✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_هجدهم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️«خاطرهای از منطقه شرهانی در عراق»
💥سال ۱۳۶۴ در منطقة عملياتي#زبيدات شرهاني بوديم. اين منطقه بسيار خطرناك و در عين حال حساس بود؛ به طوريكه هر هفته يك عمليات ايذايي از سوي هر دو طرف ايران و عراق عليه مواضع يكديگر صورت ميگرفت. ما مدت شش ماه در آن منطقه مشغول انجام وظيفه بوديم و با اين حال خط پدافندي
ثابتي نداشتيم؛
🔸️چون هر چند روز، خطوط پدافندي ما با عراقي ها در حين عقب نشيني و يا پيشروي، جابه جا ميشد و هيچگونه سنگر استراحتي هم وجود نداشت. آب و غذا هم در تاريكي شب و براي چند روز ارسال ميشد. در يكان ما سرباز بلند قامت و قوي هيكلي بود كه آرپي جي زن بود.
🔹️او هر از گاهي در نگهباني سستي ميكرد و هر بار كه از او توضيح مي خواستيم، ميگفت: «در
آينده وظيفة بزرگي دارم» و به دليل اينكه خدمتش رو به پايان بود، همه به شوخي به او ميگفتند:
ـ پس كِي اين كار مهم و بزرگ رو از تو ميبينيم؟
ـ نگران نباشيد! روزي به بودنم افتخار خواهيد كرد و در آينده از اينكه نميگذاريد سر نگهباني چرت بزنم، ناراحت خواهيد شد.
🔸️ما هم با خنده حرفهـايش را سـرپوش گذاشـتن بـر اهمـال كـاريهاش در نگهباني قلمداد ميكرديم و به همين دليل هر از گاهي اضافه خـدمت جانان ـه اي
برايش در نظر ميگرفتيم. در اين ايام بود كه عراقي ها دست به عمليات معروف زبيدات و شرهاني براي
بازپس گيري منطقة زبيدات، شرهاني و پل چم سري زدند. نبردي خونين صورت گرفت و يورش عراقي ها از هر سو آغاز شد.
💥از آنجايي كه خاكريز مشخصي وجود
نداشت، هدايت افراد بسيار مشكل و گاه غيرممكن مي شد. هر يك از سربازان در سنگر خود با استفاده از مهماتي كه از قبل زير زمين پنهان كرده بودند، پدافند
ميكرد. نيروهاي احتياط هم نمي توانستند خيلي سريع در زير آتش تهية دشمن به ما ملحق شوند. با اين اوضاع، دفاع جانانه اي صورت گرفت و هركس
هر آنچه كه آموخته و تجربه كرده بود، به كار مي بست تا پيشروي دشمن را به تأخير بيندازد.
🔸️دشمن مصمم بود با قاطعيت هر چه بيشتر، مواضع ما را تصرف كند؛ براي اين منظور، ناگهان بالگردهاي عراقي در آسمان پديدار شده، سنگرهاي ما را هدف قرار دادند و بعضي از سنگرها منهدم و تعدادي از سربازان شجاع به شهادت رسيدند. كمكم داشتيم نااميد مي شديم. احساس ميكرديم لحظات
پاياني فرا رسيده و دشمن بر ما چيره خواهد شد.
💥از گوشة سنگر، سرم را به سمت چپ كانال برگرداندم. ديدم سربازي كه هميشه ادعا داشت به وجودش افتخار خواهيم كرد، با آرپي جي اش در حال تيراندازي به سمت ادوات و افراد
دشمن است. درگيري همچنان ادامه داشت. در اين احوال، صداي مهيبي به آسمان برخاست كه متفاوت از انفجارهاي معمول بود. به سمت صدا نگاه كردم.
🔹️ديدم#سرباز_شجاع، بالگرد عراقي را هدف قرار داده و بالگرد چون آهن پاره اي عظيم با صداي مهيبي منفجر شده است. صداي االله اكبر نيروهاي ما به آسمان برخاست و رزمندگان با روحيه اي مضاعف عراقي ها را هدف قرار دادند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_نوزدهم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️«خاطرهای از منطقه شرهانی در عراق»
💥نیروهای عراقي با ديدن اين صحنه(انهدام بالگرد)، نااميد به طرف مواضع خودشان فرار كردند و كمي
بعد نيز نيروهاي احتياط ما وارد صحنه شده و عراقي ها را تعقيب كردند.
🔸️همانجا بود كه اين#سرباز_شجاع، با اقدام به موقع خود ضمن نجات رزمندگان، موجب فرار عراقي ها نيز شد. او كه كمي از ناحية دست و زانو زخمي
شده بود، خودش را به من رساند و با غرور و لبخند گفت: «ديدي روزي رو كه كار بزرگي انجام دادم! حالا شما بشين و برام اضافه خدمت رد كن».
من هم ضمن قدرداني و تشكر، به او گفتم: «خدمت تو همين حالا تمام شد. اضافه خدمت هات هم بخشيده شد.» چنين هم شد.
🔹️او مورد لطف فرماندهان
قرار گرفته و ضمن دريافت#نشان_شجاعت، از خدمت مقدس سربازي ترخيص
شد و خاطره اي افتخارآميز براي همرزمان و يگانش باقي گذاشت.
🔸️در يكي از روزها، خبر حملة منافقين خلق به شهر مهران رسيد. آنان به ياري دشمن رفته
بودند تا عراقي ها را كه در باتلاق جنگ فرو رفته بودند، نجات دهند. دشمن براي بالابردن روحية نيروهايش، دست به حمله ه اي مقطعي و
سراسري زد كه به حمله ه اي سراسري صدام معروف شد و در تمام جبهه هاي جنگ از كردستان تا جنوب ادامه داشت.
🔹️در بامداد يكي از روزها، يورش عراقيها به سوي مواضع ما آغاز شد. نيروهاي استراق سمع ما كه در فاصله اي جلوتر از ما براي غافلگير نشدن مستقر بودند، اعلام كردند كه دشمن درحال پيشروي است. با توجه به درگيريهاي متعدد در آن نقطه، اولويت ما وارد كردن تلفات به دشمن و سركوب آنها بود و در صورت پيشروي دشمن، عقب روي
تاكتيكي و پاتك نيروهاي احتياط ما و در نهايت محاصرة عراقي ها مدنظر بود.
💥نيروهاي عراقي بسيار زياد و داراي تحرك عالي بودند كه نشان از تازه نفس بودن دشمن داشت. افراد ما خيلي سريع در مواضع از پيش تعيين شده مستقر
شدند و تا حد امكان مهمات تهيه كردند. به وسيلة بيسيم موقعيت نيروها را به يگان بالاتر براي اتخاذ تصميم و آمادگي لازم براي به كارگيري نيروهاي احتياط گزارش داديم.
🔹️در همين زمان عده اي از عراقي ها از حد لبة جلويي منطقة نبرد عبور كردند كه با شليك تيربارها، آغاز درگيري اعلام شد. پس از مدتي كوتاه،
آسمان منطقه پوشيده از دود و خاك و آتش شد. افراد نميتوانستند همديگر را ببينند و به دليل شرايط بسيار بد جوي، هر كس براي خود مي جنگيد. افراد
مستقر در خطوط پدافندي سردرگم بودند و نميشد از آرايش هاي رزمي استفاده كرد؛ ولي با اين حال تلفات دشمن بسيار زياد بود. آنان با حالتي خواب آلود همچنان پيش مي آمدند و تعدادشان زياد بود. غرش مسلسل ها لحظه اي خاموش نميشد. درخواست پشتيباني آتش داديم.
🔹️ارتش در پشت مواضع ما، اقدام به ايجاد مواضع توپخانة صحرايي از نوع 203 خودكششي كرده
بود كه وجود اين جنگ افزار، باعث دلگرمي رزمندگان بود. خوشبختانه نيروهاي عراقي فاقد اين سلاح بودند و شليك اين جنگ افزار باعث تداعي زمين لرزه
ميشد. در هنگام درگيري ها، بهترين و امن ترين محل، همان خط مقدم است؛ چون دشمن به دليل پيشروي نيروهاي خودش، بر روي اين منطقه اجراي آتش
نميكند و بيشتر، عقبة نيروهاي ما را ميكوبد تا خطوط تداركات و نيروهاي كمكي را قطع كند.
درگيري سلاحهاي كاليبر كوچك آغاز شده و همچنان ادامه داشت.
🔸️بوي دود و خاك فضا را پوشانده بود. هر كدام از نيروهاي ما مجروح ميشد، امكان امدادرساني نبود. شكل جغرافيايي محل به گونه اي بود كه عقب روي نيروهاي ما مساوي با كشته شدن بود؛ چون هيچ عارضه اي در منطقه نبود و در صورت برگشت، مورد اصابت گلوله هاي سرگردان قرار ميگرفتيم. لحظات به سرعت سپري ميشد و هرآنچه كه امكان داشت، از دشمن تلفات گرفتيم. ديگر امكان مقاومت بيشتر نبود؛ چرا كه نيروهاي دشمن به مراتب بيشتر از ما بود. افراد ما همديگر را گم ميكردند و قسمت هايي از يگان كه به داخل مواضع عراقيها رفته
بودند، در محاصرة كامل عراقي ها قرار داشتند. از طرفي، زره پوش هاي عراق در پشتيباني از عمليات يگان پياده نظام خود، وارد معركه شده بودند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_پنجاه_و_پنجم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️حمله به خودرو عراقي
💥در روي جادة خاكي با آرايش باز راه مي رفتيم كه ناگهان يك خودرو عراقي در روي جاده ـ در حالي كه به سمت ما مي آمد ـ ديده شد. يكي از سربازان دستة
شناسايي كه عرب زبان هم بود، روي جاده نشست و خودرو را نشانه گرفت. ما به هر سو پراكنده شديم.
🔸️#سرباز_شجاع با صداي بلند و به زبان عربي رو به خودرو عراقي گفت: «ايست!» خودرو، حامل يك افسر، دو سرنشين و يك راننده بود كه فرصت واكنش پيدا نكردند. آنان در يك لحظه متوجه ما شدند و فكر نمي كردند آزادانه بتوانيم در داخل محاصرة آنها روي جاده راه برويم. با ترس و وحشت ما را نگاه كردند.
🔹️راننده سرعت خود را كم كرد كه ناگهان با صداي سرنشينان، خودرو با سرعت بسيار زياد فرار كرد و ما هم با رگبارهاي متوالي خودرو را نشانه رفتيم كه راننده و سرنشينان در اثر عجله و وحشت، از جاده خارج و به ته دره سقوط كردند و خودرو به آتش كشيده شد. در اثر تيراندازي، عراقي ها متوجه ما شدند و به سوي ما تيراندازي كردند كه بدون هيچ تلفاتي و با سرعت از آن محل دور شديم.
🔸️آب قمقمه هايمان تمام شده بود و بسيار تشنه بوديم. به شدت احساس ضعف مي كرديم و نمي توانستيم خوب ببينيم. همه دنبال آب بوديم؛ ولي از آب خبري نبود و منطقه پر بود از مارهاي كشنده. در همين زمان ياد نقطه اي افتادم كه پيش از اين براي رزم شبانه و آموزش سربازان به آنجا رفته بودم و مي دانستم چند بركة كوچك در آنجا بود.
🔹️آن منطقه چندان دور نبود؛ بنابراين به آن سمت
رفتيم. حدود ظهر به آن مكان رسيديم. پاي هيچ كس به آنجا نرسيده بود. آب بركه ها لجن بسته بود و پر بود از قورباغه و زالو. بچه ها خود را روي آب انداختند و نگاه نمي كردند كه چه ميخورند. من هم دستمالم را روي آب انداختم و نوشيدم.
🔸️آبي بسيار تلخ و زهرآگين بود؛ ولي براي رفع#عطش خوب بود. قمقمه هايمان را پر كرديم و پس از استراحتي كوتاه، حركت كرديم. پس از يك
ساعت راهپيمايي، به يك تقاطع رسيديم كه پيش از اين در آنجا يك حمام صلواتي بود و رود باريكي هم از آن مي گذشت و به همين دليل هم حمام را در
آنجا ساخته بودند. به دليل وجود آب، حدس مي زديم عراقي ها در آن مكان نمايان حضور دارند. از آن مكان دور شديم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯