🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی
✍سالگرد شهادت همسرم بود و داشتیم با بچههایم میرفتیم سبزوار. وسط راه زنگ زدند به گوشیام. از طرف حاجقاسم بود. گفتند: «تشریف دارید منزل؟ سردار میخواهند دیداری با شما داشته باشند.» گفتم: «تو راه سفر هستیم و سریع برمیگردیم.» مانع شدند و گفتند: «مسئله ای نیست. بعد سفرتان انشاءالله دوباره هماهنگ میکنیم.» سفرمان تمام شد و برگشتیم تهران. از طرف سردار هماهنگ کردند و آمدند خانهمان. سردار نیامدند. ایران نبودند.جانشینهایش را فرستاده بودند.گفتند: «عملیات مهمی در پیش است و سردار باید آنجا میبودند.» سلام مخصوص سردار را به من و فرزندانم رساندند و گفتند:«سـردار تأکید داشتند به بچهها که راه پدر را ادامه دهند؛ پدری که در غربت شهید شد و در دفاع از حرم.» قسمت نبود آن روز سردار را ببینیم. دیگر هم نمیبینیم! مگر انشاءالله در قیامت.
✍️ منظر همت، همسر شهید مدافع حرم مهدی بیدی
📚 برگی از کتاب «#سردار_سربدارها»
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی
از بیت رهبر انقلاب زنگ زدند که فلان روز، آقا دیدار دارند با خانوادههای شهدای مدافع حرم و شما هم دعوتید. گوشی را که گذاشتم، ذوق داشتم و غم. خوشحال بودم و گریه میکردم. حالم عجیب بود و غریب.
بعد دیدار با آقا، هنوز خوش بودیم و در حال و هوای آن جلسه که گفتند فردا مراسم دیگری برایتان برنامهریزی شده و حتماً حضور داشته باشید. نگفتند جلسه با حاج قاسم است ... حاج قاسم که وارد سالن شدند، هیچکس تعجب نکرد! از همان صبح زود، زمزمههایی میشنیدیم که دیدار امروز با سردار است. ایشان دوست داشتند جلسه ضبط نشود. میخواستند دوربینهای تلویزیونی خاموش شوند. احساس کردم میخواهند خاطرجمع باشیم و دوربین و فیلمبرداری، حتی اندکی از راحتیمان را نگیرد. فضا را سنگین نکند. دوست داشتند مراسم بیتکلف باشد؛ ثقیل و سنگین نباشد؛ سبک باشد و خودمانی؛ بی هیچ حجابی؛ بی هیچ تعارفی. همان هم شد.
✍️ فرزانه ابویسانی - همسر شهید رضا دامرودی
📚 برگی از کتاب «#سردار_سربدارها»
#تخریب_چی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯