💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_هفدهم
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
♦️سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
💎رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
💥 ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
♦️یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش خسته و کوفته راه می افتاد سمت نجف آباد.😶
⚡تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهید_مدافع_حرم_محسن_قطاسلو 🕊🌺
#تلاش_و_روحیه_شهید_در_آموزش_نظامی
🍁این دوره آموزشیمون #خیلی #سخت بود، و هوای #بسیار #گرم و شرجی برگزار شد. برخلاف همه ی سختی هایی که گفتم.
حاج محسن این کلاس رو طوری #آموزش #میداد که اتفاقا #بهترین و #شیرین ترین کلاس برای همه ی افسران بود، در عین حالی که #بیشترین بازدهی رو هم داشت! از بس خودش #با #روحیه پر #انرژی #بشاش #خندان و با انگیزه بود که سختی و تلخی این کلاس رو به شیرینی و لذت تبدیل میکرد...
بر خلاف اینکه هیچ وقت به خاطر سختی هاش دلِ خوشی از این آموزش نداشتیم، ولی در کلاس حاج محسن همه از انگیزه و شوق و ذوق بالایی برخوردار بودند و #لحظه #شماری میکردند که زودتر به کلاس برن و به این بهونه بیش تر در کنار این فرشته زمینی باشند. خودش هم که از با آموزش ترین تکاوران تو مبحث مشق عملیات سریع بود.
#نقل_از_همرزم_شهید
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯