eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊 🕊 ✍ما اسلام را بر کسي تحميل نمي کنيم، ولي اجازه فساد و فحشا را هم به کسي نخواهيم داد و هرگز اجازه نمي دهيم کسي با عنوان کردن آزادي غربي، اين گونه مسائل را در کشور رواج دهد. 📚منبع:سايت وصيت 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚡﷽⚡ 🌷(۱۳) ✅ ⭕️به و دو چندانی این پویش ⭕️ان شاءالله اندکی از دین ما به ادا شود 🔺️ ☀️ 🔻 و شهدای دولت 🍁 👈متولد ۲۵ خرداد ۱۳۱۲،قزوین - شهادت ۸ شهریور ۱۳۶۰ تهران) دومین رئیس‌جمهور ایران،در بمب‌گذاری دفتر نخست‌وزیری به همراه شهید محمد جواد باهنر .کارشناسی ریاضیات از دانش سرای عالی و کارشناسی ارشد آمار،دبیری ریاضیات. پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش،نخست‌وزیر دولت بنی صدر.از ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور همان سال، یعنی به مدت ۲۸ روز، رئیس‌جمهور منتخب مردم بود. 💠راوی: آقای خوشنویسان(مديركل آوزش و پرورش شهر تهران ان زمان) «برای شهید رجايي فقط يك روش شخصي نبود، بلكه در هم آن را اعمال مي‌كرد. او خودش را کرده بود. ♦️بعضی وقتها خدمتش می رسیدم، می دیدم روی موکت دراز کشیده و چشمش را بسته است. می گفت خوشنویسان مطلبت را بگو، بیدارم.» 🔹به اندازه ای امام(ره) را دوست داشت و مطیع بود که زمانی که از نیویورک به ایران آمد به دیدن امام رفته و با دیدن دلنشین امام گفتند که سفر از تنم بیرون آمد. 🌴در زندان ساواک انس او با قرآن چه در ایام سلول انفرادی و چه بعد از آن، برای سایر زندانیان مثال‏زدنی بود 🔮 🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀 💎 🌟@shahidabad313 💎 🌟@pmsh313 🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀
💠 شهید محمد علی رجایی : اگر آمریکا و همفکرانش به ما بگویند، سازش کنید تا گندم به شما بدهیم، ما یک نان را 36 میلیون نفری خواهیم خورد ولی زیر بار این ذلت نخواهیم رفت ... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
نقل است به شهید رجایی گفتند: چهره‌ات به ریاست جمهوری نمی‌خورد! گفت: بله میدانم، اما به درد نوکری مردم می‌خورد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
آیین همسرداری از نگاه شهدا: یکبار که برای خرید لباس با محمد علی به خیابون رفته بودیم خریدمون خیلی طول کشید واز صبح تا ظهراز این مغازه به اون مغازه می رفتیم، دوست داشتم لباس دلخواهم را پیدا کنم، با اینکه مشغله ی کاریش خیلی زیاد بود ولی چیزی نگفت، فقط سکوت کرد، بدون اینکه کوچکترین اخمی بکنه یا حرفی بزنه بهم فهموند که داره رفتارم رو تحمل می کنه، همین سکوتش بود که من رو به فکر انداخت، چرا باید طوری رفتار کنم که بخواد تحملم کنه، در صورتی که اگر کار به بحث کردن می کشید، من هیچ وقت به این مسئله فکر نمی کردم. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯