📗کتاب دیجیتال💾
🚩داستانهای نهج البلاغه☀️
💠عشق سرشار علي به شهادت3️⃣
پيامبر (ص)، اين #شور و هيجان را از سيماي ملكوتي علي (ع) دريافت، به #علي (ع) روي نموده و فرمود:
ان ذلك لكذالك، فكيف صبرك اذا: «آنچه گفتم واقع ميشود، ولي بگو بدانم #صبر و استقامت تو چگونه است؟!».
امام #علي (ع) عرض كرد: اي #رسول خدا، ليس هذا من مواطن الصبر ولكن من مواطن البشري و الشكر: «اينجا جاي #صبر و #استقامت نيست، بلكه جاي #بشارت و شكر است» (جاي تسليت نيست، بلكه جاي تبريك است). [129].
⏪ادامه دارد...
منبع⬇️
[129] اقتباس از خطبه 156 نهجالبلاغه (با توضيحي از نگارنده).
@Shahid_tahernia94
#همداني
🔴 #رهبر_انقلاب:
💠 بعضی از زنها تاب سختیهای زندگی مردشان را نمیآورند. غرغر میکنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند #خانمهایی که نه تنها نق نمیزنند، بلکه حتی دلگرمی هم میدهند، به مرد میگویند ناراحت نباش، چیزی نیست. #صبر میکنیم، میگذرد. چنین زنهایی واقعاً قیمت دارند.
💠الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم #لطف کرده است. #عیال من چنین خانمی است.
💠وقتی در #زندان بودم، به دیدن من که میآمد، از اوضاع و احوال میپرسیدم، میگفت اصلاً و ابداً ناراحتی و #مشکلی ندارم، با اینکه ما بچهی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از #زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بیپول بوده، #سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذرهاش هم در زندان به من منتقل نمیشد.
💠خدا میداند که بعضی از این #حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همینطور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً #طاقت نمیآورم، میگفتم چطور اینها را آن موقع به من نمیگفتی.
۱۳۸۰/۱۲/۲۲
@shahid_tahernia
#قدم_خیر
وقتی #سجاد به دنیا آمد پدرش جبهه بود. با اجازهی او اسم #سجاد را خودم برایش انتخاب کردم. پدر آقا سجاد قبل از تولد #سجاد چندین بار امتحان رانندگی داده بود اما موفق نشده بود که قبول شود.
ولی در اولین امتحان رانندگی بعد از تولد #سجاد توانست گواهینامهاش را بگیرد. شیرینی گرفت و آمد خانه.
میگفت: بابا جان! #قدمت همین اول کار، برایم #خیر داشت!
پدر #سجاد ۱۵ روز بیشتر پیش ما نماند و برای عملیات والفجر ۹ به #جبهه برگشت.
سجاد را همیشه با خودم به #تشییع_شهدا و مراسمات میبردم..من هم خواهر شهیدم و هم مادر شهید. هم داغ برادر دیدم و هم داغ فرزند.
همیشه به مادرم میگفتم: مادر! برای هدیهای که در راه #خدا دادهای #صبر کن! ولی وقتی پسر خودم هم به برادر شهیدم پیوست فهمیدم #شهادت فرزند جوان، مادر را خیلی تحت فشار میگذارد.
وقتی #شهیدکوچکزاده را آوردند و شنیدم مادر ندارد، با خودم گفتم خدا را شکر.
اگر مادرش زنده بود، چه میکشید!
#به_نقل_از_مادرشهید
#برگرفته_از_کتاب
#ساقیان_حرم
#خاطرات_شهیدمدافعحرم
#سجادطاهرنیا
@shahid_tahernia