کتاب «راز درخت کاج» تصويری تأمّل برانگيز از زندگی یکی از شهدای نوجوان انقلاب اسلامي است كه نوع شهادت او با دیگر شهدای گرانقدر تاريخ انقلاب و دفاع مقدس تفاوت دارد و آن مبارزۀ شجاعانه و شهادت مظلومانۀ دختري 14 ساله در جبهۀ مبارزه با منافقین كوردل است.
#رمان_شهدایی
#شهیده_زینب_کمایی
#راز_درخت_کاج
@maghar98
مادر زينب دربارۀ دفتر خودسازی دختر نوجوان خود، این گونه روایت میکند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه، ناهار و شام. دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبۀ کارهایش جدول را علامت میزد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم، به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش، به یاد گریههای او در سجدههایش و دعاهایی که در حق امام خمینی (ره) داشت. زینب در عمل، تک تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد.»
کتاب «راز درخت کاج» به همت خانم معصومه رامهرمزی نوشته شده و به دليل استقبال خوب مخاطبان، از ابتدای انتشار آن تاکنون چندین مرتبه توسط نشر شاهد تجدید چاپ شده است.
#شهیده_زینب_کمایی
#محاسبه_نفس
#رمان_شهدایی
✅شهیده زینب کمایی
@maghar98
شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادربزرگش نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتهاید، چه جوابی میدهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد.
در سال ۱۳۶۰ در شاهینشهر یک راهپیمایی علیه بیحجابها راه افتاد که زینب مسئول جمعآوری بچههای مدرسه برای شرکت در راهپیمایی شد. منافقین از همان جا زیر نظرش گرفتند. دخترم همیشه غسل شهادت میکرد. قبل از شهادتش هم غسل شهادت کرده بود. در اسفند همان سال در تمیز کردن خانه برای عید نوروز به من کمک کرد و از من خواست که بگذارم روز آخر سال برای خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد برود. آن نماز، آخرین نماز زینب ۱۴ ساله بود. وقتی از مسجد برمیگشت، منافقان او را با چادرش خفه کردند و به شهادت رساندند. ما بعد از دو روز توانستیم پیکرش را پیدا کنیم. پیکر دخترم همراه با پیکر ۱۶۰ شهید عملیات فتحالمبین که از منطقه آورده بودند، تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
#شهیده_زینب_کمایی
#رمان_شهدایی
#میترا
✅شهیده زینب کمایی
@maghar98
کتاب من میترا نیستم،نگارش جدید کتاب راز درخت کاج است. این دو کتاب الگویی مناسب برای جوانان است.
#من_میترا_نیستم
#شهیده_زینب_کمایی
#رمان_شهدایی
✅شهیده زینب کمایی
@maghar98
برشی از کتاب:
غیرت محمد زبانزد بود.یادش می آمد که مزاحمی داشت به نام خالد.به محمد گفت "من دختر فاطمه زهرایم عمه جانم زینب است,اگر غیرت نداری من خودم.."محمد دست زنش را گرفت و پیشانی اش را بوسید و گفت"من هم نوکر مادرت هستم ,هم نوکر عمه ات"و با کمربند نظامی افتادم به جان خالد.آن روز همه سنندج فریاد محمد را شنید که به قرآن قسم خورد هر کس به ناموسش چپ نگاه کند,جلو چشم همه سرش را میبرد... صفحه52
#ناهید_فاتحی_کرجو
#رمان_شهدایی
#سمیه_کردستان
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
خلاصه اثر
این اثر بر اساس واقعیت و با استفاده از عناصر داستانی و بهره گیری از تخیل نوشته شده است.
رمان «دخترم ناهید» با اشاره کوتاهی به گذشته، روز روبوده شدن شهید ناهید فاتحی کرجو آغاز می شود و تا شهادت و زنده به گور کردن این شهید ادامه دارد.
ناهید فاتحی کرجو، چهارم تیر ماه سال ۱۳۴۴ در سنندج متولد شد. وی از نوجوانی با گروه های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی آگاه می کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت های دینی و انقلابی اش ادامه داد و تا آن جا پیش رفت که گروهک کومله در کردستان تاب نیاورد و او را در حمله ناجوانمردانه ای به اسارت گرفت.
وی پس از تحمل ماه ها شکنجه و رنج اسارت در تاریخ دهم تیر ۱۳۶۱ و در هفده سالگی به شهادت رسید.
دخترم ناهید رمانی است از زندگی نامه شهید ناهید فاتحی کرجو ملقب به سمیه کردستان که روایت دختری کرد است که در کنار رودهای جاری و کوه های بلند کوهستان چنان ایستاد که تا امروز پایدار مانده است.
شهید فاتحی کرجو در سن ۱۷ سالگی به دست ضد انقلاب در کردستان ربوده و زنده به گور شد.
#ناهید_فاتحی_کرجو
#رمان_شهدایی
#سمیه_کردستان
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98