#خاطرات_اسارت
🌷#ماه_رمضان در نگاه #شهدا🌷
عراقیها به ما خیلی سخت میگرفتند جز ارتباط و تکیه به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوند بود یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی بحث #نماز و #روزه بود بچههایی که با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقریبا #ماه_رجب و #ماه_شعبان را در استقبال از ماه #رمضان روزه میگرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی هم جرم بود.
روزه گرفتن جرم سنگینتری بود بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک میریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردند و افطار میخوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا میگرفتند او را #شکنجه میدادند.
آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب میدادند را بچهها به عنوان #افطار میخوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت.
راوی: آقای #مرتضی_حاج_باقر
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🆔 @majnon313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_اسارت
در محوطه بودیم ، ساعت ۴ عصر محمد گفت ، سرم درد می کند ، چند قطره خون از بینی اش آمد و روی زمین افتاد .
او را به بهداری بردند ، همه دلشان می خواست اتفاقی نیفتاد ، اما محمد دلاور خیبری به شهادت رسید بود .
برای محمد تشییع باشکوهی برگزار شد ، در کیسه شخصی محمد یک کاغذ کوچک بود که حکم وصیت داشت ، در روی آن نوشته بود ،
👈 اسارت در راه عقیده ، عین آزادی است ....
#شهیدمحمد_صابری
📕 ستارگان خاکی ، ج22
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#خاطرات_اسارت
وقتی وارد ادوگاه عراقی ها شدیم ، عکس بزرگی از صدام را زده بودند روی دیوار ، من بدم آمد زدم عکس را انداختم و شکست ، سه ماه زیر شکنجه بودم و توی این مدت با وزیر سابق نفت ، تندگویان آشنا شدم .
یه روز از او پرسیدم که کارت صلیب سرخ دارد یا نه !؟
جواب داد که ندارم .
گفتم ، آقای تندگویان ، چون کارت نداری آدرس بده تا برای خانواده ات نامه بنویسم .
متواضعانه گفت ، آدرس من این است ،
صبر و استقامت....
#شهیدمحمدجواد_تندگویان
📕 امام سجاد و شهدا ، ص108
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_اسارت
در محوطه بودیم ، ساعت ۴ عصر محمد گفت ، سرم درد می کند ، چند قطره خون از بینی اش آمد و روی زمین افتاد .
او را به بهداری بردند ، همه دلشان می خواست اتفاقی نیفتاد ، اما محمد دلاور خیبری به شهادت رسید بود .
برای محمد تشییع باشکوهی برگزار شد ، در کیسه شخصی محمد یک کاغذ کوچک بود که حکم وصیت داشت ، در روی آن نوشته بود ،
👈 اسارت در راه عقیده ، عین آزادی است ....
#شهیدمحمد_صابری
ستارگان خاکی ، ج22ص82
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_اسارت
یکی از بهترین خاطرات من در زمان اسارت ، عید سال 1368 بود که تمامی اسرا با درست کردن هفت سینهایی از سیم خاردار ، سوزن و غیره به تزئین سفره پرداختند و هنگام شب عید و سال تحویل بچهها بصورت گروهی به دور هر یک از این سفرهها جمع شده بودند و تنها چیزی که در آن میان جلب توجه میکرد وجود قرآن مجید و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی بود و بعد از سال تحویل یکی از بچهها شروع به قرائت قرآن نمود و بعد از آن بچهها یکدیگر را بوسیدند و به یکدیگر شاد باش میگفتند و ایران را به یاد یکدیگر میآوردند و بعد با هم گریستند....
راوی : آزاده فضلاله امینی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊