر، می پردازد.
✅در سوال دوم درباره چرایی مشکلات کشور در بحث اقتصادی_ خصوصاً در سال های اخیر آمده است.
و در ذیل آن به "بررسی ریشه تاریخی مسائل کاهش ارزش پول در ایران"، "تکیه به ذخایر ارزی نفتی برای حفظ ارزش پول ملی در دوران پهلوی"، و "ضعف تولید و قرار گرفتن توزیع به عنوان قطب توسعه ایران" از مباحثی هست که در فصل دوم پرداخته شده است.
✅سوال سوم راهکارهای حل مشکلات آمده که با بررسی تجربه سایر کشورها ثابت می شود که تنها راه نجات اقتصاد، نگاه به درون و جهش تولید هست.
و در این فصل به عناوینی چون " عاقبت لغو تحریم ها بدون تقویت تولید داخل"، " انتظارات خارجی ها از کشورهای در حال توسعه برای سرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی"، " هزینه های غیر قابل اجتناب حذف مقررات ورود و خروج سرمایه از کشور"، " خصوصی سازی سریع و بی ضابطه؛ بلای جان کشورها" و " کاهش دخالت در بازار؛ توصیه ویران کننده آمریکایی ها به شیلی" مورد بحث قرار گرفته.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#انتخابات. #انتخابات_1400
سید_محمد_حسین_راجی معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═✧🌴❁﷽❁🌴✧═┅┄
غربت بقیع
میچکد غربت چو بارانی ز معنای بقیع
اوج غربت میشود معنا ز شبهای بقیع
میفرستم کفتر جلد دلم را سمت آن
مینشیند با ادب محو تماشای بقیع
نیست حتی نور شمعی در سرای این حریم
نیست حتی یک نفر در کل پهنای بقیع
زائرش هر شب ستاره ماه و باد و آسمان
گنبد این بقعه باشد سقف مینای بقیع
روز هم چون میرسد خورشید زائر میشود
سایه پنهان میشود از هرم گرمای بقیع
ناگهان جا میخورد تا روضهخوانی میرسد
عاشقی که آمده از شوق رؤیای بقیع
بغض سختی میزند چنگی به جان زائرش
بیصدا هقهق کند از درد نجوای بقیع
بیصدا مثل حسن مانند زینب چون حسین
لحظهی غسل علی بر جسم زهرای بقیع
#بقیع_لنا🖤 #هشتم_شوال #بقیع
🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🗳فکر می کنید رأی ندادن گزینه خوبی است؟ بعد از آنکه رأی ندادید چکار خواهید کرد؟ رأی ندادن شما چه اثر ملموسی در جامعه و زندگی شخصی شما خواهد گذاشت؟ آیا با پایین آمدن در صد مشارکت، اضافه درآمد یا بیمه ارزان تر پیدا می کنید؟
🗳در کتاب کلیات علم اقتصاد ، نوشته گریگوری منکیو، می خوانیم: " افراد عاقل به حاشیه فکر می کنند." او این جمله را به عنوان یکی از اصول ده گانه اقتصاد در نظر می گیرد. اگر قرار باشد برای تعطیلات آخر هفته، بین شرکت در مهمانی و درس خواندن یکی را انتخاب کنیم، تمام فاکتورها به نفع مهمانی است و درس خواندن در محیطی کسل کننده، عاقلانه نیست اما خوشی مهمانی گذراست؛ در حالی که درس خواندن می تواند آینده ی ما را به طور کامل متحول کند. پس ماندن در خانه و درس خواندن عاقلانه تر است.
🗳تأثیر نرفتن پای صندوق رأی( اگر تاثیری داشته باشد) گذراست. بعد از یک ماه، دیگر کسی از تعداد رأی های رئیس جمهور منتخب حرف نمی زند؛ اما تأثیر آرای اخذ شده، بیش از چهار سال دوام دارد. بر اساس نظر پروفسور منکیو(استاد دانشگاه هاروارد) شرکت در انتخابات، انتخابی عاقلانه تر هست، چرا که اثرش تأثیر بیشتری دارد.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر سید_محمد_حسین_راجی
#انتخابات
#انتخابات_1400 معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🗳جمهوری اسلامی در این ۴۲ سال، دست آوردهای بسیاری را در زمینه های مختلف کسب کرده است که برخی از آنها در جهان بی نظیر است؛ اما متاسفانه این دست آوردها به دلایل مختلف مورد توجه قرار نگرفته است.
🗳اولین دلیل، هجمه ی بی سابقه تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی و دومین دلیل آن، وضعیت غیر مناسب سالهای مختلف در کشور ایران است؛👈 همان طور که در بحث فقر و ضریب جینی ملاحظه شده، جمهوری اسلامی حدود ۳۵ سال فقر را کاهش داده که متأسفانه در هشت سال آخر نه تنها این کاهش متوقف شد، بلکه در مسیر افزایشی نیز قرار گرفت.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
سید_محمد_حسین_راجی
#دولت_سوم_روحانی😡 #انتخابات_1400
معرفی_ کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🗳شرکت در انتخابات " حق" بزرگ و مهمی است. همین امروز مردم بسیاری در جهان برای داشتن حق رأی می جنگند و عده ی زیادی در این راه کشته می شوند.
🗳امروز در کشورهایی مثل برخی از کشورهای عربی زنان حق رأی ندارند و مردم برای احقاق این حق تلاش می کنند و در مواردی هزینه ای سنگین می پردازند.
🗳تصور کنید بگویند مردم دیگر حق رأی ندارند، آیا این خبر شما را ناراحت نخواهد کرد؟ آیا دل تان نمی خواهد برای تغییر شرایط کاری کنید؟ حالا این حق در کشور ما وجود دارد؛ حقی که برای داشتن آن زحمت زیادی کشیده شده است.
🗳امروز زنان و مردان زیادی مستقل از زبان و رنگ و قومیت حق دارند رأی شان را به صندوق بیندازند.از این حق استفاده کنیم.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#انتخابات #انتخابات_1400
سید_محمد_حسین_راجی. بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🗳هیچ کشوری از روز اول تاریخ به طور کامل دموکراتیک نبوده است. کشور ما هم برای رسیدن به امکان انتخاب، بهای زیادی داده است.
🗳با وجود این، فرآیند مردم سالار، فرآیندی است که به آرامی رخ می دهد. لازم هست مردم با حقوق و وظایف شان در یک نظام مردم سالار آشنا شوند و آرام آرام بسوی شرایط ایده آل نزدیک شود.
🗳در مقابل، هر رأی خاموش، رسیدن به بلوغ کامل سیاسی را کند می کند.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#انتخابات_1400 #انتخابات
سید_محمد_حسین_راجی. بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🛣جواد سرعتش را زیاد کرد و گفت:
" کاش بعضی از آقایون روشن فکر بیان اینجا را ببینن! اینکه شب بخوابی و واقعاً حس نکنی و ندونی صبح چه اتفاقی می افته؟!
مرده ای، زنده ای، شَهرِت دستِته، نیست؟!
🛣مدتی توی حلب مسیری رو می رفتی، موقع برگشت می دیدی بسته است! جاده ای که تا دیروز با امنیت می رفتی، تا ماه پیش با خیال راحت می رفتی، حتی تو شب. یهو می دیدی تو روز هم نمی تونی بری! چند نفر وسط جاده ایست و بازرسی زده بودند با پرچم جدید!!!!
🛣اون وقت طرف توئیت می زنه، اگه تو سوریه خرج نمی کردیم، می تونستیم ریز گردهای خوزستان را حل کنیم!
🛣حکایت ما مردم خیلی حکایت عجیبیه....
گاهی بدون فکر، بدون آینده نگری، گاهی با خودخواهی چنان حق به جانب به سمت جلو می ریم که...
ما شیعه علی بن ابیطالبیم (ع).....
🛣راه درست رو همین مدافعان حرم رفتند و می روند....
کاش حداقل یاد گرفتن که نه حداقل درک کنیم و بفهمیم.
#جاده_یوتیوب
#مدافعان_حرم
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🛣قرار بود برویم منطقه ای بنام "شیخ نجار". آنجا را به شهرک من می شناختند؛ بازوی اقتصادی و پر رونق ده یوتیوب. اگه بری میذارنت رو صندلی، سرت رو می بُرَّن و فیلمت را مستقیم می ذارن تو یوتیوب! "
🛣به عمد بود یانه، نمی دانم. ولی هیچ سیلویی ندیدم که شکمش از خمپاره ای پاره نشده باشد. داعشی ها بعد از گرفتن این منطقه . تمام انبارها را خالی کرده بودند، برده بودند ترکیه.
🛣کل حلب را جبهه النصره در دست گرفته. ولی تنها شهر دست داعش بود.
🛣اسماعیل دیگر یادش نبود از کدام مسیر رفته بودند عملیات....
#جاده_یوتیوب
#مدافعان_حرم
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🛣رسیدیم دم در خانه. نشست روی سنگ جدول و گفت: " بچه های ما اینجا خوب می جنگن، اما کاش به همون اندازه هم کار فرهنگی می کردن! 🛣درسته که ما در برابر مسلّحین ایستادگی کردیم و اجازه ندادیم حرم حضرت زینب به دست شون بیفته، ولی آیا دفاع اعتقادی هم انجام دادیم؟ رفتیم با مردم شون حرف بزنیم؟ چقدر توی فضای مجازی کار کردیم؟ "
🛣ایستاد و زیپ کاپشن را کشید تا زیر چانه اش.
_ اینها باعث شد پامو بکنم تو یه کفش که عربی یاد بگیرم. همینکه با دو تا جمله متوجه بشن ایرانی ها آدم های بدی نیستن و ذهنیت شون نسبت به شیعه تغییر کنه کافیه.
🛣_ مگه مردم سوریه همچین تصوری هم دارن!؟
_ زِکّی! نزدیکی حرم حضرت زینب باهاشون کار می کردم. حرکت و پیشروی آموزش می دادم. گفتم: " حالا فرض بگیریم دشمن مقاومت کرد و خواستیم عقب نشینی کنیم؛ اون وقت باید چکار کنیم؟ " یکی شون بلند گفت: " به ما گفتن اگه بخواین عقب نشینی کنیم، ایرانی ها شما را می کشن!!!!"
#جاده_یوتیوب
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🛣این خونه ها دست داعش بود. اومدیم و درگیر شدیم، یه دونه شهید دادیم. پشت بیسیم به عمّار توپیدم: نه چپ و راست مون را بلدیم ، نه میدونیم اینجا کجاست؟
🛣تو همون تیر اندازیِ اول راه بلدها فرار کردند، تک تیر انداز دشمن هم میزد.
🛣خیلی آروم و با صلابت گفت: الان میام بالا. فکر کردم الان با سی_ چهل نفر نیرو میاد. چند دقیقه بعد دیدم تنهایی اسلحه را انداخته رو دوشش و اومد بالا.
پرسیدم: " چرا تنها؟"
گفت: می ریم. می زنیم مثل مرد می گیریم. سرش را انداخت پایین و از وسط همین باغ زیتون رفت سمت روستا. روستایی پر از داعشی!...
🛣یه دفعه داد زد: " اسماعیل بیا. فرار کردن! اسماعیل بیا. فرار کردن! داعشی ها وحشت زده توی درّه پایین روستا پناه گرفتن."
#جاده_یوتیوب
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🛣از جمله جذابیت های این کتاب، نگاه راوی از دریچه نویسنده ای دغدغه مند، پیگیر و کمی بازیگوش است.برای نویسنده نوشتن اصالت دارد و او سفر می کند تا بنویسد.
🛣برای نوشتن بعضی کتابها نباید دست به قلم شد! باید قلم را کنار گذاشت، به دل ماجرا رفت و همراه قهرمان قصه قدم زد.
🛣کتاب جاده یوتیوب روایت همین سفرهاست، روایتی از سفرنامه سوریه و فضای اعزام مدافعان حرم. این کتاب گاه از لبخندها و گاه از اشک ها می گوید. گاهی با جملاتش کاری می کند که بغض به گلو چنگ بیاندازد. و گاهی خواننده را لبریز از رشادتهای غیور مدافعان حرم می سازد. که در اوج داستان با کمین تروریست ها مواجه شده اند.
.
🛣جاده یوتیوب یکی از منابع بی غرض و منصفی هست که می تواند مردم شناسی سوریه در زمان جنگ را روایت کند. بچه ها مدرسه میروند، در کوچه بازی می کنند و خمپاره ها به زمین کوبیده می شود.
مغازه دارها صبح کره کره شان را بالا می کشند و ظهر برای نهار به خانه می روند. اسلحه ها شلیک می کنند و کودکان گاه سر توپ فوتبال با هم قهر می کنند. فرماندهان نقشه جنگ می کشند، سربازها می جنگند و همه این احوالات در یک نقطه به هم گره می خورند؛ پارادوکسی مثل همنشینی جنگ و صلح.
🛣در کنار این روایت هایی از حضور ایرانی ها به عنوان مستشار در سوریه را بیان می کند و به خیلی از سؤال ها و شبهات پاسخ می گوید. حتی به این سؤال که چرا در سوریه با ایرانی ها مهربان تر از سایر مسلمانان هستند.
#جاده_یوتیوب
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
شهیدانه
☎️ زنگ عبرت:
🇮🇷ماجرای جالب یک انتخابات مهم در زمان مولا علی (علیه السلام) 🇮🇷
🔴همانطور که میدانید انتخاب خلیفه سوم در شورایی ۶نفره بود و در واقع رأی گیری شد وبنا براین بود که اگر آرا مساوی شد ، ختم کلام و نقش تعیین کننده برعهده عبدالرحمان بن عوف باشد یعنی او حق «وتو» داشت وبه هرکسی رای داد، همون شخص خلیفه میشد...
♦️عبدالرحمن ابتدا نزد مولا امیرالمومنین آمد و گفت به شرط ((عمل به قرآن)) و ((سنت پیامبر)) و ((سیره شیخین)) به تو رای می دهم و تو خلیفه خواهی شد
♦️امیرالمومنین فقط عمل به قرآن و سنت پیامبر(ص) را قبول کرد اما هرگز عمل به سیره شیخین (ابابکر وعمر) را نپذیرفت پس عبدالرحمن به سراغ عثمان رفت و او هر ۳شرط را بی درنگ پذیرفت
♦️بعد از آنکه عثمان خلیفه شد فورا بنی امیه را بر امور مسلمانان مسلط کرد به گونه ای که حضرت امیر در تعبیری می فرمایند: «بنی امیه چونان شتران گرسنه که به علفهای بهاری رو می آورند بر بیت المال مسلمین چیره گشتند...» در نتیجه در زمان خلافت عثمان خیلی مشکلات و بلاها به سر جامعه پهناور اسلام آمد تا جایی که مردم علیه او شورش کردند و به رغم مخالفت وحتی مقابله امیرالمومنین، عثمان در آن شورش کشته شد.
🔴نکته:👇🏻
♦️قبل ازشورش عده ای از اصحاب رفتند که عثمان را نصیحت کنند مثل ابوذر، عبدالله بن مسعود و خود عبدالرحمن بن عوف، که خلیفه باهر کدام به نحوی برخورد ناشایست کرد مثلاً ابوذر را تبعید کرد، عبدالرحمن ابن عوف را کتک زد و بیرون کرد و...
♦️بعداً عثمان برای دلجویی به عیادت عبدالرحمن رفت که عبد الرحمن از او روی برگرداند و گفت: «مابه تو رای ندادیم که با جامعه مسلمین این کارها را بکنی، قرار ما این نبود...»
♦️در ادامه امیرالمومنین به عیادت عبدالرحمن رفته وانتخاب غلط او را یادآور شده و فرمودند: ((همه این اتفاقات نتیجه رای تو بود))
♦️عبدالرحمن گفت: من پشیمانم و از از رأی خود به خلیفه روی گردانم و راضی به هیچیک از اقدامات وی نیستم
👆مولاعلی(ع) در بیان اینکه پشیمانی دیگر فایده ندارد، فرمودند: «تو در تمام اقدامات او شریکی! چه بخواهی! چه نخواهی!»
💡عزیزان...
انتخابات مهمی پیش رو داریم
✅ فراموش نکنیم که:
🔸رأی ما مسئولیتآور است.
پس...
#انتخاب_درست_کار_درست
#انتخابات #انتخابات_1400
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@