#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_سه
🍁فتح المبين ص ۱۵۲
✔جمعي از دوستان شهيد
💚تیپ المهدی (عج)❤️
🍁در خوزستان ابتدا به#شهر_شوش رفتيم. زيارت حضرت#دانيال_نبي(ع).
🍁آنجا خبردار شــديم،كليه نيروهاي داوطلب)كه حالا به نام#بسيجي معروف شده اند( در قالب گردانها و تيپ هاي رزمي تقسيم بندي شده و جهت عمليات بزرگي آماده مي شوند.
❖ @shahidabad313 ❖
🍁در حين زيارت، حاج#علي_فضلي را ديديم. ايشــان هم با خوشــحالي از ما اســتقبال كرد. حاج علي ضمن شــرح تقســيم نيروها، ما را به همراه خودش بــه تيپ المهدي)عج( برد. در اين تيپ چندين گردان نيروي بســيجي و چند گردان سرباز حضور داشت.
🍁حاج حسين هم بچه هاي گروه شهید اندرزگو را بين گردانها تقسيم كرد. بيشتر بچه هاي شهید اندرزگو مسئوليت شناسايي و اطلاعات گردانها را به عهده گرفتند.
❖ @pmsh313 ❖
🍁رضــا گودينــي با يكي از گردانها بود. جواد افراســيابي بــا يكي ديگر از گردانها و ابراهيم در گرداني ديگر.
🍁كار آمادگي نيروها خيلي سريع انجام شد. بچه هاي#اطلاعات_سپاه ماه ها بود كه در اين منطقه كار مي كردند.
❖ @shahidabad313 ❖
🍁تمامي مناطق تحت اشغال توسط دشمن، شناسايي شد. حتي محل استقرار گردانها و تيپ هاي زرهي عراق مشــخص شده بود. روز اول فروردين سال
1361 عمليات فتح المبين با رمز يا زهرا(س)آغاز شد.
🍁عصر همان روز از طرف ســپاه، مســئولين و معاونين گردانها را به منطقه عملياتي بردنــد. از فاصله اي دور منطقه و نحوه كار را توضيح دادند. يكي از سخت ترين قسمت هاي عمليات به گردانهاي تيپ المهدي)عج( واگذار شد...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_صد_و_سه
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥مراسم سوگواري و اعياد در دوران اسارت
🔹️(قسمت ۱۰۲ در نوشتار نبود)در آن شرايط بد اسارت و غربت، فقط#نماز مي توانست ما را آرام و#اميدوار كند.چند روز مانده به#ماه_رمضان و با آن شرايط بسيار سخت اسارت، روزه مي گرفتيم و نماز مي خوانديم. با گماردن افرادي به عنوان نگهبان، مخفيانه#نماز_جماعت و#جلسات_قرآن و#احكام بر پا مي كرديم.
🔸️برخي برادران هم بودند كه مداحي مي كردند.حال و هواي آن لحظه هاي شور و اضطراب و لحظات افطاري و نجواي جانسوز دعاها بر روي كف سيماني آسايشگاهها، قابل توصيف نيست.گاه چنان صحنه هاي زيبايي به وجود مي آمد كه حتي بسياري از نگهبانان هم گريه مي كردند.
🔸️شبهاي قدر حال و هواي ديگري داشت؛ همه خالصانه و عاجزانه عبادت مي كردند و از خداي خود مي خواستند كه عزت و سربلندي ايران همواره برقرار
باشد؛ براي طول عمر بنيانگذار انقلاب هم بسيار دعا مي كردند.عراقي ها از ارادة آهنين ايرانيها سخت در شگفت بودند. آنان اجازه نمي دادند روزه بگيريم و نماز بخوانيم. در ماههاي محرم مخفيانه نوحه سرايي مي شد و اهداف قيام امام حسين (ع)بازگو مي شد.
🔸️گاهي اوقات كه عراقي ها از مراسم ما مطلع مي شدند،به شدت همة ما را تنبيه مي كردند. روزي مراسم سوگواري بر پا كرده بوديم كه ناگهان عراقي ها وارد آسايشگاه شده، مراسم را بر هم زدند. همة اسرا اعتراض كردند؛ اما عراقي ها به امامان توهين كردند كه در يك لحظه به طرف عراقي ها حمله ور شديم و درگيري سختي بين ما درگرفت. چندين نفر از اسرا مجروح شدند. تمامي شيشه هاي پنجره ها را شكستيم. هر چه داخل آسايشگاهها بود، به بيرون پرتاب كرديم و با سنگ به عراقي ها حمله ور شديم.
🔹️ساير آسايشگاهها هم با شنيدن سر و صداي ما شورش كردند. در حين درگيري چند عراقي را به شدت كتك زديم. در زماني كوتاه، تعداد بيشماري از نيروهاي ضد شورش از هر سو با خودرو وارد اردوگاه شدند و درگيري خونيني به وجود آمد. عراقي ها اقدام به تيراندازي كردند و آژيرهاي خطر به صدا درآمد. بعد از چند ساعت زد و خورد، ما را داخل
آسايشگاهها زنداني كردند و مدت سه روز آب و غذا را قطع كرده و اجازه نمي دادند از آسايشگاه بيرون برويم. لحظات سختي بود.
🔸️همزمان با فرا رسيدن ايام#دهة_فجر، حال و هواي جشن انقلاب در فضاي اردوگاه مي پيچيد. اسرا به هم تبريك مي گفتند و گاه تئاتر برگزار مي كردند كه عراقي ها هم از ديدن تئاترها لذت مي بردند. با پارچه هاي رنگارنگ، پرچمهايي درست مي كرديم و به
وضعيت لباسهايمان مي رسيديم. با خمير لاي نانها و شكر، حلوا و شيريني تهيه كرده، در جلوِ آفتاب خشك مي كرديم و از هم پذيرايي مي كرديم. پس از مدتي و به دليل اعتراضهاي پي در پي، آزادي نسبي براي انجام فرائض ديني به ما دادند و مقدار غذاي ما بيشتر شد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯