eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
بہ یـاد مردی ڪہ روز تولـدش ، تولد واقعـے اش را در آسمانهـا جشن مے گیرنـد ... #ولادت ۱۳۴۵/۱۰/۱۱ #شهادت ۱۳۷۵/۱۰/۱۱ #شهید_سیدمجتبی_علمدار #سالروز_ولادت_وشهادتت_مبارک_سید 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 💠شهید علمدار و آزادسازی شلمچه (عملیات کربلای پنج) 🔰خیلی ها سید را از برنامه شناختند. 🌷او در این برنامه به ویژگیهای پرداخت و گفت: « شلمچه خودش خیلی چیزها دارد که بگوید. این خاطرات را باید از دل شنید، نه از زبان ما. نمی دانم ولی فکر می کنم شلمچه از جمله جاهاییست که همه آمدند، ۱۴ نور پاک آمدند، انبیاء، اولیا، و ‌...همه آمدند‌. 🌷شب عملیات، ۴ کیلومتر بود. رسیدیم به ساحل شلمچه. موقعیت طوری شد که گفتند: باید بزنید به آب‌. از یک طرف، و موانع از طرف دیگر. 🌷 بعضی از بچه ها به دلیل سردی آب، کردند! دونفر از بچه ها که قد بلندتری داشتند تفنگ را روی دوش می گذاشتند تا آنهایی که قد کوتاهتری داشتند آن را بگیرند و به برسند. 🌷وقتی به رسیدیم از دور، نور چراغ های شهر دیده می شد. آن نور همه را به خود جذب کرد. 🌷برای یک لحظه وقتی بچه ها وارد ساحل شلمچه شدند و آن نور را دیدند، فکر کردند رسیده اند ، فکر می کردند رسیده اند به (ع). 🌷اصلا بو و داشت؛ زمینش، هوایش، همه چیزش، انرژی خاصی به بچه ها می داد. بچه ها در شلمچه سوال اولشان این بود: "از اینجا تا کربلا چقدر راه است؟میگن شلمچه به نزدیکه، برای همینه که اینجا بیشتر بوی (ع) رو میده ." 🌷می توانم به تعبیر دیگری بگویم، خاک شلمچه، نه به همان قداست، اما بوی خاک چادر (س) را می داد. 🌷تربت شلمچه بوی تربت (ع) را می دهد. خاکش هم رنگ خاک تربت اباعبدالله (ع) است. چند روز پیش شخصی (ع) را برایم آورده بود..‌ هرکدام از بچه هایی که شلمچه رفته بودند آن را بو کردند، گفتند: این خاک بوی شلمچه را می دهد، بوی جبهه را می دهد. 🌷فکر نمی کردم روزی شلمچه شود. ماشینهای مدل بالا می آمدند و از صبح تا غروب در شلمچه می ماندند، زیارت می کردند، نماز می خواندند، بچه ها بازی می کردند و... آخرهم که می خواستند بروند مقداری خاک برمی داشتند و می رفتند.» 📚کتاب علمدار ❤️ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌟🍃🌟🍃🌟 🌷 #کرامات_شهدا 🔹همیشه «یا زهرا» می‌گفت و البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول می‌شدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک می‌کرد. 🔸از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریه‌ام گرفته بود. می‌خواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. 🔹وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه‌مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان 💚 است. تا من زنده هستم به کسی نگو. 📌راوی: همسر شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 #ذاکر_اهل_بیت 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر❗️یعنـی نسل جدید را با شهدا🌹 آشنا کنیم. در نتیجه👈 جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان "عج" تربیت می‌شود. 😇 🌹✨ 💫🌟✨ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
: دوست داریم که از آنجا صدایی بیاید... صدایی آشنا؛ صدایی از حلقوم یکی از شماها... صدایی که به انتظارها پایان دهد... 📎پ.ن: همه از خان طومان برگشتند... تو نمی‌خوای بیایی آقا رحیم؟!... 🌷 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
📩 خوابش را دیدم، گفتم: چگونه توفیق پیدا کردی؟!💔 گفت: از آنچه می‌خواست، !☝️ 🌹 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔆حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که این ها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یازهرا (س)، یاحسین (ع) ... آن وقت گواهی بدهد که مثلا ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفته، بیهوده گفته...!! احتیاط ڪن! 🌷 📚برگرفته از کتاب علمدار ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯