✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_بیست و هفتم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻(️(يادي ديگر از جزاير مجنون))
🔹️در ميان بسيجيان، يك نوجوان با صورتي گندمگون نظر مرا به خود جلب كرد. نگاهي نافذ و صدايي زيبا داشت. اگر چه سن و سالي نداشت، اما رفتاري متين و افكاري بلند داشت. متوجه شدم بيشتر بسيجيان از او#الگو ميگيرند و سخنانش بر ساير افراد اثرگذار بود.
💥به او نزديك شدم و خودم را معرفي كردم.خواستم در شبهاي آتي براي#مداحي به#حسينية ما بيايد كه با تبسمي معنادار گفت:
من در دعاهاي توسل زيادي شركت كردم و از خداي خود خواسته ام كه اين آخرين دعاي توسلم باشد.
پس از مدتي كه وقت رفتن شد، خودش را به من رساند و گفت:
ـ اگه امشب شهيد نشم، قول ميدم براي مداحي بيام؛ ولي بازم ميگم كه منتظرم نباشين!
ـ اين چه حرفيه! ما منتظر شما و ساير برادران هستيم.
🔸️سپس خداحافظي كردند و رفتند تا با رزمندگان قبلي تعويض شوند. پس از
48ساعت، شب هنگام با يكي از افسران به حسينية آنان رفتيم. سراغ رزمنده ها
را گرفتم. فرماندة محور آنها اعلام كرد در دو روز گذشته فشار دشمن بسيار زياد و ارتباط بيسيم هم قطع شده است. ما هم نگران هستيم و قصد تعويض آنان را داريم.
🔹️پس از ساعتي، رزمندگان تازه نفس به جلو اعزام شدند و لحظاتي بعد پيكر خونين رزمندگان كه در دو روز درگيري با غواصان عراقي و آتش تهية دشمن
به شهادت رسيده بودند، به عقب تخليه شد. در جمع شهدا، پيكر خونين آن#بسيجي_مداح را يافتم كه با تبسمي كه در گوشة لب داشت، بر اثر برخورد تير
مستقيم تيربار شليكاي دشمن، به شهادت رسيده بود.
💥در دلم به او و ساير شهدا
آفرين گفتم. با وجودي كه ميدانست به شهادت خواهد رسيد و برگشتي وجود
ندارد، با تعلقات دنيوي وداع و دعوت حق را لبيك گفت. نگهداري اين مواضع
مهم و كليدي، تنها از رشادت و شجاعت رزمندگاني بر مي آمد كه با نثار خونشان #وجب_به_وجب خاك ايران را پاس داشتند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯