eitaa logo
شهیدانه
248 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
3 فایل
به یاد شهیدان راه ارتباطی: @moinixx
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ▪️یکی از تاثیرات لقمه حلال این بود که ما با بهزاد و خانواده به سفر مشهد رفتیم. در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ می‌زد. به بهزاد گفتم یک ماشین دنبال ما هست، بهزاد کنار گرفت و به سراغ راننده رفت. من هم به دنبالش رفتم. یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ ۲۰ هزار تومان کرد و گفت همه کارت هایم را در منزل جا گذاشتم و برای بنزین کم دارم، همش می‌گفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم. ▫️به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم. بهزاد مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد بهزاد قبول نکرد و گفت به خاطر حضرت زهرا(س) این مبلغ را دادم. مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما یا زهرا نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت. هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز بهزاد را فراموش نمی‌کنم. بمناسبت شهیدمدافع‌حرم ❇️https://eitaa.com/mhdwetr
💌 ▪️شهید حمیدرضا ضیایی در دفاع‌مقدس از ناحیه پا مجروح شد و پایش از زانو قطع شده بود و پای مصنوعی داشت؛ وقتی که موضوع دفاع از حرم پیش آمد، به رغم اینکه جانباز بود و پای خود را از زانو از دست داده بود، به‌خاطر انگیزه بالایی که داشت راهی جبهه مقاومت شد. ▫️با توجه به اینکه یکی از پاهایش قطع شده‌بود، خیلی مصیبت کشید تا به جمع مدافعان حرم بپیوندد؛ حتی تاول‌های روی پا و زانویش نیز باعث نشد که حمیدرضا اندکی گله یا احساس خستگی کند و او عاشورا را در نبرد سوریه می‌دید. ▪️حمیدرضا در سوریه بدان‌معنا مجروح نشد ولی نوع کارش طوری بود که در یک عملیات کمرش آسیب دید، پای مصنوعی‌اش هم دوبار شکست که خانواده‌اش برای او پای یدکی فرستادند. هر دفعه که به ایران برمی‌گشت، پایش را معالجه می‌کرد و وقتی یک مقدار بهبودی حاصل می‌شد، دوباره عازم سوریه می‌شد. بمناسبت شهیدمدافع‌حرم https://eitaa.com/mhdwetr
✨﷽✨ در شب عملیات بستان کار پیشروی بچه­ها به میدان وسیعی از مین خورد که بازکردن معبری از داخل آن میدان گسترده به زمان زیادی نیاز داشت و اگر بچه­های تخریب می خواستند معبر مورد نظر را باز کنند حتما سپیده سر می­زد و معلوم بود عراقی­های سنگر گرفته و پشت تیربارهای آماده در روز چه به حال و روز بچه ها می­آورند. فکری به ذهن فرمانده رسید. از رزمندگان گردانش خواست برای اینکه کار به صبح نکشد و با دمیدن آفتاب جان بسیاری از فرزندان امام بخطر نیفتد گروه­های پنج نفره ای برای پریدن بر روی میدان مین داوطلب بشوند. فوری و بدون کمترین تردیدی گروه­های متعدد پنج نفره­ای آماده شدند و با ذکر یا حسین و یا زهرا خود را بر روی میدان مین می­انداختند. بعضی از آنها در همان خیز اول در اثر انفجار مین یا مین­هایی به شهادت می­رسیدند و بعضی در خیزهای بعدی توفیق وصل نصیبشان می­شد. تو گویی کربلا تکرار شده بود. هفده گروه پنج نفره با پیکرهایی تکه تکه شده در مقابل چشم گریان دوستانشان در میدان مین افتاده بودند که نوبت به آخرین گروه رسید. این گروه هرچه خود را به میدان مین پرت کردند و دوباره و سه باره برخاستند و ذکر گویان خود را به میدان مین زدند هیچ خبری از شهادت نبود. هرچند ملائک الهی درِ جنت را موقتا به روی آنها بسته بودند اما بعضی از همین گروه در همان عملیات به دوستان شهیدشان ملحق شدند و به جنت لقای حق بار یافتند . https://eitaa.com/shahidaanee
آنقدر مالک سخاوت طبع و منش داشت که از خواسته خودش صرف‌نظر می‌کرد و نمی‌گذاشت بین خواهر و برادر‌ها در همان دوران بچگی کدورت و دعوا پیش آید. آقا مالک از همان سن بچگی دارای بینش خاصی بود و نسبت به همسن‌های خودش بالاتر فکر می‌کرد. در محله‌مان پایگاهی به نام شهید مدنی داشتیم که از زمان انقلاب به بعد به نام «شهید علیرضا نوجوان» نامیده شد. برادرم کتاب برای این پایگاه می‌خرید تا بچه‌های ضعیف محله از نعمت سواد محروم نمانند. راوی : خواهر شهید ☘️ https://eitaa.com/shahidaanee