#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
💚توفیق شهادت❤️
✔️راوی:محمدرضا ناجی
👈قرار بود براي تصويربرداري به🌷#هادي و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به#سامرا بروم. هر چقدر هم با🌷#هادي تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد.تا اينکه فردا يکي از دوستان از#سامرا برگشت.سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟
🌷@shahidabad313
💢گفت: براي🌷#شيخ_هادي دعا کن.ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه🌷#شهيد شده.همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نمي دانستم چه بگويم.آن قدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور🌷#شهيد شده.
⚘@pmsh313
💢براي ساعاتي فقط فکر🌷#هادي بودم. ياد صحبت هاي آخرش. من شک نداشتم🌷#هادي از🌷#شهادت خودش خبر داشت.به دوستم گفتم:🌷#شيخ_هادي به عشقش رسيد.او🌷#عاشق_شهادت بود. بعد حرف از نحوه ي🌷#شهادت شد.
🌷@shahidabad313
💢او گفت که در جريان يک⚡#انفجار_انتحاري در شمال#سامرا،پيکر🌷#هادي از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده! روز بعد#دوربين🌷#هادي را آوردند. همين که#دوربين را ديديم همه#شوکه شديم!لنز#دوربين پر از آب شده و خود دوربين هم کاملاً منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که🌷#هادي را نمي شناختند، فهميدند که چه#انفجار مهيبي رخ داده.
⚘@pmsh313
💢از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر🌷#شيخ_هادي بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد،🌷#هادي مشغول تهيه ي#عکس و#فيلم بود. حتي از لودر#انتحاري که به سمت روستا آمد عکس گرفت.
🌷@shahidabad313
💢من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با🌷#هادي بودم.🌷#هادي به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک#انفجار تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديک ترين نقطه به☀️#حرم_امام _علي (علیه السلام) دفنش کنيد. نمي دانستم براي🌷#هادي چه بايد کرد. شنيدم که خانواده ي او هم از#ايران راهي شده اند تا براي مراسم او به🌟#نجف بيايند.
⚘@pmsh313
💢سه روز از🌷#شهادت_هادي گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر🌷#هادي پيدا مي شود؛ چون او براي خودش#قبر آماده کرده بود.همان روز يکي از دوستان#خبر داد در#فرودگاه نظامي شهر#المثني، يک کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر🌷#شهدا قرار دارد. پيکر بيشتر اين🌷#شهدا از#سامرا آمده.
🌷@shahidabad313
💢در ميان آنها يک#جنازه وجود دارد که سالم است اما#گمنام! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو💥#انگشتر_عقيق است.تا اين را گفت يک باره به ياد🌷#هادي افتادم. با#سيد و ديگر فرماندهان#صحبت کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر🌷#شهدا را ديدم.خودش بود.
⚘@pmsh313
💎اولين🌷#شهيد_شيخ_هادي بود که#آرام خوابيده بود. صورتش کمي#سوخته بود اما کاملاً واضح بود که🌷#هادي است؛#دوست_صميمي_من.
بالاي سر🌷#هادي نشستم و زارزار#گريه کردم. ياد روزي افتادم که با هم از#سامرا به#بغداد بر مي گشتيم.🌷#هادي مي گفت براي🌷#شهادت بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي#گناهان فاصله گرفت و...
🌷@shahidabad313
🌟بعد به من گفت: وضعيت#حجاب در#بغداد چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل#تهران.گفت: بايد#چشم را از#نامحرم حفظ کرد تا🌷#توفيق_شهادت را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش.در کل مدتي که در#بغداد بوديم همين طور بود. تا اينکه از#شهر خارج شديم و راهي☀️#نجف شديم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
🔹️گروه شهيد اندرزگو ص ۹۴
✔مصطفي صفار هرندي
💚ابراهیم معاون عملیات❤️
🔹️مدت كوتاهي از شــروع جنگ گذشــت.فرماندهي سپاه در غرب كشور جلســه اي برقرارنمود.
🔹️قرار شــد نيروهاي داوطلب و بچه هاي سپاه در مناطق مختلف تقسيم شوند.
🍁@shahidabad313
🔹️لذا گروهي از بچه ها از ســرپل ذهاب به سومار، گروهي به سمت مهران و صالح آباد و گروهي به سمت بستان رفتند.
🔹️طبق جلســه، حســين الله كرم كه از فرماندهان مناطق عملياتي بود به عنوان فرمانده سپاه گيلان غرب و نفت شهر انتخاب شد.
🔹️او بــه همــراه چند گروهان از گردانهاي هشــتم و نهم ســپاه راهي منطقه گيلان غرب شد.
🔹️ابراهيم كه از دوران زورخانه رفاقت ديرينه اي با حاج حسين داشت به همراه او راهي گيلان غرب شد و به عنوان معاونت عمليات سپاه منصوب شد.
🍁@pmsh313
🔹️گيلان غرب شــهري در ميان كوهستانهاي مختلف است. در 50كيلومتري نفتشــهر و خــط مــرزي و در 70 كيلومتري جنوب ســرپل ذهاب.
🔹️عراق تا نزديكي اين شهر و بيشتر ارتفاعات آن را تصرف كرده بود.در اولين روزهاي جنگ نيروهاي لشــکر چهارم عــراق وارد گيلان غرب شــدند
🔹️اما با#مقاومت غيور مردان وشــيرزنان اين شــهر مجبور به فرار شدند.در جريان آن حمله يكي از زنان اين شهر با ضربات داس دو نظامي عراقي
را به هلاکت رساند!!
🍁@shahidabad313
🔹️بعد از آن عده اي از مردم شــهر از آنجا رفتند. بقيه مردم روزها را به شــهر مي آمدند و شبها به سياه چادرها در جاده اسلام آباد مي رفتند.
🔹️تيپ ذوالفقار ارتش هم در منطقه »بان سيران« در اطراف گيلان غرب مستقر شده بود...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_پنجاه_و_هفتم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️يورش به سرنشينان كاميون عراقي
🔹️ساعت حدود 30:04بود كه تصميم گرفتيم حركت كنيم؛ به همين خاطر آهسته از دره و شيارها به بالاي جاده حركت كرديم. وقتي به جاده رسيديم، دو
دستگاه كاميون آيفاي عراقي را ديديم كه با سرعت بسيار كم به سمت ما مي آمدند.
🔸️يكي از تكاوران گفت: «كمي حالمون بهتر شده، بذارين اول صبح اين كاميونها رو مثل جيپ عراقي به دره بفرستيم و بعد متواري بشيم.» پس از
كمي فكر كردن، ديديم بهترين فرصت است؛ چون عراقي ها در حال چرت زدن داخل كاميونها پيش مي آمدند و ما مي توانستيم بعد از كشتن آنها، به سمت
دره هاي اطراف فرار كنيم؛
🔹️بنابراين هر كدام در جايي كمين كرديم تا كاميونها
نزديك شوند. آنها از چراغ جنگي استفاده مي كردند تا مسير حركتشان براي ايراني ها كشف نشود؛ بنابراين نمي توانستند روي مسير، ديد زيادي داشته باشند.
وقتي به 15متري ما رسيدند، بدون هيچ درنگي، كاميونها را به رگبار بستيم و تعدادي نارنجك به سمت كاميونها پرتاب كرديم.
🔸️كاميون اول از كار افتاد و دودي غليظ از آن بلند شد. راننده و همراهش مي خواستند خود را به پايين
پرت كنند كه به آنها فرصت نداديم. چون كاميون اول چادر داشت، به سمت آن رگبار بستيم و صداي فرياد عراقي ها به هوا برخاست. در اين اوضاع، چند نفر هم از پشت كاميون براي پيدا كردن جان پناه و اقدام متقابل به بيرون پريدند؛
💥اما به درستي نمي دانستند سمت آتش از كجاست. كاميون دوم هم با دستپاچگي از جاده خارج و واژگون شد و عده زيادي از افراد زير كاميون ماندند. چند نفر هم فرصت تيراندازي به ما پيدا كردند.
ما به دليل واقع شدن در ارتفاع، بر آنان مسلط بوديم.
🔹️تعدادي از مجروحان عراقي سعي داشتند از صحنه فرار كنند كه ما به آنان هم فرصت نداديم. اين
درگيري شايد چند دقيقه اي بيشتر طول نكشيد و ما از بيم اينكه عراقي ها نيروي كمكي بفرستند، به سمت بيابانهاي سومار فرار كرديم و حدود سه
كيلومتر مي دويديم تا موقعيت مان براي عراقي ها كشف نشود.
🔸️بسيار خوشحال بوديم كه توانسته بوديم ضربه اي به دشمن بزنيم. در طول مسير، تعداد زيادي از تجهيزات و ادوات رها شده ديده مي شدند. نيروهاي ما براي اينكه تجهيزات و خودروها به دست دشمن نيفتد، بعضي را به رگبار بسته بودند، بعضي را آتش زده و رادياتورها و باك بعضي ديگر را نيز سوراخ كرده بودند. در روي يك جيپ، يك بيسيم جا مانده بود كه آن را برداشيم و تلاش كرديم با يگان تماس بگيريم كه بي فايده بود. با اين حال آن را با خود برديم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯