eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🎋🌷🎋🌷🎋🌷🎋 از آرام آرام در حال گذر بودم!🚶🚶🚶 به کوچه هایی رسیدم که به اسم مبارک مزیّن شده بود اولین کوچه به نام ؛ محمد رضا با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🌷🌷 دومین کوچه ؛ پرچم یا حسین(ع) بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! مهدی آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به اهلبیت و رعایت ... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌷🌷🌷 به سومین کوچه رسیدم! ... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🌷🌷 به چهارمین کوچه! ... آقا مسعود بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر پاسدار حرمت خون بودی؟ چقدر یاد را زنده نگه داشتی؟ برای دفاع از و رهبری که سفارش من و همه شهدا بود چه کردی؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! عرق سردی روی پیشانی ام نشست سر به زیر افکندم و دستم را جدا کردم و رفتم 🕊🕊🕊 به پنجمین کوچه و ... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله و گریه در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از بی حالی و غفلت خودم... رد شدم و گذشتم... 🕊🕊🕊 ششمین کوچه؛ رسیدم به انگار هم کنارش بود! باب الحوائج گلزار شهدای کرمان پرونده های دوست داران را تفحص میکردند! آنها که اهل به وصیت بودند... شهید عرب نژاد پرونده شان را به شهید مغفوری می سپرد! برای ارسال نزد ارباب بی کفن... 🌷🕊🌷 پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود. . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... .. از کوچه پس کوچه های دنیا! ،نمی توان گذشت... گاهی نگاهی😢 ✋❤️اللهم عجل لولیک الفرج رهایم نکنید دستم را بگیرید شفاعتم کنید 😭😭😭😭😭 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @sabkezendegishohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته.. مثل شهدا بودن سخت نیست مثل شهدا ماندن سخته... راه ‌شهدا یعنی... نگه داشتن ‌آتش در دستانت... پس پیشه کنیم.. ظاهر افراد مهمه ولی بدونیم و ما مهم ترینه.. در جانب خداوند اینگونه بودن... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
  💠  از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🕊اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام  بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🕊دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار  همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت  خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از  از کوچه گذشتم... 🌷🕊به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت:  و  در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🕊به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! ؟! برای  خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🕊به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و  شهید می آمد! صدای  و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم!  شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🕊ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌷🕊هفتمین کوچه انگار  بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و  تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🕊هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار  پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را ! آنها که اهل  به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🕊پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم  وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از  تا ! فاصله زیاد بود... 🌷🕊دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با  چه کردم! تمام شد...  🕊🌷از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...  گاهی،نگاهی...🌹  روحشون شاد ✨اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّـدٍ وَّ آلِ مُحَمـَّد وعَجـِلْ فَرَجَهُم✨ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰مقام معظم رهبری : ✍ این شهیدی که شما از یاد او و فداکاری او و او در میدان به هیجان می‌آیید، در داخل خانوادگی چه‌جوری میکرده، در محیط عادی چه‌جوری میکرده؛ اینها خیلی مهم است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚وابستگی به نجف❤️ 👈ايام حضور🌷 در☀️ به چند دوره تقسيم مي شود. حالات و احوال او در اين سه سال حضور او بسيار متفاوت است. زماني تلاش داشت تا يك در كنار پيدا كند و درآمد داشته باشد.كار برايش مهيا شد، بعد از مدتي ثابت با حقوق مشخص را رها كرد و به دنبال انجام براي مردم و به رضاي پروردگار بود. 🌷@shahidabad313 🌷 كم كم به حضور در☀️ و در كنار☀️(علیه السلام) بسيار وابسته شد. وقتي به بر مي گشت، نمي توانست را كند. انگار گمگشته اي داشت كه مي خواست سريع به او برسد.ديگر در مثل يك بود. ⚘@pmsh313 ♨️حتي حضور در🕌 و بين بچه ها و رفقاي قديمي او را سير نمي كرد.اين را وقتي بيشتر حس كردم كه مي گفت: حتي وقتي به☀️ مي روم و از حضور در آنجا مي برم، دلم براي☀️ تنگ مي شود.مي خواهم زودتر به كنار(علیه السلام) برگردم. 🌷@shahidabad313 🔹️اين را از مطالعاتي كه داشت می توانستم بفهمم.🌷 در ابتدا براي خواندن كتاب هاي به سراغ آثار مقدماتي رفت. آداب الطلاب آقاي را مي خواند و... ⚘@pmsh313 🔹️رفته رفته به سراغ آثار بزرگان رفت. با مطالعه ي آثار و زندگي اين اشخاص، روزبه روز او تغيير مي كرد. 🔹️من ديده بودم كه رفاقت هاي🌷 كم شده بود! بر خلاف اوايل حضور در☀️، ديگر كم حرف شده بود. او با بسياري از دوستان در حد يك شده بود. 🌷@shahidabad313 💎به🕌مسجد هندي ها داشت. اين🕌 توسط☀️ و به حالتي برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين🕌#نماز مي خواند.خلوت هاي داشت.☀️ و برخي و را هيچ گاه نمي كرد. ⚘@pmsh313 💎اين اواخر به مرحوم(ره) خاصي پيدا كرده بود. ايشان را مي خواند و به اين#عمل مي كرد.يادم هست كه مي گفت:(ره) عجيب به☀️#وابسته بود.زماني كه ايشان در#بستري بود مي گفت مرا به☀️ ببريد من مي شود. 🌷@shahidabad313 🌷 اين جملات را مي خواند و مي گفت: من هم خيلي به اينجا شده ام،☀️ همه ي ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي☀️ را براي من نمي گيرد. 💥اين سال آخر هر روز يك⏲ را به مي رفت.نمي دانم در اين يك⏲ چه مي كرد، اما هر چه بود براي او ايجاد مي كرد. اين را هم از خودش(ره)و(ره) فراگرفته بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚سعادت با کتاب❤️ ✔️راوی: خواهر شهید 👈سال هاي آخر☀️ را به مي آمد.هميشه با ورود به ابتدا به☀️ مي رفت و موقع بازگشت به☀️ هم به☀️ مي رفت. 🌷@shahidabad313 💢در شب هاي☀️ با هم به🕌 و دعاي مي رفتيم.برخي شبها نيز با هم به🕌 و دعاي مي رفتيم. چه شبها و روزهايي بود. ديگر تكرار نمي شود. ⚘@pmsh313 🌷 در كنار كارهاي و به كارهاي هنري هم مشغول شده بود.يادم هست كه در رايانه ي شخصي او تصاوير بسيار زيبايي ديدم كه توسط خود🌷 كار شده بود؛ تصاوير🌷 كه توسط فتوشاپ آماده شده بود. 🌷@shahidabad313 💢بودن در آن روزها كنار🌷 براي ما دنيايي از بود.در اين آخرين#رفتار و او خيلي تغيير كرده بود؛ معنوي تر شده بود.يك شب از برادرم سؤال كردم چطور اين قدر كردي؟ ⚘@pmsh313 🌟گفت: كتابي هست به نام واقعاً اگر كسي مي خواهد به يا به_سعادت برسد، بايد هر يك از اين را بخواند.بعد خودش را آورد و از روي براي ما مي خواند و مي گفت به اين توصيه ها كنيد تا به برسيد. 🌷@shahidabad313 📌مثلاً، يك مي گفت: سعي كنيد شما بيشتر از حرف زدن باشد.هر حرفي مي خواهيد بزنيد كنيد كه آيا دارد يا نه؟! بي دليل نزنيد كه خيلي از صحبت هاي ما به و و ... مي شود. ⚘@pmsh313 🍁شب بعد درباره ي و#حرف زد.اينكه در شوخي ها كسي را نكنيم. افراد را به خاطر و ... مورد قرار ندهيم.البته خودش هم قبل از همه اين موارد را مي كرد. 🌷@shahidabad313 🍁شب ديگر درباره ي اين كرد كه در و سرتان را بالا نگيريد. با صداي بلند در جلوي#حرف نزنيد.سعي كنيد سر به زير باشيد. اگر با زياد و بي دليل كند، و او از دست مي رود. يك در و اوست. ⚘@pmsh313 🍀روز بعد به و رفت تا مقداري وسايل لازم براي را تهيه كند.آن وقتي به آمد يك براي ما آورده بود. را به ما داد. هنوز اين را داريم و به توصيه ي🌷 آن را مي خوانيم و سعي در كردن آن داريم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
درست مے گویند هر ، عڪس العملے دارد مثلا ... تُ مے خندے و من مے میرم براے خنده هایت 🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 : ☘ بایستی را در آغوش گرفت گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند،بایستی محتوای فرامین امام را درک و نماییم 25 اسفند ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯