#خاطرات_شهدا
رسم بود شب عملیات بچهها پیشانی بند می بستند ،
چشمم به فاضل افتاد ، احساس کردم چهره اش با روزهای دیگر فرق دارد ، یه پیشانی بند روی پیشانی اش بود ، نگاه کردم نوشته بود یا امام رضا ، گفتم ،
امشب نور بالا می زنی ! ، اگر خبری هست ما رو هم تحویل بگیر .
خندید و گفت ،
به برکت اسم امام رضاست ، وگرنه ما که کسی نیستیم .
همان شب با پیشانی بند یا امام رضا ، کربلایی شد....
#شهیدانوشیروان_رضایی (فاضل)
📕 خط عاشقی ، ج3
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊