eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥فرار از بيمارستان(۱) 🔹️چند روز نگذشته بود كه چشمم خوب شد و بينايي ام را بازيافتم. خدا را سپاس گفتم. بسيار خوشحال بودم. حدود دو هفته از اقامتم در بيمارستان نگذشته بود كه با «داوود معيني» به فكر فرار از بيمارستان افتاديم. شرايط فرار از بيمارستان بسيار راحت تر از اردوگاه بود. بيمارستان در كنار جادة مهم صلاح الدين به بغداد قرار داشت و قسمت نگهداري اسرا نيز در گوشة انتهاي بيمارستان واقع شده بود. 🔸️در آنجا چند در كوچك براي تخلية زباله ها وجود داشت كه همواره از داخل قفل مي شد. يك سرباز عراقي، يك روز در ميان در را باز مي كرد تا اسرا حياط پشت و اتاقها را نظافت كنند.نگهبانان اينجا مانند داخل اردوگاه حساس نبودند و در خروجي گاهي باز مي ماند و نگهبان با برخي افراد مشغول صحبت مي شد كه اسرا مي توانستند در فرصت به دست آمده فرار كنند. دور بيمارستان هم يك ديوار بسيار كوتاه وجود داشت كه فاصلة قسمت ما با آن، حدود 30 متر بود. 🔸️داوود هم كه بيماري ريوي داشت، بهبود يافته بود و عراقي ها مي خواستند سه روز بعد او را به اردوگاهش بفرستند.در همان قسمت، يك سرباز شجاع، جمعي گردان تكاور لشكر77 خراسان نيز بود كه او هم بهبود يافته بود. ما با بررسي اوضاع تصميم گرفتيم سه نفري از بيمارستان فرار كنيم. نقشه اين بود تا خود را به كنار جاده رسانده، در جهت مخالف بغداد و به سوي بصره فرار كنيم تا اگر نتوانستيم از مرز عبور كنيم، خود را به كويت ـ كه براساس گفته هاي خود عراقي ها داراي مرز بدون نظارتي بود ـ برسانيم. در آن صورت مي توانستيم از عراق دور شده، خود را به ايران برسانيم. 🔸️يك نفر را مي شناختم كه اسير عراقي ها بود و سالها پيش، از غفلت عراقي ها استفاده كرده، خود را با مشكلات فراوان از طريق كويت به ايران رسانده بود؛ به همين خاطر ما هم مي خواستيم شانس خود را براي يكبار ديگر امتحان كنيم.در بيمارستان وضعيت غذا به مراتب بهتر از اردوگاه بود. در آنجا به ما كنسرو، مربا و شير و خرما مي دادند كه مي توانستيم مقداري نيز همراه خود ببريم. 🔸️تصميم خود را گرفتيم و قرار شد در حين نظافت اتاقها، از فرصت استفاده كرده، فرار كنيم. نگهبانان قسمت اسرا، فقط يك اسلحة كلاشينكوف داشتند و بقية عراقي ها، كابل به كمر مي بستند. آنان بيشتر اوقات براي صحبت كردن با دوستانشان، به سرسراي بيمارستان مي رفتند. ما زمان زيادي نداشتيم و چند روز ديگر ما را به اردوگاههايمان مي بردند. 🔹️يك كيسة كوچك برنج پيدا كرديم و صبح زود، چند كنسرو، مربا و شير و خرما از جعبه هاي عراقي ها برداشتيم تا در حين فرار، از آنها استفاده كنيم. ما به هيچ وجه نمي توانستيم به مردم اعتماد كنيم. ساعت 00:10 بود كه سرباز عراقي در پشتي را باز گذاشت تا ما آنجا را نظافت كنيم. از قبل، هر چيزي كه به درد ما مي خورد، برداشتيم. 🔸️در بيمارستان يك سرهنگ مخابرات، جمعي گردان مخابرات لشكر92 زرهي هم بود كه به دليل بيماري بستري شده بود. او به ما يادآوري مي كرد كه نبايد حركت نادرستي انجام دهيد؛ چون بعد از تحمل سالها اسارت، كشته مي شويد.او قصد دلسوزي داشت و مي خواست منطقي فكر كنيم و همة جوانب را در نظر بگيريم. او حتي از وضعيت جاده ها و هر آنچه كه مي دانست، مطالبي را براي ما بازگو كرد. 🔸️ما به خطرناك بودن كارمان آگاه بوديم و مي دانستيم در صورت متوجه شدن عراقي ها، آنان همة مسيرها و جاده ها را به دنبال ما خواهند آمد؛ از طرف ديگر حاضر نبوديم به اردوگاه برگرديم. در اين اوضاع و احوال، سرباز مترجم ما كه از اعراب خوزستان بود، متوجه حركات و صحبتهاي پنهاني ما شده و نسبت به ما حساس شده بود. نگهبان عراقي كه در حال كشيدن سيگار بود، توسط يكي از دوستانش صدا زده شد. صحبتهاي آن دو طولاني شد و ما آمادة فرار شديم. 🔹️ابتدا داوود به سوي ديوار بيمارستان دويد. سرباز «غلامرضا رضايي»كه همراه ما و بين در وسط قرار داشت، به من گفت: «وسايل را بيار!» سريع به اتاق بغلي رفتم تا مواد غذايي را از زير تخت بردارم كه ديدم وسايل نيست. با عجله همه جا را گشتم، نبود. برگشتم و به رضايي گفتم: «وسايل نيست!» كه ديدم آن سرهنگ ايراني با عجله وارد شد و گفت: «فرار نكنيد! لو رفتيد»... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱شهدا دست ما را هم بگیرید ما در شلوغی دنیا شما را فراموش نکردیم شما هم در شلوغی قیامت ما را فراموش نکنید... سخنان دلنشین از شهید رحیم کاب ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | خدایا بیدارم کن‼️ 💠 فرازهایی قابل تامّل از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم عباس دانشگر ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
ابࢪاهیم بھ اطعـام دادن نیز خیلی اهمـٰیت مےداد... همیشھ دوستـان را به خانھ دعوت می کرد و غذا مےداد، در دوران مجروحیت که درخـانه بستری بود ، هر روز غذا تھیه می کرد و ڪسـٰانی ڪه به ملاقـاتش می آمدند را سر سفره دعوت می کرد و پذیرائی می نمود و از این کار هم بی نھایت لذت می بُرد... به دوستان میگفت : ما وسیلـه‌ایم ، این رزق شمـاست، رزق مؤمنين با برڪت است و... در هیئت و جلسات مذهبی هم به همین گونه بود...! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
یه بار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس میزد گفتم : چرا با آسانسور نیومدی؟! گفت : وقتی رفتم سوار بشم دیدم دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم. گفتم : خب صبر می‌کردی وقتی پیاده شدن میومدی گفت : بوی ادکلن این خانم ها تو فضای آسانسور پیچیده با پله راحت تر بودم و اذیت هم نمی شدم.🌿 راوی : مادر شهید ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خامنه‌ای در دیدار مدال‌آوران علمی: ✅ انتخابات بسیار مهم است؛ ✅ تلاش کنید مشارکت افزایش یابد؛ ✅ برای انتخاب خوب ببینید چه کسی توانایی کار در جهت ملاک‌های انقلاب را دارد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وضعیت مبتذل ویترین‌ها و بازار لباس بانوان❗️ (ازین طرف میگیم حجاب، ازون طرف تو ویترین‌ها بدحجابی رو تبلیغ میکنیم!) ⬅️ حکومت وظیفه داره در این باب... ♻️ 🍁 💥 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارت۸۳ شهید محمد علی برزگر.mp3
2.89M
📚کتاب 💢خاطرات 🍂پارت ۸۳ حل اختلاف ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥فرار از بيمارستان(۲) 🔸️همه مات مانديم كه چه شده. جناب سرهنگ سريع به طرف در پشتي دويد و داوود را صدا زد. همة اين اتفاقات در چند ثانيه رخ داد. داوود هم منصرف شد و سريع به اتاق برگشت. درها باز شد. پنج نفر عراقي با هيكلهاي بسيار درشت و اندامهاي ورزيده، داخل شده، همة ما را زير مشت و لگد و ضربات كابل گرفتند. آنان خيلي سريع درها را قفل كردند. 🔹️از صداي ناله هاي ما، ساير بيماران بيمارستان در پشت درهاي قسمت نگهداري اسرا، تجمع كرده بودند. پس از مدتي متوجه شديم كه چرا سرهنگ مانع از فرارمان شد. جريان از اين قرار بود كه مترجم عرب زبان ما به حركاتمان مشكوك شده، ما را زير نظر مي گيرد تا اينكه چند دقيقه قبل از اقدام ما براي فرار، متوجه مواد غذايي كه زير تخت مخفي كرده بوديم، مي شود و مخفيانه به عراقي ها اطلاع مي دهد. 🔸️در همين هنگام جناب سرهنگ خيلي سريع جاي مواد غذايي را عوض ميكند تا ما آن را پيدا نكنيم. همزمان مترجم را دنبال مي كند و مي بيند كه او دوان دوان نزد عراقي ها مي رود؛ سپس برگشته، خيلي سريع ما را از خطر آگاه مي كند. 🔸️عراقي ها آمار گرفتند. همه حاضر بودند. آنان بر سر مترجم داد مي زدند و او را مؤاخذه مي كردند. مترجم هم سريع زير تخت را نشان داد تا ثابت كند قصد فرار داشته ايم. آنان زير تخت را نگاه كردند؛ ولي چيزي پيدا نكردند. ما هم كه متوجه موضوع شده بوديم، وانمود كرديم كه از چيزي خبر نداريم. مترجم خودش همه جا را بازديد كرد و مواد غذايي را از زير بالش سرهنگ پيدا كرد. 🔹️عراقي ها سرهنگ را خواستند و سؤال كردند اينها را چه كسي اينجا گذاشته و براي چيست كه مترجم پي در پي مي گفت: «براي فرار آن سه نفر است» در همين زمان سرهنگ پاسخ داد: ـ اين مواد غذايي را من برداشتم. ـ براي چه؟ ـ ميخواستم اين آذوقه ها را براي ساير دوستان در بندم كه از سوء تغذيه در حال مرگ هستند ببرم. 🔹️او سرانجام توانست عراقي ها را متقاعد و همة ما را از مخمصه نجات دهد.عراقي ها سپس جلوِ چشم همه مترجم را زير ضربات كابل گرفتند كه چرا ندانسته كاري كردي كه ما روي بيماران دست بلند كنيم. فرداي آن روز من و داوود را به اردوگاه خودمان برگرداندند. رضايي هم قرار شد تا چند روز ديگر، به اردوگاهش فرستاده شود. قبل از رفتن، همگي از جناب سرهنگ تشكر كرديم كه زندگيمان را نجات داده بود. 🔸️پس از مدتي، عراقي ها بلندگوهايي در هر گوشه از اردوگاه نصب كردند و هر روز ترانه هاي مختلفي از آنها پخش مي كردند كه همة اسرا به اين كار اعتراض داشتند. بيماراني كه به بيمارستان اعزام مي شدند، اخبار را از عراقي ها و ساير اسرا كه توسط صليب سرخ به روزنامه و تلويزيون دسترسي داشتند، به اردوگاه منتقل مي كردند. 🔹️گاه نيز به وسيلة نگهبانان غير بعثي عراقي، اطلاعات ناقصي به ما مي رسيد و اينگونه بود كه در جريان روند جنگ و تبادل اسرا قرار مي گرفتيم. اسرايي هم كه در آشپزخانه كار مي كردند، به وسيلة روزنامه پاره هاي مواد غذايي، به برخي اخبار جنگ دسترسي پيدا مي كردند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹شهـــید روح الله قربانی: شهادت خوب است و تقوا بهتر؛ تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز میکند. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
▫️دست نوشته شهید محسن حججی در روز عرفه: خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم و حسینی قربانی ات... خدایا شهیدم کن 🔹چند سالی است که روز عرفه، این دستنوشته محسن حججی در روز ‎عرفه سال۹۴ دائم جلوی چشمم رژه میرود. نکته اش اینجاست که امثال ما معمولا وقتی دعا می‌کنیم دنبال حاجات شخصی و دنیوی خودمان هستیم اما امثال محسن حججی، دعا کردن شان هم فرق میکرد که شهادت شان آنطور یک مملکت را تکان داد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
سیّد همیشه «یا زهرا (س)» می‌گفت، البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد، مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی‌پول شدیم، آنچنان توان مالی نداشتیم، یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم، 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود، توی جیب ایشان هم پول نبود، وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناس‌های هزاری زیر طاقچه‌مان است، تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاری‌ها از کجا آمد، گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است، تا من زنده هستم به کسی نگو. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔴 بیشترین تکرار رهبری از ویژگی های در طول ۲۸ سال گذشته ▫️۳۳ مرتبه : مدیریت اجرایی قوی ▫️۳۰ مرتبه : شیوه تبلیغات صحیح ▫️۲۸ مرتبه : پایبند به مبانی ▫️۲۱ مرتبه : خستگی ناپذیر و جهادی ▫️۲۰ مرتبه : صمیمی و خدتمگزار مردم ▫️۱۹ مرتبه : استکبار ستیز و شجاع ▫️۱۸ مرتبه : دارای ایمان و تقوا و توکل ▫️۱۶ مرتبه : پرهیز از بداخلاقی انتخاباتی ▫️۱۵ مرتبه : شناخت نیاز و درد جامعه ▫️۱۱ مرتبه : دارای تدبیر بصیرت و برنامه ▫️۱۱ مرتبه : مبارزه با بی عدالتی ▫️۱۱ مرتبه : آرمان ها و پیشرفت کشور ▫️۱۰ مرتبه : ساده زیست و غیر اشرافی ▫️۷ مرتبه : التزام به قانون ▫️۶ مرتبه : نگاه به داخل و اقتصاد مقاومتی ▫️ ۵ مرتبه : دوری از فساد ، امانت دار ▫️۵ مرتبه : توجه به نظرات و توانایی مردم ▫️۲ مرتبه : صادق و روراست ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا