eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ستارھ‌ها هـیچوقت از یادِ آسمان نمےروند! بگذار دلِ من آسمان باشد و یادِ تـو ستارھ...✨ 🥀💔 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
بچہ کہ بودیم وقتے مےرفٺیم خونہ دوسٺمون مےگفٺند: مامانٺ میدونہ اینجایے!؟ نگرآنٺ نشہ؟! حالا ٺو چندسالہ اینجایے! مامانٺ خبر داره؟ نگرآنٺ شدہ ها...! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره ای زیبا و تاثیر گذار از ایثار رزمنده ها در جبهه(۴) ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
هر شهید کربلایی دارد که خاکِ آن کربلا، تشنه‌ی خون اوست و زمان، انتظار می‌کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد؛ و آن‌گاه خونِ شهید، جاذبه‌ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود..! روحش را از آن، به سفری خواهد برد که برای پیمودنِ آن هیچ راهی جز، شهادت وجود ندارد..:) شهادت آرزومه🖤🕊💚🌷 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه:۷۹_۷۸ 🔻ادامه قسمت هفتادوچهارم: یا قاسم ✍آن شب هم گذشت.نیمه های شب توی سنگر خوابیده بودیم. من نزدیک در ورودی،ناگهان احساس کردم نور چراغ قوه توی صورتم خورد و سنگر را روشن کرد. آهسته چرخیدم و بچه ها را بیدار کردم. گفتم: عراقی ها اومدن. سراسیمه از سنگر بیرون آمدیم. کلاش دستم بود، شروع کردم به تیراندازی. اما هیچ جوابی نیامد. تا صبح به نوبت کشیک دادیم. صبح خیلی زود حاج قاسم به همراه یوسف الهی و راجی زاده آمدند دکل ما. از آمدنشان هم تعجب کرده بودیم و هم خوشحال بودیم. تمام ماجرای تیراندازی دیشب را تعریف کردیم. چهره ی حاج قاسم کاملا جدی بود. با نگرانی گفت: اگر عراقی هم بودن برای شناسایی اومده بودند و با شما کاری ندارند، چون بازگشت از ماموریت شناسایی از همه چیز مهم تره، شما با تیراندازی باعث هوشیاری نسبی اونا شدید. اسلحه را هم از من گرفت و گفت: به این نیازی ندارین. بعد چهره اش از هم باز شد و با خنده گفت: مگه نگفتم فقط بگید یا قاسم ما خودمون رو به شما می رسونیم. چشم هایمان از تعجب گرد شده بود، چیزی نگفتیم.
روایتگری شهدا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شه
فقط زل زده بودیم به آنها. معلوم شد ما در آن منطقه تنها نیستیم و سنگر فرماندهی فاصله چندانی با دیدبانی ندارد. قرار شد از آن روز هر مشکلی پیش اومد داد بزنیم یا حسین! یا رمضان! یا قاسم! شناسایی های انجام شده توسط واحد های شناسایی منطقه اروند کنار و دیگر مناطق همجوار، در کنار نظارت های دقیق حاج قاسم پایه های عملیات پیروزمندانه والفجر ۸ را در زمستان همان سال بنا کرد. 🗣خاطره رزمنده لشکر ۴۱ ثارالله محمدحسین طالقانی، نشریه فکه ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت پنجاه و دوم :موذی تر از بعثی ها ♻️رزمنده هایی که مدتها بدون استحمام تو خط مقدم و عملیات بودن و با لباسای تکه پاره و گل آلود و پر از لجن و آغشته به خون اسیر شده بودن. حالا هم یه ماه و نیم بود که رنگ حموم رو بچشم ندیده بودن و میان جراحات و عفونت دست و پا می زدن و از ظرفایی غذا می خوردن که شب قبلش بعنوان توالت سیار از اونا استفاده کرده بودن و بعلاوه همه اینا فضای شرجی و دم کرده که یه روزش برای بو گرفتن بدن کفایت می کرد. ببینید چه وضعی رو برای انسان پیش میاره. با دستای آلوده باند رو از روی زخمای عفونی باز می کردیم و دوباره می بستیم و غذا رو داخل همون دستای آلوده میریختیم و می خوردیم. تو این وضعیت دیگه نام و نشونی از بهداشت پیدا میشه؟ ♻️تو قرن بیستم که بشر موجودات زمینی رو به فضا می فرستاد ما درگیر موجودات و حشراتی بودیم که بمراتب از بعثی ها موذی تر بودن. بدن و تموم درز لباسا و موی سرمون شده بود جولانگاه شپش و مثلِ انسانای غارنشینِ نخستین و حتی بدتر، شب و روز بدنمونو می خواروندیم و با شپشایی که مثل قوم مغول هیچوقت مغلوب ما نمی شدن مبارزه می کردیم. این تنها نیم رخی از هزار چهره مخوف و غیر انسانی صدام و حزب بعث بود که در جسم رنجور ما متجلی شده بود. ♻️بازگویی این صحنه ها هر چند بسیار چندش آور و تهوع آوره، اما یکی از صدها حقیقتِ تلخی است که ما با اون مواجه بودیم و گریزی ازش نداشتیم. بچه های پاک و پاکیزه ایرانی مجبور بودن با این شرایط بسازن و شب و روز و طلایی ترین دوران عمر و جوانیشون رو با اون سپری کنن. و از همه جالبتر این بود که هر از چند گاهی با دماغ پیچیده شده می اومدن داخل غرفه ها و ما را متهم به کثیف بودن می کردن و زبان بشماتت باز می کردن که چرا شما ایرانیا اینقدر کثیف هستین و بو میدین؟ ♻️حق داشتن، جواب نداشت با اون سرویسای بهداشتی منظم و مرتب و آب تصفیه شده و شیر آبایی که بجای آب از اون شیر خالص در میومد و وفور لوازم بهداشتی چرا باید بچه ها تنبلی می کردن و حمام نمی رفتن تا شپش بگیرن و بدنشون متعفن بشه! این دیگه اوج وقاحت و بیشرمی بعثیا بود...                   ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا