eitaa logo
روایتگری شهدا
23.2هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بخشی از توبه نامه شهید 13 ساله علیرضا محمودی‌پارسا🌹 🍀پناه می‌برم از این که... از این که حسد کردم... از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی‌دانستم. از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم. از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم. از این که مرگ را فراموش کردم. از این که در راهت سستی و تنبلی کردم. از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم. از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم. از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند. از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم. از این که دیگران را به کسی خنداندم،غافل از این که خود خنده‌دارتر از همه هستم. از این که لحظه‌ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم. از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع‌تر نبودم. 💥کانال پیام معنوی💥 https://telegram.me/kolbehsokhan
🌹پنج شنبه های کلبه سخن برنامه شهید وشهادت🌹 ☀️کلام شهید شهادت حد نهايي تکامل انسان و قله رفيع انسانيت است، شهادت، مرگ سعادت‌آميزي است که آغاز ديدن و زندگي پر ثمر نوين را بشارت مي‌دهد، شهادت يک تولدي است براي زندگي جاويد. 🍀شهیدجلال عباسي🍀 💥خاطره اول 🍀شهید صدررضوان الهی برای او باد روزی امام صدر در یک کلیسا ( یا دانشگاه ) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود. اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق یک عالم مسلمان بسیار دلخور بود به دوستانش گفت : من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم ! و بلا فاصله پس از پایان سخنرانی در حالیکه همه را متوجه خود کرده بود جلورفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد . ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند. او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟ ( و به همان موضوعی اشاره کرد که مشکل سو تفاهم خانم هاست و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیر مسلمانان و ... ) ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند : بل لاحافظ علی طهارتک ! فرمودند بلکه بر عکس تو آنقدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید ... این جواب حکیمانه و عارفانه و عمیق و هوشمندانه نه تنها توطئه او را خنثی کرد بلکه کار بر عکس شد و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان ارادت بیشتری پیدا کردند. امام موسي صدر ✨منبع : برگرفته از پايگاه منبرك 💥خاطره دوم ازشهید صدر ☀️بستنی خریدن امام موسی صدر از بستنی فروش مسیحی هاشم الهاشم ابتدا به سابقه آشنایی خانواده خود با امام صدر اشاره کرد و گفت: این آشنایی به زمانی برمی‌گردد که من و برادر دو قلویم نوجوان بودیم و امام صدر هنوز در شهر صور لبنان سکونت داشت. آن روز‌ها رابطه بسیار صمیمانه‌ای میان امام و پدر من برقرار بود. به یاد دارم که امام هرگاه پدر من را می‌دید از او با لقب پسر عمو یاد می‌کرد چون پدر ما از سادات هاشمی بود. در آن سال‌ها ما دائم ایشان را ملاقات می‌کردیم و همراه‌شان به جلسات مختلف می‌رفتیم به گونه‌ای که من و برادرم دائم در دو طرف امام بودیم و در نمازهای جماعت به امامت ایشان شرکت می‌کردیم. الهاشم در ادامه با اشاره به ماجرای یک بستنی‌فروش مسیحی که به امام مراجعه کرده و از خرید نکردن مسلمانان شکایت داشت، افزود: در یک روز پس از اقامه نماز جمعه، امام صدر گفت که می‌خواهیم جایی برویم. جمعی با ایشان همراه شدند که من هم جزو آنان بودم. رفتیم تا رسیدیم به بستنی فروشی آنتیبای مسیحی، امام به آنتیبا گفت که ما آمده‌ایم در اینجا بستنی بخوریم. آنگاه اول امام و بعد همه حاضران از بستنی‌های آنتیبا خوردند. این کار امام خیلی صدا کرد. گویا یک بستنی فروش شیعه این‌گونه تبلیغ کرده بود که چون آنتیبا مسیحی است، شرعاً نمی‌توان از بستنی‌های او خورد چرا که اهل کتاب پاک نیستند. و البته این سخن براساس نظر برخی علما عنوان شده بود، اما امام که معتقد به طهارت اهل کتاب بود، تنها به بیان نظر فقهی خود اکتفا نکرد و عملاً اقدامی را انجام داد که بازتاب گسترده‌ای در جامعه آن روز لبنان داشت. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920516000589 🌹کلبه سخن شاکری چهارشنبه های شهید وشهادت🌹 https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yBpJvlk4QP0IA
🌷کرامات شهیدان 🌷شهید سید مهدی اسلامی خواه ✨ سبزوار 🌷 آیت ادب به پدر و مادر 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃برادرم شهید سید مهدی اسلامی خواه احترام و علاقه زیادی برای مادرم قائل بود. برای نمونه هیچ وقت دیده نشد در جلوی مادرم پایش را دراز کند. در حضور او دو زانو و مودب می نشست و صحبت می کرد. وقتی پیکر مطهرش را به روستای استیر سبزوار آوردند، 15 ساله بودم. در غسالخانه، مادرم را آوردند که با فرزندش وداع کند. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃وقتی چشم مادرم به جسد سید مهدی که در تابوت بود افتاد با چشمانی گریان و دلی شکسته و بیانی بغض آلود به او گفت: سید علی(در خانه او را سید علی صدا می زدیم) تا یاد دارم تو هیچ وقت در مقابل من پایت را دراز نمی کردی و تا من نمی نشستم، نمی نشستی. حالا چه شده من به پیش تو آمده ام و تو حال دیگری داری!؟ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃تا این جملات از زبان مادرم بیان شد، اقوام و آشنایانی که دور جسد برادرم در غسالخانه بودند از شدت تاثر نگاهی به چهره گریان مادرم و نگاه دیگری هم به چهره برادر شهیدم انداختند، ناگهان همه مشاهده کردند چشمان سید مهدی برای چند لحظه باز شد و یک قطره اشک از آنها بر گونه هایش سرازیر شد. همسر دایی ام که نزدیک مادرم، شاهد این صحنه حیرت انگیز بود با دیدن چشمان باز سیدمهدی که قبلا بسته بود و اشکی که از چشمان او آمد بی اختیار فریاد زد: مهدی زنده است، مهدی زنده است. به رغم فریاد و ولوله زیادی که در غسالخانه پدید آمده بود مادرم در حال و هوای دیگر و گفتکو و نجوا با فرزندش بود. گویی هیچ صدایی از کسی نشنیده است. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 📚 کتاب لحظه های آسمانی، صفحه 61 پنج شنبه ها برنامه شهدا 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 کانال۳۱۳پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه عاشقان مهدی عج 🔰 https://telegram.me/joinchat/Be4I2QIa4Is-p77Tkch_Kw 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚
🌷 شهیدان 🌷شهید عبدالنبی یحیایی ✨ 🌷 خون تازه معشوق 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃عبدالنبی یحیایی نوجوان 16 ساله بسیجی و اهل روستای «تنگ ارم» شهرستان برازجان می باشد. پدرش نقل می کردند: یکبار با جمعی از بستگان به سر قبر شهید رفته بودیم. متوجه شدیم سنگ بالای قبر سوراخ شده و نیاز به تعمیر و مرمت دارد. وسایل تعمیر را آماده کردیم و سنگ بالای قبر را برداشتیم و با جسد فرزندم که درون لحد بود مواجه شدیم. بنّایی که برای این کار آورده بودیم. پیشنهاد داد که حالا سنگ بالای قبر را برداشتیم، سنگهای اطراف و زیر لحد را هم عوض کنیم. ما هم قبول کردیم. و برای همین منظور کسی داخل قبر رفت تا جسد شهید را که هنوز داخل پلاستیک بود، به بیرون قبر بیاورد. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃یکی از بستگان شهید که پلاستیک را کنار می زند متوجه می شود که صورت شهید مانند روز اول دفن سالم مانده است. با این تفاوت که کمی خشک شده و تازگی روز اول را ندارد ولی خراشیدگی روی بینی او دقیقا مانند روز دفن بود. نکته حیرت آور این بود که وقتی جسد را بالا می آوردیم، ناگهان مشاهده کردیم از سر او که به دلیل اصابت ترکش سوراخ شده بود، قطرات خون تازه به داخل قبر فرو ریخت که مایه تعجب و شگفتی همه شد. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃عموی شهید هم گفت: من دست شهید را که کاملا سالم و مثل روز شهادت بود از کنارش برداشته و به روی شکم و سینه او گذاشتم. هم اکنون مردم به مزار این شهید می روند و از روح پاک این شهید حاجت می طلبند. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 📚 کتاب لحظه های آسمانی، صفحه 53 🔰 پنج شنبه وبرنامه شهدا 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 کانال۳۱۳پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه عاشقان مهدی عج 🔰 https://telegram.me/joinchat/Be4I2QIa4Is-p77Tkch_Kw 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚
پيك عشق راوي :كرامات شهدا منبع :كتاب 15آيه يازده سال از شهادت عبدالحسين مي گذشت و بار زندگي و بزرگ كردن چند بچه با حقوق كم، بر دوشم سنگيني مي كرد. نزديك عيد بود و خلاصه من مانده بودم و كلي قرض كه از آشنايان و دوستان گرفته بودم. هرچه سعي به قناعت داشتم، باز هم مشكل قرض ها بسيار خودنمايي مي كرد. يك روز با دلي پر از غصه رفتم سر خاك عبدالحسين و شروع كردم به درد دل كه: «شما رفتي و من و بچه ها را با يك كوه مشكل تنها گذاشتي. اي كاش يك جوري از دست اين قرض ها راحت مي شدم.» وقتي از بهشت رضا (ع) باز گشتم، آرامش عجيبي سراسر وجودم را فرا گرفته بود، گويي چيزي در درونم، مرا به حل مشكلات اميد مي داد. ايام عيد بود كه زنگ خانه به صدا درآمد. پسرم، حسن را فرستادم تا در را باز كند. وقتي برگشت، چهره اش برافروخته شده بود و با لكنت مي گفت: آقا! آقا! وقتي رفتم بيرون، با صحنه اي مواجه شدم كه احساس كردم در اين دنيا نيستم. باورم نمي شد، مقام معظم رهبري از در حياط به داخل تشريف آورده بودند و بعد از آن وارد اتاق شدند. شوق و حال آن لحظات، واقعاً وصف ناشدني است. نزديك يك ساعت از محضرشان استفاده كرديم و ايشان از خاطرات خود با شهيد برونسي گفتند. به جرأت مي توانم بگويم، در آن لحظات بچه هايم ديگر احساس يتيمي نمي كردند. در ميان حرف ها، صحبت از مشكلات شد و من قضيه ي قرض ها را خدمت ايشان عرض كردم. بسيار راحت تر و زودتر از آن چه فكر مي كردم مسأله حل شد. شهید برونسی منبع :كتاب 15 آيه راوي : همسر شهيد 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 کانال۳۱۳پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه باران معنویت 🔰 https://telegram.me/joinchat/Be4I2QIa4Is-p77Tkch_Kw 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚
❇ "چگونه می شود 🌹شهید🌹 شد" ❣درس شهادت را از شهدا بیاموزیم . موضوع : شهادت🌹 معلم : شهدا🌹 منابع : دست نوشته های شهدا 🌹 آیا امروز هم می شود شهید شد؟ آیا باب شهادت بسته شده است؟ آیا هرکسی می تواند شهید شود؟ راه ورسم شهادت چیست؟ چگونه زندگی کنیم تا شهید شویم ؟ 💔💔 آنچه ذیلا تقدیم می شود پاسخ به این سؤال ها است با باز خوانی دست نوشته ها ، وصیت نامه ها و خاطرات شهداست . 💠💠 شهدا چگونه بودند و چه ویژگی ها یی داشتند . ابتدا اوصاف شهدا را فهرست کنیم . ۱-اخلاص در عمل داشتند . ۲-پر تلاش و خستگی ناپذیر بودند . ۳-با محبت و مهربان بودند . ۴-اهل دعا و مناجات بودند . ۵-ذوب در ولایت بودند و گوششان فقط به ولایت بود . ۶-در اجرای فرمان ولایت کوتاهی نمی کردند و با تمام وجود تا اجرای کامل ان در حد مجاهدت تلاش می کردند 💟💟 ۷-از گناهان ریز و درشت به جد پرهیز می کردند . ۸-واجبات را پشت سر گذاشته و به مستحبات پایبند بودند . ۹-حرمت نگه می داشتند و برای پدر و مادر احترام ویژه ای قائل بودند . ۱۰-اهل کمک و دست به خیر برای محرومین و مستضعفین بودند . ۱۱-اهل خدمت به مردم بودند و این خدمت را بر خود فرض می دانستند . ۱۲-اهل ریا و تظاهر نبودند. ۱۳-اهل پست مقام نبودند . ۱۴-مسئولیت پذیر بودند . ۱۵-اهل تکلیف بودند نه نتیجه 🔷🔶 ۱۶-زمان شناس بودند و در تمام صحنه ها حضور داشتند ۱۷-انقلاب و جمهوری اسلامی را باور داشتند و با تمام وجود پای انقلاب ایستاده بودند و بر سر انقلاب با هیچ کس معامله نمی کردند . ۱۸-فرمان ولایت فقیه را فرمان امام زمان (عج) و خداوند می دانستند . ۱۹-تا پای جان بر سر پیمان با ولایت فقیه زمان خود ایستادند . 🈳🈳 ۲۰-اهل تردید و لغزش نبودند . ۲۱-در امور سیاسی و رخدادهای اجتماعی و بین المللی تحلیل داشتند و بی تفاوت نبودند . ۲۲-نسبت به وقایع و اتفاقات جامعه هوشیار وتأثیر گذار بودند . ⭕️⭕️ ۲۳-در تصمیم سازی و تصمیم گیری های کشور دخیل و تأثیر گذار بودند. ۲۴-نسبت به سرنوشت انقلاب و جمهوری اسلامی بی تفاوت نبودند. ۲۵-شهادت را وسیله می دانستند نه هدف . ۲۶- با قران مجید، انس داشتند . ۲۷-اهل تهجد بودند . ◼️◾️ این بخشی از اوصاف شهدا بود که انها را به این مقام رساند . مقام معظم رهبری ، امام و مقتدایمان فرمود: "شهادت محصول یک مجموعه ارزش هاست" و شهید اهل قلم شهید آوینی فرمود : ♻️♻️ شهادت یک لباس تک سایز است هروقت به ان اندازه برسی هر کجا که باشی شهید می شوی . تمام ۲۷ موردی که ذکر شد بر گرفته از دست نوشته ها ، وصیت نامه ها و خاطرات شهدا بود . آری عارف‌های کامل که درس و مشق خود را از عرفه سیدالشهدآء(ع) بخوبی فرا گرفتند، شهدا بودند... 🔴قسم به خون پاکت ، راهت را ادامه خواهیم داد ای 🌹شهید🌹... 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 کانال۳۱۳پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه باران معنویت 🔰 https://telegram.me/joinchat/Be4I2QIa4Is-p77Tkch_Kw 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚
وصیت نامه شهدا 🌺مرگ با عزت اگر خونين است 🌺بهتر از زندگى ننگين است 🌹شهید رسول جعفری کمشچه🌹 🌼تولد : ۱۳۴۸/۹/۲۰ - برخوار اصفهان 🌼شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۷ - شلمچه 🌼آرامگاه : گلزار شهدای برخوار اصفهان 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 کانال۳۱۳پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه باران معنویت 🔰 https://telegram.me/joinchat/Be4I2QIa4Is-p77Tkch_Kw 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚
کرامات شهیدان وقران 💥شهید عبدالمهدی مغفوری 👈 کرمان 🌷 نغمه کوثر،قران 💥 🌺💥🌺💥🌺💥🌺💥 💠وقتی پیکر شهید عبدالمهدی مغفوری را آوردند حال مساعدی نداشتم، داشتم گریه می کردم. در حزن و اندوه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که می گفت: شهید قرآن می خواند. یکی از روحانیون هم قسم خورد که صدای قرآن او را شنیده است. گفتم خدایا این شهید چه مقامی پیش شما دارد که این کرامت را به وی عطا کردی که از جنازه اش پس از چند روز که شهید شده صدای تلاوت قرآن می آید. 💥 🌺💥🌺💥🌺💥🌺💥 💠وضو گرفتم رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم. رنگش مثل مهتابی نور می داد. و بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام می رسید. وقتی گوشم را نزدیک صورت و دهانش نزدیک کردم، مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند در جا خشکم زد. چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست یادمه در همان لحظه ای که گوشم نزدیک دهان او بود شنیدم که سوره کوثر را می خواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن می خواند. 💥 🌺💥🌺💥🌺💥🌺💥 📚 کتاب لحظه های آسمانی، صفحه 69 💥 🌺💥🌺💥🌺💥🌺💥 🔰 کانال۳۱۳پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه باران معنویت 🔰 https://telegram.me/joinchat/Be4I2QIa4Is-p77Tkch_Kw 💥 🌺💥🌺💥🌺💥🌺💥
🌹دلم که می گیرد راهم را میگیرم و می آیم به سمت تو کنار سنگ روسپید مزارت دنج ترین جای عالم است ♡♥️ ☀️به عشق شهدا ☀️به یاد پنج شنبه های ویژه شهدا 🍀کلام شهدا برادران مسئول! که به طور مستمر در جهت پیشبرد اهداف انقلاب، شبانه‌روزی فعالیت می‌کنید، به عدالت در کارهایتان و تصمیم‌گیری‌هایتان به عنوان یک مرز ایمان داشته باشید. عدالت را فدای مصلحت نکنید. ✨شهيد علي تجلايي کسي مي تواند از سيم خاردار دشمن عبور کند که در سيم خاردارهاي نفس خويش گير نکرده باشد. ✨شهيد علي چيت سازيان 🌺خاطره1 به غير از آب قمقمه آب ديگري نداشتيم.دستور داد هر كس آب دارد بدهد به اسيرهايي كه از ديشب توي محاصره بودند. شهید يونس زنگي آبادي 🍀منبع : برگرفته از پايگاه روايت فتح الفتوح سر تا پاش خاكي بود. چشم‌هاش سرخ شده بود؛ از سوز سرما. دو ماه بود نديده بودمش. - حداقل يه دوش بگير، يه غذايي بخور. بعد نماز بخون. سر سجاده ايستاد. آستين‌هاش را پايين كشيد و گفت «من با عجله اومدم كه نماز اول وقتم از دست نره.» كنارش ايستادم. حس مي‌كردم هر آن ممكن است بيفتد زمين. شايد اين‌جوري مي‌توانستم نگهش دارم. شهید ابراهیم همت منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ 📘 کانال پیام معنوی 📘 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ https://telegram.me/kolbehsokhan 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ گروه بیان معنوی https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yCg0Rce9FVMDA
برشی از کتاب خدا بود و هیچ نبود🌙⭐️ شهید دکتر مصطفی چمران🌷 خوش دارم که در نيمه هاي شب در سکوت مرموز آسمان و زمين به مناجات برخيزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتني آسمان بگشايم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمايم، محو عالم بي نهايت شوم . از مرزهاي علم وجود در گذرم و در وادي ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چيزي را احساس نکنم. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 🔰 کانال۳۱۳،پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚
🌸 کرامات شهدا ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم ... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... 📚منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54 شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای من ختم میشه به... 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه بیان معنوی 🔰 https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yCg0Rce9FVMDA 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
✅ شاید در آینده این رسم بیشتر جا بیفتد.. 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 اگر می‌خواهیم عظمت مقام سیدالشهداء (ع) را درک کنیم، بهترین راه، معرفت پیدا کردن به «شهدا» است. اگر بتوانیم قیمت و قداست شهیدان را بفهمیم، راحت‌تر به سیدالشهدا(ع) معرفت پیدا خواهیم کرد. 🍁 نباید به شهیدان بی اعتنا باشیم، آن‌گاه قدر اباعبدالله الحسین(ع) را نیز نخواهیم دانست. 🍁 امام حسین(ع) ،آقا و سید شهیدان است، نمی‌شود با مفهوم شهید و شهادت آشنا نباشیم و به امام حسین(ع) ارادت بورزیم. خصوصاً این شهدا که در راه دفاع از حرم سیدالشهدا(ع) به شهادت رسیده‌اند. 🍁 شما اگر بدانید شهدا چه قدرتی دارند و بلکه چه ابرقدرتهایی هستند - چون خدا فرموده زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی دریافت می‌کنند و این اشاره به عظمتِ شأن آنها دارد- آن‌گاه متوجه قدرت فوق‌العاده سیدالشهدا(ع) خواهید شد و ارادتتان به حضرت بیشتر می‌شود. 🍁 شاید در آینده این رسم بیشتر جا بیفتد که زائران حرم سیدالشهداء(ع) در ابتدای پیاده‌روی بیایند و در مزار_شهدا رخصت بطلبند و از آنان به‌خاطر گشودن این راه و ایجاد امنیت برای زیارت تشکر کنند و سپس پیاده‌روی خود را آغاز کنند. 🍁 من یقین دارم اگر شهدا ما را نزد امام حسین(ع) شفاعت کنند، حضرت ما را بیشتر تحویل خواهند گرفت. 🍁 «آرزوی شهادت» در کنار مزار شهدا یک رسم معنوی و تأثیر پذیریِ طبیعی، برای آدمهای باصفاست. 🍁 حجت‌الاسلام پناهیان وادی_السلام، در کنار مزار شهدای مدافع حرم panahian_ir 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 🔰 کانال۳۱۳،پیام معنوی 🔰 https://telegram.me/kolbehsokhan 💧📚💧📚💧📚💧📚💧📚 🔰 گروه بیان معنوی 🔰 https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yCg0Rce9FVMDA 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
پنج شنبه های بیان معنوی وبرنامه شهیدوشهادت شهید حسین همدانی متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم شهادت سردار سرافراز، شهید حسین همدانی را به خانواده‌ گرامی و بازماندگان و دوستان و همرزمانش و به مجموعه پرافتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریک و تسلیت می‌گویم. این رزمنده‌ قدیمی و صمیمی و پرتلاش، جوانی پاک و متعبّد خود را در جبهه‌های شرف و کرامت، در دفاع از میهن اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذرانید و مقطع پایانی عمر با برکت و چهره‌ نورانی خود را در دفاع از حریم اهل‌بیت علیهم‌السلام و در مقابله با اشقیای تکفیری و ضد اسلام سپری کرد و در همین جبهه‌ پرافتخار به آرزوی خود یعنی جان دادن در راه خدا و در حال جهاد فی سبیل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهی بر او گوارا باد. صف استوار آرزومندان این موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ایران اسلامی و در سپاه و همه‌ نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی، صفّی بلند و بنیانی مرصوص است: و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. رحمت خدا بر شهید همدانی و بر همه‌ی مجاهدان راه حق. سیّدعلی خامنه‌ای @TasnimNewschanel http://www.tasnimnews.com/fa/news/884121 سردار شهید همدانی در آخرین گفتگوی خود چه گفت؟ اطاعت‌پذیری بشار اسد از رهبر انقلاب بیشتر از برخی دولتمردان ماست/ بشار تا امروز در مقاومت سهم بزرگی داشته؛ در همان بحرانی که گروه‌های مسلح تا کاخ هم رسیدند به بشار گفتند که جابجا بشود، ولی گفت نه می‌مانم تا کنار ملتم کشته شوم. http://nasim.co/t9m 🔴 پناهیان: سردار بسیج مردمی را برای مقاومت در سوریه نهادینه کرد/ او کاری که می‌خواست را انجام داد ارادتی که عوام و خواص در به وی پیدا کرده‌اند بعد ازاین مضاعف می‌شود و تاثیرات شگرفی در آن منطقه خواهد داشت و با شهادت سردار و دیگر همرزمانش همچون سردار و دیگران این مسیر متوقف نخواهد شد و کوچکترین خدشه‌ای دراین راه به وجود نخواهد آمد. 🔹سردار همدانی یکی از مردان قدرتمند دفاع در سوریه بودند و در مقام نیروها را برای دفاع از خودشان هدایت می‌کردند اما اکنون وی پس از شهادت یکی از منطقه است چرا که در گفته شده است کسانی که در راه خدا کشته شوند، خدا هیچ گاه اثر اعمال آنان را تباه نمی‌کند بنابراین وی در دلها و اندیشه‌ها جاودانه شدند و در میان مردم منطقه به مثابه یک خورشید و اسوه‌‌ای می‌درخشند که در شاهد برکات وجود، حضور و شهادت وی را خواهید دید. http://bayanmanavi.ir/post/2518 💎 «فرازی از وصیت سردار شهید حاج حسین همدانی» "دشمنان نمی دانند و نمی فهمند که ما برای شهادت مسابقه می دهیم و وابستگی نداریم، و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آمده ایم و به سوی او می رویم 📝 از سر دلتنگی برای سردار ميشود به بهانه حفظ جان از معرکه ها گريخت. ميشود با توجيه کفايت ديگران، از واجب کفايي شانه خالي کرد! ميشود فکر کرد که، ماندن و خوردن و خوابيدن پوشيدن و توليد مثل، و حتي خواندن و نوشتن از رزميدن مهم تر است!. 💎اگر در ميدان نبرد نه، در تخت خواب! يا پياده رو! آنها که قلبشان را سپر گلوله دشمن نکردند، هم قلبشان روزي خواهد ايستاد، فقط کمي دير تر! اما اينبار مرگشان بي ثمر است. هم براي خودشان و هم براي ديگران! با بيماري و سکوت و در بي خبري مردن هم نوعي از مرگ است که بيشتر مردم انتخابش ميکنند! امام روح الله خميني(ره) ميفرمود، تا صد پنجاه سال بعد همه ي ساکنان امروز زمين مرده اند. آنها که شهيد نشدند هم تا آنوقت زير خاک ميروند! نميدانم اين چه وسوسه ي شوميست که خناس رجيم مدام بيخ گوشمان ميخواند، که؛ نرو، بمان، هنوز آرزو ها داري، جواني، بايد باشي، سالم باشي، تو مهمي، لازمي، حيفي! از تو اولي تر بسيارند، تکليف از تو ساقط است! نرو، بمان، بخور، بپوش، بخواب، لذت ببر، نفس بکش و... 💎زماني هم که سرزنش نفس لوامه را ميشنوي که تا مرگ يک نفس بيشتر فاصله نيست، همان وسوسه گر ندا ميدهد که زود است هنوز، فعلا فراموشش کن! 💎وقتي ميبيني تمام هم و غمت شده رسيدن به يک دستگاه بي مصرف گوشتي هشتاد کيلويي از بودنت مشمئز ميشوي! 🌹فرمانده کربلاي چهار و پنج، جانشين لشکر محمد رسول الله و يکي از فاتحان خرمشهر رفت. از او سه يادگار دارم که برايم ارزشمند تر شدند! مهتاب خيّن ،مزدمقاومت و تکليف است برادر. 💎دوباره و صدباره ميخوانمشان. خوشحالم که خودت هم مزد مقاومتت را گرفتي! 😔 و شرمنده ام که ما تاب مقاومت نداشتيم، شرمنده ام که دست دوستي به دوستان قاتلت داده ايم! ✅بايد که ازين جام مرا هم بچشاني در معرکه با خصم مرا هم بکشاني نوشيدن اين جام طهوراي شهادت هنيئا لکَ سردار، حسين همداني
🌹کلام شهید🌹 🍀شهیدان مان چنین پیام می دهند که باید سیاهی شب را با سرخی خون شکافت و معنای حیات را در طلوع فجر چنین نوشت: می سوزیم تا با کفر نسازیم و کشته می شویم تا چراغ توحید را خاموش نکنند. شهيد محمد رضا خازن 💥خاطره بالاى تپه اى كه مستقر شده بوديم، آب نبود. بايد چند تا از بچه ها، مى رفتند پايين، آب مى آوردند. دفعه ى اول، وقتى برگشتند، ديديم آقا مهدى هم همراهشان آمده. از فردا، هر روز صبح زود مى آمد. با يك دبه ى بيست ليترى آب. ☀️شهید مهدي زين الدين 🍀منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ و 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️آستان مقدس امامزاده محمد؛ نگین معنوی شهر کرمان ☀️ https://telegram.me/joinchat/CaxidgDnDt9cU9aeEjwSzw 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️
🌹پنج شنبه های بیان معنوی وبرنامه شهدا 🌹کلام شهید 🍀مگر نه اینکه ما سر تا پای وجودمان نیازمند عنایات الهی است پس چرا از دعا غافلیم. 🌱 شهيد مسعود خدادای حسین آبادی 💥خاطره 🍀تازه جنگ به پایان رسیده بود حاجی برای مراسم حج به مكه رفت.وقتی بازگشت از اوضاع سفر پرسیدم. با خوشحالی گفت:« با گروه جانبازان رفته بودم، چنان درسی از آنها گرفتم كه ای كاش قبلاً با اینها آشنا شده بودم بارها و بارها گریستم، به خاطر تحول و حماسه‌ای كه در اینها می‌دیدم. به یكی از جانبازانی كه نابینا بود گفتم:«دوست نداشتی یك بار دیگر دنیا را ببینی؟ حداقل انتظار داشتم بگوید:«چرا یك‌بار دیگر می‌خواستم دنیا را ببینم. اما او پاسخ داد:«نه» پرسیدم:«چطور؟» گفت:«در مورد چیزی كه به خدا دادم و معامله كردم نمی‌خواهم فكر بكنم. بدنم می لرزید، فهمیدم كه عجب آدم‌هایی در این دنیا زندگی می‌كنند ما كجا، اینها کجا» 💥شهيد آويني ☘منبع : برگرفته از كتاب همسفر خورشید 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ و 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️آستان مقدس امامزاده محمد؛ نگین معنوی شهر کرمان ☀️ https://telegram.me/joinchat/CaxidgDnDt9cU9aeEjwSzw 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️
🔴🚩🌹🌹🚩🔴 پنج شنبه وکلبه سخن برنامه شهید وشهادت 🌹🌹 🔴 شعری که مقام معظم رهبری زیر عکس یکی از شهدا خواندند و اشك ريختند: 🌹 ما سینه زدیم و بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم آنها دیدند 🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدن 🌹 ✅ خطاب به آقا درجواب شعری که خواندند: 🌹 🌹 از اشک شما ارض و سما باریدند بر آه شما انس و ملک نالیدند ● گفتند همه "فدای اشکت آقا" تصویر شما را شهدا بوسیدند ● آقا خودتان حضرت خورشید هستید از نور شما ستاره ها تابیدند ● در مجلس خوبان شهدا هم بودند اما همگان گرد شما چرخیدند ● از اول و از آخر مجلس، شهدا آقای جهان سید علی را چیدند. 🔴🚩🌹🌹🚩🔴 عجب حال و هوایی می‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم 🌹 دل نوشته ای از شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده 🌹 شهید_مصطفی_صدرزاده در یادداشتی به دوستان بسیجی خود می‌نویسد: چه می‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیافتد. 🌹 فکرش را بکن، راه می‌روی و راوی می‌گوید اینجا قتلگاه شهید رسول خلیلی است، یا اینجا را که می‌بینی همان جایی است که مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. 🌹 یا مثلا اینجا همان جایی است که شهید حیدری نماز جماعت می‌خواند، 🌹 شهید بیضایی بالای همین صخره نیروها را رصد میکرد و کمین خورد، شهید شهریاری را که می‌شناسید همین‌جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی می‌کرد، 🌹 یا شهید مرادی آخرین لحظات زندگیش را اینجا در خون خودش غلتیده بود، یا شهید حامد جوانی اینجا عباس‌وار پرکشید. 🌹 خدا بیامرزد شهید اسکندری را همین‌جا سرش بالای نیزه رفت و شهید جهاد مغنیه در این دشت با یارانش پر کشید. 🌹 عجب حال و هوایی می‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم، عجب حال و هوایی... ............ 🔴🚩🌹🌹🚩🔴 - مادر ! من الان تو رمادی محاصره شدم و اسلحمون تموم شده! 🌹 اگه یه ساعت دیگه زنگ نزدم ، حلالم کن و مواظب فرزندانم ، سجاد و زینب باش. ..... 🌹 این آخرین پیامک رزمنده بود و مادر در جواب نوشت : 🌹 - خدا به همرات پسرم. 🌹 روی چشمانم میگذارمشان،فکرشون نباش،شهادت گوارایت ، فرزندم 🔴🚩🌹🌹🚩🔴 قبل از مراسم عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت : " شنیدم که عروس هر چی بخواد اجابتش حتمی است " گفتم : " چه آرزویی داری .. ؟ " 🚩 در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت : " اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم آرزوی شهادت کنید " 🚩 از این جمله تنم لرزید چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره برم اما علی آقا قسم داد که این دعا را در این روز در حقش بکنم . 🚩 وقتی خطبه جاری شد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم ، و بلافاصله با چشمانی پر از اشک ، نگاهم را به علی دوختم . آثار خوشحالی در چهره اش پیدا بود .. ! 🚩 مراسم ازدواج ما در حضور آیت ا... مدنی و جمعی از برادران پاسدار برگزار شد . 🚩 نمی دانم این چه رازی بود که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت ا... مدنی همه به فیض شهادت رسیدند ! 🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹 🌹 شهید علی تجلایی 🌹 🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹 -------------------- 🔴🚩🌹🌹🚩🔴 کلبه سخن شاکری 🔴🚩🌹🌹🚩🔴
🌹🌹پنج شنبه های شهید وشهادت بیان معنوی🌹🌹 🍀کلام شهید ☀️ سخن ما آگاهانه زیستن است و آگاهانه مردن. شهيد محمود سهرابي 🍀خاطره ☀️موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. سر كه بلند كردم، آقا مهدى را توى صف ديدم. تازه فرمانده لشكر شده بود. به احترامش بلند شدم. گفتم بيايد جلوى صف. نيامد، ايستاد تا نوبتش شد. موقع رفتن، تا دَمِ در دنبالش رفتم. پرسيدم «وسيله دارين؟» گفت «آره.» هر چه نگاه كردم، ماشينى آن دور و بر نديدم. رفت طرف يك موتور گازى. موقع سوار شدن، با لبخند گفت «ما ل خودم نيست. از برادرم قرض گرفتم.» شهید مهدی زین الدین منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ و 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️آستان مقدس امامزاده محمد؛ نگین معنوی شهر کرمان ☀️ https://telegram.me/joinchat/CaxidgDnDt9cU9aeEjwSzw 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️
🌹پنج شنبه های شهید وشهادت بیان معنوی شهید که شد، جنازش موند تو منطقه. حاج حسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم. رفتم منطقه، همه جا رو آب گرفته بود. هرچی گشتم اثری از علی نبود. خبرش رو که به حاجی دادم، باورش نشد. خودش اومد باز گشتیم. فایده نداشت. جنازش موند که موند...🍀 ° علی دو سال قبل توی بقیع، متوسل شده بود به بانوی مدینه . خواسته بود شهید که شد بی مزار بمونه؛ شبیه بی بی. حاجتش رو گرفت، همون طور که میخواست گمنام باقی موند و بدون مزار...🍀 ☀️سردارشهید_علی_قوچانی فرمانده تیپ یکم لشکر 14 امام حسین(ع) تولّد: 1342 شهادت: 1364 والفجر 8 - سه راه ام القصر 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ و 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️آستان مقدس امامزاده محمد؛ نگین معنوی شهر کرمان ☀️ https://telegram.me/joinchat/CaxidgDnDt9cU9aeEjwSzw 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️
☀️پنج شنبه های شهید وشهادت بیان معنوی 🌹کلام شهید 🍀 فرزندان‌ تان‌ را طوري‌ تربيت‌ کنيد که‌ آماده‌ شوند براي ‌خدمت‌ کردن‌ به‌ اسلام‌ و مسلمين‌. شهيد مهدي رحيمي 🌹 خاطره از شهید 🍀دريكي از شبهاي مهتابي آبادان سيد به ميان كارگران رفت و گفت: «نفت از آن ملت ايران است، خارجي ها آمده اند، تا براي ما كاركنند؛ نيامده اند كه ما را زير سلطه خود درآورند، آنان قسمت هايي از آبادان را در اختيار گرفته و اجازه ورود به ما نمي دهند؛ اين چيست كه به شيشه كافه ها، نوشته اند، «ورود ايراني و سگ ممنوع» خارجي ها، ايراني ها را [مساوي] سگ قرار داده اند، در حاليكه آنان مستخدم ما هستند، و آمده اند تا براي ما كار كنند.» شور و هيجان خاصي سراسروجود كارگران را فرا گرفته بود، سخنان نواب اولين جرقه هاي عدالتخواهي را در ذهنشان پديد آورد شهيد نواب صفوي ⚡️منبع : برگرفته از پايگاه منبرك 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313
☀️ کلام شهید☀️ ارج نهيم به خون شهيدان اسلام و نگذاريم كه خون مطهرشان ضايع شود و هدفشان پايمال هوسمان نگردد.بياييم تا پيام آوران اين خونها باشيم و اين را بدانيد كه اگر رعايت مراتب فوق را ننماييم، خداوند منتقم معذبمان خواهد فرمود به نفرين ارواح شهدا و آن وقت خداي نخواسته، سلب نعمت مي شود و عذاب فرود خواهد آمد. شهيد ابوالقاسم بزاز 🌹 خاطره ازشهید🌹 مرحوم آیت الله العظمی صدر (امام موسي صدر) تابستانها به قریه کرمجگان می‌رفت که هوای معتدلی داشت. آقا موسی روزها را در قم بود و عصرها به آن قریه می‌آمد. وقتی ما تابستان‌ها به قم می‌رفتیم من نیز با وی همراه می‌شدم. بسیار شگفت زده شدم وقتی دیدم آقا موسی نزد پزشکان قم می‌رود و پس از گرفتن دارو از آنان به روستا می‌آید. وقتی او حیرت مرا دید، گفت: ""آقا سید شما می‌دانید که مردم روستای ما فقیرند و از بهداشت هم چیزی نمی‌دانند. در آنجا پزشک وجود ندارد و بیماری‌های تابستانی مثل چشم درد و اسهال کودکان و کمبود آب بدن هم در آنجا شیوع دارد. به همین سبب من هر نوبت، داروهایی را که روستاییان به آنها نیاز دارند برایشان تهیه می‌کنم."" حیرت و شگفتی من پایان یافت اما هنگام ورود به روستا بار دیگر شگفت‌زده شدم. وقتی دیدم که ده‌ها کودک با مادرانشان منتظر آقا موسی نشسته‌اند. آقا موسی هم مشغول شد، قطره در چشم های بیماران می‌چکاند یا محلولی درست می‌کرد تا آن را به بیماری که دچار کمبود آب است، بنوشاند، یا به مادری قرص آسپرین می‌داد و با مادران گفتگو می‌کرد و با زبانی ساده آنها را نسبت به امراض و بیماری‌ها آگاه می‌کرد. امام موسي صدر ☀️منبع : کتاب امام موسی صدر، گذارها وخاطره ها 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ و 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️آستان مقدس امامزاده محمد؛ نگین معنوی شهر کرمان ☀️ https://telegram.me/joinchat/CaxidgDnDt9cU9aeEjwSzw 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️
☀️ کلام شهید وپنج شنبه های بیان معنوی نماز، مؤمن را عوض مي‌كند و به انسان سير مي‌دهد، از معقول به سوي مشهود. نماز براي سلب عادت است پس بايد مواظب بود كه خودش يك عادت نشود. شهيد فرهاد حسينعلي ☀️خاطره شهید بعد از فرار بنی صدر، قرار شد فرد دیگری از درون سپاه فرمانده‌ این ارگان شود. به نظر من نخستین گزینه برای این مهم، سردار محمد بروجردی بود. او در آن موقع در كردستان بود. با او تماس گرفته، درخواست كردم به تهران بیاید؛ قبول نكرد. به ناچار به سرعت به كردستان رفتم. چند ساعت ـ تا حدود 2:30 بعد از نیمه شب با او در این باره صحبت كردم كه اصلاً زیر بار نرفت. قرار شد بخوابیم و صبح من به تهران بازگردم. تازه خوابیده بودم كه با صدای هق هق گریه محمد بیدار شدم؛ اما تظاهر به بیداری نكردم. دیدم می‌گوید: «خدایا! چگونه شكرت را بگزارم كه همین قدر هم حبّ دنیا رادر دل من قرار ندادی.‌» هر چند كه پیشنهاد فرماندهی سپاه، برای دنیا نبود؛ اما محمد طالب آن هم نبود. سپس من بلند شدم و نشستم. گفتم: یعنی تا اینجا؟ گفت: حاج محسن! اینجا بیش‌تر می‌توانم خدمت كنم و احساس می‌كنم از اینجا به خدا نزدیك‌تر هستم تا فرماندهی سپاه. گزینه بعدی سردار كلاه دوز بود. در تهران با مسئولان در باغ شیان گرد آمده، درباره او به رایزنی پرداختیم تا فرماندهی كلاه دوز رأی آورد. می‌خواستیم فردای آن شب خدمت حاج احمد آقا (خمینی) برویم تا نظر شورای فرماندهی سپاه رادر مورد آقای كلاه دوز اعلام كنیم. صبح زود ـ در هوای گرگ و میش ـ زنگ محلی را كه در آن بودیم، زدند. وقتی در را باز كردم، دیدم كلاه دوز است. عبایی به دوش انداخته بود و قرآنی هم زیر عبا در دست داشت. گفت: فلانی! تو را به این قرآن مرا فرمانده نكن! گفتم: پس چرا دیشب حرف نزدی؟! گفت: شما نگذاشتید من حرف بزنم شهيدان بروجردي و كلاه دوز منبع : راوي: محسن رفيق دوست، ر.ك: فرهنگ پايداري، ش7، ص135 و 136. 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ و 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️آستان مقدس امامزاده محمد؛ نگین معنوی شهر کرمان ☀️ https://telegram.me/joinchat/CaxidgDnDt9cU9aeEjwSzw 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️
☀️کلام شهید وپنج شنبه های بیان معنوی خوشا آنان كه در موتشان نيز زنده‌اند «والسعاده لهم» و واي بر آنان كه در زندگاني مرده‌اند «و لهم الشقاوه». شهيد ايرج اميري ☀️خاطره شهید در فتح المبین به سختی مجروح شد. منتقل شد به بیمارستانی در تهران. وقتی حالش بهتر شد قصد بازگشت به جبهه داشت. اما هیچ پولی همراهش نبود. اما می دانست چه کند! عصر جمعه بود. مشغول دعای فرج شد. از خود آقا تقاضای کمک کرد. بعد از نماز جمعه جمعیتی برای ملاقات با جانبازان به بیمارستان آمدند. سیدی از جمع خارج شد و به سراغ مصطفی آمد. یک کتاب دعا به او هدیه داد و رفت! در میان صفحات کتاب چند اسکناس بود. این پول هزینه کرایه و شام او را تامین کرد. به جبهه که رسید این پول تمام شد! شهید مصطفی ردانی پور منبع : راوی: برادر شهید و کتاب یادگاران منبع:کتاب یادگاران و سلوک سرخ و شهید گمنام 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ و 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️آستان مقدس امامزاده محمد؛ نگین معنوی شهر کرمان ☀️ https://telegram.me/joinchat/CaxidgDnDt9cU9aeEjwSzw 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ ☀️ارتباط با مدیر @majnon313 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️
☀️☀️مناجات شبانه بیان معنوی ☀️☀️ 🍀شهید احمد رضا احدی: دیگر نمی خواهم زنده بمانم، من محتاج نیست شدنم، من محتاج توام. خدایا! بگو ببارد باران؛ که کویر شوره زار قلبم سال هاست که سترون(نابارور) مانده است. من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم... خدایا! دوست دارم سوختن را؛ فنا شدن، از همه جا جاری شدن، به سوی کمال انقطاع روان شدن... @majnon313
☀️ پنج شنبه های بیان معنوی وبرنامه شهید وشهادت ✨کلام شهید به مسؤوليني كه بر قدرت نشسته‌اند، بايد گفت كه بر خون شهداي مظلوم و گمنام نشسته‌ايد.آگاهي كامل و خدمتگزاري بر امت و ادامه راه و حمايت از امام و رزمندگان و استقامت تا پيروزي را در نظر داشته باشيد. شهيد جواد قاسم پور ✨ خاطره ازشهید در معراج، روى كفنش نوشته بودیم: «شهید گمنام.‌» بارها مىخواستیم براى تشییع بفرستیمش تهران؛ ولى دلم نمىآمد. در دلم یكى مىگفت: دست نگهدار تا موقعش برسد. به خودم گفتم: «همتى - مكانیك تفحص - وقتى دنبال آچار مىگردد، صلوات مىفرستد؛ چرا من با صلوات، دنبال پلاك شهید نگردم؟» همین كار را كردم و دوباره سراغ پیكر رفتم و كفنش را باز كردم. در جمجمه شهید، قطعهاى گِل بود. آن را درآوردم، دیدم پلاك شهید است. اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد شهید گمنام منبع : راوى: گل محمدى، به نقل از: محمّد احمدیان، ر. ك: نشانه، ص 24. 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ @majnon313
☀️پنج شنبه های بیان معنوی وبرنامه شهید وشهادت 🌻کلام شهید بر آموزش و پرورش و معلمان گرامي است كه در تربيت فرزندان انقلاب اسلامي كوشش لازم را در ابعاد مختلف و رشد نيروها بنمايند؛ چون انقلاب به رشد فرهنگي و شناخت كامل احتياج دارد. شهيد جواد قاسم پور 🌻خاطره ازشهید با بهشتی رفته بود برای تدوین کتب درسی زمان طاغوت خیلی ها گفتند با رژیم همکار شده اید ... با حالت مسخره هم میگفتند. میگفت :« جایزه می دهم اگر یک کلمه تأیید رژیم در نوشته ها پیدا کنید .» کتابها پر شده بود از اصطلاحات نفی طاغوت و استکبار و استبداد و مبارزه علیه ظلم. شهيد باهنر منبع : برگرفته از كتاب ، هنر آسمان ، مجيد تولايي 🍀لینک ☀️گروه بیان معنوی☀️ https://telegram.me/joinchat/Bn4n_AD3-yDA8K6T_-q1tQ 📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️📘✒️ @majnon313