eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۲۰ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍...نمی دانم چرا و چگونه ولی از وقتی به باز شد، روز به روز تیپش تغییر کرد. دیگر این محسن،آن محسنی نبود که روزهای اول دیده بودمش.از حرکات و سکناتش هم می فهمیدم که زلفش به گره خورده. 💦چند باری من را با خودش برد سر . اوایل برای من خیلی جذاب نبود. نمی دانم پیش خودش چه فکری می کرد؛ ولی می رفت،هر هفته هم می رفت. دوتا موتور، دو ترکه می رفتیم تخت فولاد.دو،سه متر قبل تر می ایستاد وسلام می داد. بعد می رفت می نشست کنار قبر، آخر سر عقب عقب می آمد وبه نشانه خدا حافظی، می گذاشت. خودم تا قبل از آن فقط یک می شناختم که در تشییع جنازه اش هم بودم. 💦اما نمی شناختمش. محسن به واسطه . را شناخت. حاضر بود از برود ، یک سلامی و درد دلی و گریه ای بکند و برگردد.حتی شکایت هم می کرد. ولی ما اداواطوار و جنگولک بازی در می آوردیم.تاب می خوردیم لای قبرها و دوری می زدیم. 🍀راوی:حسین نجفیان،دوست شهید 📚 فصل ۲ ص ۱۰۳ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۲۱ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍...پشت سیستم مشغول وارد کردن اسم بچه های موسسه بودم.که زد روی شانه ام: میای با هم ببندیم 💦که تر بشه؟ نمی دانم از کجا و روایاتش را یاد گرفته بود. همه را با دور تند زیر گوشم خواند، حتی ته و تویش را در آورده بود که بهتر است در یکی از حرم های معصومین، آن هم با نفس سیدی بسته شود. خودش برید و دوخت که باروبندیل را ببند برویم قم. 💦در شبستان امام خمینی(ره)حرم حضرت معصومه(س) بعداز نماز ظهر سیدی ما را بست دستمان را گذاشتیم در دست هم و از آنجا شدیم برادر باهم قول و قرار هایی گذاشتیم که برای هم برادری کنیم. 💦و در مشکلات، در پی پولی و حتی در معنویات هوای همدیگر را داشته باشیم بعد از آن نشد دیگر اسم همدیگر را صدا بزنیم؛ شدیم دادا: 💦یکی از عهدهایمان این شد که جمعه هر هفته برویم سر .قرار بعدی مان سر در گرماگرم دست های به هم گره خورده مان محکم شد: سعی کنیم به نزدیک بشیم. 🍀راوی:محسن همتی ها،دوست شهید 📚 فصل ۲ ص ۱۲۱ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ۲۴ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ✍زمزمه هایی شد که قرار است برود سپاه. خوب می شناختمش. دلش به بود. گفت به قبول کردم. را گذراند تا وارد سپاه شد. اول که به خاطر رشته اش رد شد. گفتند رشته برق را چه به سپاه؟ رفت و آمد و تبصره ای پیدا کرد. دوباره گیر دادند به دندان هایش که نیاز به عصب کشی و ترمیم دارد. دست و بالش خالی بود. با هزار مکافات پول قرض گرفت و رفت داندانپزشکی. این وسط لپش هم از داخل شکاف خورد و بخیه زدند. تا سه هفته نمی توانست حرف بزند. خودش گفت گره کارم با به باز شد. به سبب علاقه اش به کار عملی، از همان اول رفت در قسمت زرهی لشکر. به من گفت : می خوام راهی رو انتخاب کنم که زودتر به نتیجه برسم. پاپی اش شدم که مگر می خواهی چه کار کنی، گفت: برم تو مسیری که ختم بشه به .آن روز جوابم را گرفتم که چرا تن به داد. 🍀راوی:محسن همتی ها،دوست شهید 📚 فصل ۲ ص ۱۲۸ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✨باید جایے بروم ڪہ مسیرم به نزدیڪ‌تر باشد ...✨ « درس خوانـده بود و فـوق دیپلم داشت ، سربازے هم رفت . وقتے می‌خواست سربازی برود ، گفت : « می‌خواهـم جـا بروم .» رفت دم مرز ... هر چقدر هم گفتیـم : «تو تڪمیلی داری ، تو داری ، بیا پیش خودمان» ، گفت : «نه حاجی ، ‌من می‌خواهم جایی بروم ڪه خیلی سخت باشد .» سربازی‌اش را رفت و ازدواج ڪرد . ڪار هم داشت . در ڪار برق ساختمان بود و در حوزه ڪتاب هم ڪار می‌ڪرد ، در پروژه ڪتاب‌ شهری ڪہ داشتیم و به مدارس می‌رفت و تبلیغ ڪتاب می‌ڪرد . کارهای این تیپی می‌ڪرد و در پروژه‌های ساختمانے هم کار برق را انجام می‌داد. یڪ روز آمد پیـش من و گفت : « فکر می‌کنم مسیرے ڪہ (ڪاظمی) براے من مشخـص ڪرده ، در ڪار برق و این‌ها محقـق نمی‌شود. من بایـد جـایے بروم ڪہ مسیـرم بہ نزدیـک‌تر باشـد .» بہ اصرار زیاد می‌خواست برود و با پیگیری شدید شبانه‌روزی‌اش، خدا را شڪر رفت و بعد گفت : «می‌خواهم بروم یگان ‌های سپاه» کہ بالاخره بہ یگان زرهے رفت . در عین حال ڪه در سپاه بود، عصرها هم می‌آمد و در ڪار ڪتاب ، فعالیت می ‌ڪرد . به ڪتاب خیـلی علاقه داشت . هم ‌زمان اردو هم ڪہ بود، می‌رفت.» ✍ : جناب حمید خلیلی ( مدیر انتشارات شهید ڪاظمی ) 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⭕ پس از بازگشت از این سفر معنوی (سفر حج)، در رابطه با وقایع مهم این سفر گفته بود:👇 《...حین طواف دور خانه خدا بود که بنده، برادر عزیزمان و زیر ناودان طلای 🕋 ، با هم وعده گذاشتیم و عهد بستیم که در بازگشت به ایران، با هم کار کنیم.》 نیز درباره این سفر گفته بود:👇 《...در ایام حج با و یک تیم تبلیغاتی درست کردیم. مدام می رفتیم توی بعثه ها و چادرهای حجاجِ کشورهای اسلامی و با حاجی ها حشر و نشر داشتیم🙂؛ خصوصاً با تیپ های جوان و فرهنگی آن ها. یک روز، سه نفری رفتیم به جمع حاجیان مصری. آنجا چند جوان تحصیل کرده را پیدا کردیم و نشستیم با آن ها در مورد و رهبری حضرت امام خمینی صحبت کردیم. ما هِی می گفتیم: امام ما درباره این طور فرمود، یا امام ما درباره عزیز فلان پیام را داد و...، که ناگهان دیدیم یکی از جوان های مصری به شدّت منقلب شد😢 و در حالی که اشک از چشم هایش سرازیر شده بود، به ما گفت: چرا مدام می گویید امامِ ما، امامِ ما؟ فقط امام شما نیست☝️، او امام همه مسلمین جهان است. او امام ما هم هست❤️! بعد، محمود در تحلیل این خاطره می گفت: برادرها، به خدا قسم جوان های سایر کشورهای مسلمان، از متعهدترین بچه های ما هم دو آتشه تر هستند و عشق عجیبی به امام دارند.》 ⚪ سفر حج و تجارب ارزشمند حاصل از این سفر معنوی، پیوند عمیقی در میان ، و به وجود آورد👌؛ الفتی مستحکم که به فاصله کوتاه پس از این سفر، زمینه ساز همکاری و رزم مشترک آن سه در حساس ترین بُرهه های گردید.🌺 📚 منبع: کتاب جذاب و خواندنی (سرگذشت نامه سردار بی نشان ) به نوشته گلعلی بابایی✏️ 📸 اطلاعات عکس اول از راست: پاییز ۱۳۶۰ ، ، حسین شریعت مداری ، ، ⭐ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
‍ 🍃 در سال ۱۳۶۱ رفت و هنوز برنگشته است... . 🍂 فرمانده ای که آرامش این روزها را از ها و رشادت های او و امثال او داریم. . 🍃 چشم های زیادی منتظر هستند و دلهای زیادی از بی خبری اش شدند... . 🍂او هم چون اربابش زیر بار ظلم نرفت. نمی دانم سرنوشتش چون شد یا چون اما او نمونه بارز است.حال چه باشد چه .... . 🍃منتظران این قصه بلا تکلیفی ۳۸ ساله هنوز هم منتظرند. ، و پایان بده به این بی خبری. بیا، این انقلاب و این روزها نیاز دارد به تو.... . 🍂حاج_احمد، دعا کن. نشویم. شرمنده تلاش های تو، دلتنگی ها و بی قراری های خانواده ات. . ✍️نویسنده: . 🍁به مناسبت تولد . 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰 | 🔻 امروز ۱۴ تیرماه، سالروز اسارت سردار جاویدنشان حاج احمد متوسّلیان به دست مزدوران اسرائیل جنایتکار است ✍🏻 رهبر معظم انقلاب: «ما منتظریم که آقای حاج احمد متوسّلیان ان‌شاءالله بیاید؛ نگویید شهید، ما که خبر نداریم از شهادت ایشان. خداوند ان‌شاءالله که فرزند شما را -هرجا که هست، هرجور که هست- مشمول لطف و فضل خودش قرار بدهد. ما که آرزو میکنیم ان‌شاءالله خداوند این جوان مؤمن و صالح را برگرداند. بله، آقای حاج احمد متوسّلیان با همین آقای حاج همّت هم دوست و رفیق و همکار بودند؛ خداوند ان‌شاءالله همه‌شان را مشمول لطف خودش قرار بدهد». 🔅 بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای سپاه ‌ ۱۳۷۵/۹/۲۵ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊