eitaa logo
روایتگری شهدا
23.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ، شب ... که می‌گوید "در شب قدر ملائکه و روح فرود می آیند" به چه کسی فرود می‌آید؟ آیا ملائکه و روح که فرود می‌آیند به زمین فرود می‌آیند؟ یا بر دل فرود می‌آیند؟ اینها بر دل فرود می آیند. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ (شعراء/۱۹۳و۱۹۴) ملائکه بر انسان فرود می‌آیند. تا انسانی بر روی زمین نباشد تا در این مرحله و دارای آن درجه از کمال باشد که ملائکه بر قلب او فرود بیایند، اصلا فرود آمدن ملائکه معنی ندارد. این مطلب صددرصد درست است. پس شب قدر شب است. ✍شهید 📗 جلد ۱۴، ص۸۲ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔸️﷽🔸️ ◀«»️ ۱۵ ☘توسعة من در(۱) ⭐براساس آنچه در جلسات گذشته گفتيم، احتیاجات و ملایمات انسان، وی را به سمت گسترده نمودن دايرة وجود خود و توسعة دايرة علاقه به خويشتن (حبّ ذات) گرایش می دهد که این مسأله، گاه با تأثیرپذیری از محيط اطراف و گاه با تأثیرگذاری و هم سنخ کردن دیگران با خود اتفاق مي‌افتد. امر مهم در هر دو صورت ( تاثیر و تاثّر)، هم سنخ شدن ذات با محیط اطراف خویش است. 👈برای مثال، حیوانی مانند خرس، بدن خود را به درخت می¬مالد تا با قرار دادن اثري از خود، حوزة استحفاظی¬اش را مانند و هم‌سنخ خود گرداند. ⚡گیاهان با شاخه و برگ و ریشه¬ای که دارند، مواد خاک و نور محیط را جذب می¬کنند و تلاش می¬کنند آنها را به نوعی در وجود خود هضم کرده و هم‌سنخ خود درآورند که این قوة هاضمه را در انسان نیز برای تبدیل مواد غذایی به ذرّاتي مسانخ با بدن انسان می-بینیم. در حقيقت از طرفي وجود انسان به كمك هاضمه، مولكول‌هاي غذا را با خود همراه مي‌كند و توسعه مي‌يابد و از طرف ديگر مولكول‌هاي غذا نيز با نظام هاضمة انسان به جزئي از وجود انسان تبديل مي‌شوند و توسعه مي‌يابند. بنابراين يك رابطة طرفيني در توسعة من اينجا برقرار است. این¬ها توسعة من و گسترش وجود در طبیعت و همگی توسعة من در مرحلة جسم و تن بود. ⚡اما اگر «من» از مرتبة تن عبور کرد و به مرحله¬ای رسید که به نظام نفسی و روحی انسان نیز اطلاق «من» گردید، وسعت این من بسیار گسترده خواهد بود و در اين مرتبه نيز هم سنخ شدن سبب گسترش دايرة وجود خواهند شد مانند اینکه می‌بینیم کودکان تمایل دارند تا با الگوگیری از بزرگ‌ترها، خود را شبیه آنها کرده و وجود خود را در حد آنها توسعه دهند. در روايتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: ☀️«مَن‏ تشبَّهَ‏ بقومٍ‏ فَهُوَ مِنهُم‏» (هر كه به گروهى تشبه جويد از آنهاست‏) ⚡منِ گسترده شده به جایی می¬رسد که ایذاء دیگران، ایذاء اوست و در موضع ایثار و فداکاری، در حقیقت او خود را فدای دیگران نمی‌کند؛ بلکه خود را در آینة وجودی دیگران می‌بیند و خود را فدای خود می‌کند تا جایی که جان را پایین‌ترین چیزی می‌داند که می¬تواند در راه ارزش¬ها فدا کند. نظیر زهیر بن قین که به امام حسین(علیه السلام) عرضه داشت: « به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!» ⭐اما در جریان این «توسعة من» و گسترش حبّ ذات، انسان به جایی می¬رسد که درمی¬یابد تمام وجودش محتاج خداوند متعال است و در حقیقت به درک این آیة شریفه می‌رسد: ☀️«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» «اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى ‏نياز ستوده است» (فاطر/15) ⚡انسان در این مرتبه، محبّت الهی را محبّت خودش می‌بیند، خودی که جز نیاز به خدای متعال چیزی نیست. براین اساس اگر کسی خودش را به طور درست خیلی دوست داشته باشد، دوست داشتن خود، او را به محبّت خدا می کشاند زیرا می¬بیند قبل از این که متعلق به خودش باشد، ازآن خداست: ☀️« أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ » (خداوند ميان انسان و قلب او حايل مى‏شود) (انفال/24) از این روست که ، محبّت انسان کامل به خود، به محبّت خالق کشیده شده و با نگاهی توحیدی، همة هستی و مخلوقات خداوند را مانند جزئی از وجود خود دانسته و دوست‌دار اصلاح امور آنها هست. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔸️﷽🔸️ ◀«»️ ۱۶ ☘توسعة من در(۲) 🔹️در توقیعی از امام زمان (عج) آمده است: ☀️لَوْ لَا مَا عِنْدَنَا مِنْ مَحَبَّةِ صَلَاحِكُمْ وَ رَحْمَتِكُمْ وَ الْإِشْفَاقِ عَلَيْكُمْ لَكُنَّا عَنْ مُخَاطَبَتِكُمْ فِي شُغُل‏ اگر این گونه نبود که ما دوستدار اصلاح کار شما هستیم وبه شما نظر لطف ورحمت داریم، از توجه والتفات به شما [به دلیل کارهای ناپسندتان] احتراز می کردیم. (ج ۵٣، ص ١٧٩) ⭐در روایتی از کتاب شریف کافی آمده است: ☀️الْإِمَامُ الْأَنِيسُ‏ الرَّفِيقُ‏ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآد امام، همدلی همراه، پدری دلسوز، برادری همزاد، مادری مهربان نسبت به فرزند خردسال و پناه مردم در حوادث هولناک است. (کافی، ج1، ص200) 👈نتيجة بحثي كه گذشت اين است كه امام زمان(عج) دفاع از خود را تا آنجا ادامه مي‌دهند كه تمام عالم را شامل مي‌شود. زيرا «منِ» حضرت، تمام عالم را در برگرفته و همة هستي، شأني از شئون حضرت مي‌باشند. از اين رو، وجود مقدس امام زمان (عج) دفاع از همة عالَم در راه رسيدن به توحيد را دفاع از خود مي‌دانند و براي شيعيان در اين مسير دعا مي‌كنند. ⚡سید بن طاووس می گوید: در سامرا بودم، شبی هنگام سحر شنیدم که مولایم مهدی علیه السّلام این گونه دعا می خواند: «الهی بِحَقِّ مَن نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَن دَعَاکَ فِی البَرِّ وَ البَحرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحُمَّدِ وَ تَفَصَّل عَلَی فُقَرَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالغِنی [بِالغَنَاءِ] وَ الثَّروَةِ وَ عَلَی مَرضَی المُومِنِین وَ المُومِنَاتُ بالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ وَ عَلَی أحیَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِاللُّطفِ وَ الکَرَمِ [الکَرَامِةِ] وَ عَلَی أموَاتِ المُومِنِینِ وَ المُومِنَاتِ بِالمَغفِرَةِ وَ الرَّحمَةِ وَ عَلَی غُرَبَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَی أوطَانِهِم سَالِمِینَ غانِمِین بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أجمَعِینَ» 🌾(خدایا به حق آنکه با تو مناجات کرد و به حق آنکه در خشکی و دریا تو را خواند، بر فقرای مومنین به غنا و ثروت و بر بیمارانشان به شفا و سلامتی و بر زندگانشان به لطف و کرم و بر امواتشان به بخشش و رحمت و بر مسافران و غریبانشان به بازگشت به وطن هایشان همراه با سلامتی، تفضّل فرما.) 📚(مهج‌الدعوات، ص 294) 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🏷  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : پانزدهم 🍃گفتم: مصطفی! بعد از همه این کارها که با شما کردند اینها را دارید می گویید؟گفت: آن ها که کردند حق داشتند ، چون شما را دوست دارند ،من را نمی شناسند و این طبیعی است که هر پدر و مادری می خواهند دخترشان را حفظ کنند.هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم .بعد از این جریان مادرم منقلب شد .مادرم میگفت : من اشتباه کردم این حرف را زدم .دیگر حرفم را پس گرفتم .باید خودش این کارها را برای شما انجام بدهد.چرا این قدر نازش می کنی .مصطفی چیزی نگفت ، خندید . 🍃غاده به مادرش نگاه کرد.فکر کرد: حالا برای مصطفی بیشتر از من دل میسوزاند! و دلش از این فکر غنج رفت.روزی که مصطفی به خواستگاریش آمدمامان به او گفت: شما می دانید که این دختر که می خواهید با او ازدواج کنید چه طور دختری است ؟او ، صبح ها که از خواب بلند می شود وقتی رفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند کسانی تختش را مرتب کرده اند،لیوان شیرش را جلوی در اتاق آورده اند و قهوه آماده کرده اند .شما نمی توانید با مثل این دختر زندگی کنید ،نمی توانید برایش مستخدم بیاورید این طور که در این خانه اش هست. 🍃مصطفی خیلی آرام این را گوش داد و گفت: من نمی توانم برایش مستخدم بیاورم ،اما قول می دهم تازنده ام ، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت و تا شهید شد این طور بود.حتی وقت هایی که در خانه نبودم در اهواز در جبهه ، اصرار می کرد خودش تخت را مرتب کند.می رفت شیر می آورد.خودش قهوه نمی‌خورد ، ولی میدانست ما لبنانی ها عادت داریم ، درست می کرد . 🍃 گفتم: خب برای چی مصطفی ؟ می گفت: من داده ام به مادرتان تا زنده هستم این کار را برای شما انجام بدهم .مامان همیشه فکر می کرد مصطفی بعد از ازدواج کارهای آن ها را تلافی کند ،نگذارد من بروم پیش آن ها ، ولی مصطفی جز و کاری نکرد و من گاهی به نظرم می آمد مصطفی سعه ای دارد که می تواند همه عالم را در وجودش جا بدهد و همه سختی های زندگی مشترکمان در مدرسه جبل عامل را . 🍃خانه ما دو اتاق بود در خود مدرسه همراه با چهارصد یتیم،به اضافه این که آن جا پایگاه سازمان بود، سازمان امل .از نظر ظاهر جای زندگی نبود ، آرامش نداشت .البته مصطفی و من از اول می دانستیم که ازدواج ما یک ازدواج معمولی نیست .احساس می کردم شخصیت مصطفی همه چیز هست .خودم را نزدیک ترین کس به او می دیدم و همه آن هایی که با مصطفی بودند همین فکر را می کردند. 🍃گاهی به نظرم می آمد همه عالم در گوشه این مدرسه در این  دو اتاق جمع شده ،همه ارزشهایی که یک ، یک نمونه کوچک از امام علی علیه السلام می توانست در خودش داشته باشد. ولی غریب بود مصطفی ، برای من که زنش بودم هر روز یک زاویه از وجودش و روحش روشن می شد و اصلاً مرامش این بود .خودش را قدم به قدم آشکار می کرد.توقعاتی که داشت یا چیزهایی که مرا کم کم در آن ها جلو برد.اگر روز اول از من می خواست نمی توانستم ، ولی ذره ذره با محبت آن ابعاد را نشان داد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯