eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاطرات_اسارت 🌷#ماه_رمضان در نگاه #شهدا🌷 عراقی‌ها به ما خیلی سخت می‌گرفتند جز ارتباط و تکیه به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوند بود یکی از راه‌های تحکیم ارتباط الهی بحث #نماز و #روزه بود بچه‌هایی که با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقریبا #ماه_رجب و #ماه_شعبان را در استقبال از ماه #رمضان روزه می‌گرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی هم جرم بود. روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود بچه‌ها غذای ظهر را می‌گرفتند و در یک پلاستیک می‌ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردند و افطار می‌خوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌گرفتند او را #شکنجه می‌دادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند را بچه‌ها به عنوان #افطار می‌خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. راوی: آقای #مرتضی_حاج_باقر 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🆔 @majnon313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
در محوطه بودیم ، ساعت ۴ عصر محمد گفت ، سرم درد می کند ، چند قطره خون از بینی اش آمد و روی زمین افتاد . او را به بهداری بردند ، همه دلشان می خواست اتفاقی نیفتاد ، اما محمد دلاور خیبری به شهادت رسید بود . برای محمد تشییع باشکوهی برگزار شد ، در کیسه شخصی محمد یک کاغذ کوچک بود که حکم وصیت داشت ، در روی آن نوشته بود ، 👈 اسارت در راه عقیده ، عین آزادی است .... 📕 ستارگان خاکی ، ج22 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
وقتی وارد ادوگاه عراقی ها شدیم ، عکس بزرگی از صدام را زده بودند روی دیوار ، من بدم آمد زدم عکس را انداختم و شکست ، سه ماه زیر شکنجه بودم و توی این مدت با وزیر سابق نفت ، تندگویان آشنا شدم . یه روز از او پرسیدم که کارت صلیب سرخ دارد یا نه !؟ جواب داد که ندارم . گفتم ، آقای تندگویان ، چون کارت نداری آدرس بده تا برای خانواده ات نامه بنویسم . متواضعانه گفت ، آدرس من این است ، صبر و استقامت.... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص108 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
در محوطه بودیم ، ساعت ۴ عصر محمد گفت ، سرم درد می کند ، چند قطره خون از بینی اش آمد و روی زمین افتاد . او را به بهداری بردند ، همه دلشان می خواست اتفاقی نیفتاد ، اما محمد دلاور خیبری به شهادت رسید بود . برای محمد تشییع باشکوهی برگزار شد ، در کیسه شخصی محمد یک کاغذ کوچک بود که حکم وصیت داشت ، در روی آن نوشته بود ، 👈 اسارت در راه عقیده ، عین آزادی است .... ستارگان خاکی ، ج22ص82 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
یکی از بهترین خاطرات من در زمان اسارت ، عید سال 1368 بود که تمامی اسرا با درست کردن هفت‌ سین‌هایی از سیم‌ خاردار ، سوزن و غیره به تزئین سفره پرداختند و هنگام شب عید و سال تحویل بچه‌ها بصورت گروهی به دور هر یک از این سفره‌ها جمع شده بودند و تنها چیزی که در آن میان جلب توجه می‌کرد وجود قرآن مجید و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی بود و بعد از سال تحویل یکی از بچه‌ها شروع به قرائت قرآن نمود و بعد از آن بچه‌ها یکدیگر را بوسیدند و به یکدیگر شاد باش می‌گفتند و ایران را به یاد یکدیگر می‌آوردند و بعد با هم گریستند.... راوی : آزاده فضل‌اله امینی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊