eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه: ۷۷ 🔻ادامه قسمت هفتاد و چهارم : یا قاسم ✍حاج قاسم وسواس شدیدی درباره شناسایی و اطلاعات عملیات داشت، به همین خاطر خودش شخصا بر روند جمع آوری اطلاعات نظارت میکرد. هفته ای دو‌مرتبه به همراه حسین یوسف الهی و رمضان راجی زاده فرمانده اطلاعات عملیات برای سرکشی به منطقه می آمدند، برای ما خوراکی و دو وعده غذای گرم می آوردند و اطلاعات جمع آوری شده را دریافت می کردند. یک روز صبح باد شدیدی می وزید.بر اثر تکان خوردن گونی های روی دکل، عراقی ها متوجه حضور و بالا رفتن ما از دکل شدند. دیری نپایید که دکل با گلوله مستقیم تانکهای عراقی شروع به لرزیدن کرد. ما که بالای آن بودیم، مثل کودکی در گهواره شروع به تکان خوردن کردیم. حدود بیست گلوله به طرف ما شلیک شد که یکی از آن ها از وسط دکل رد شد. ادامه دارد..... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت پنجاه:بهداشت در حد لالیگا 🌴گشنگی یه جوریایی قابل تحمل بود و به مرور معده هامون کوچیک شد و کمتر اذیت می شدیم ، بی خوابی شب و تنگی و مضیقه جای خواب رو هم می شد تا حدودی تو روز جبران کرد، گر چه همیشه مثل معتادا خمار خواب بودیم و حتی یه ساعت خواب راحت نداشتیم، اما، وضعیت وخیم بهداشت بود. ناهار که مقدار کمی برنج بود کف دستمون که آلوده به چرک و خون بود می ریختیم و می خوردیم. حالا بماند که گاهی سهمیه ناهار اندازه یه کف دست بیشتر نبود. 🌴در حالی که غرفه ها وسط پادگان نظامی الرشید بود و با دیوارای بلند و سیم خاردار محصور شده بود و دو درِ بزرگ و قلعه مانند که هیچ راه نفوذی نداشتن در ورودی حیاط غرفه ها و ورودی خود غرفه ها قرار داشت، اما بعثیا بخاطر آزار دادن بچه ها، شب تمامی غرفه ها رو قفل می کردن و از دسترسی به آب و توالت محروم بودیم.عده زیادی هم مجروح و مریض داشتیم که تا روز بعد که در توالت ها باز شوند نمی تونستن ساعات طولانی زمستون تحمل کنند و هیچ سطل و حتی پلاستیکی هم برای قضای حاجت ضروری در اختیارمون نبود. 🔻توالت سیّاری بنام قُصعه🔻 🌴این بود که بچه ها ناچار بودن از همون ظروف غذا «قُصعه» بعنوان توالت سیار استفاده کنن. شب ظرفا پر از ادرار می شد و صبح که درِ توالتا باز می شد، بچه ها ظرفا رو می بردن و با مختصر آبی می شستن و دوباره با اونا غذا می گرفتیم و می خوردیم. بعضی وقتا آنقدر آب کم بود که فقط عین نجاست برطرف می شد و حتی آب به اندازه تطهیر شرعی ظروف در اختیار نبود. یعنی بهداشت در غرفه های الرشید در حد لالیگا بود. 🌴صبح که توالتا باز می شد، با توجه به اینکه پنج شش تا توالت بود و ما نزدیک به پونصد نفر بودیم ساعتها تو صف انتظار بودیم تا بتونیم خودمونو به توالت برسونیم .آب هم بشدت کم و سهمیه بندی بود و لازم بود خودمون رو با شرایط وفق می دادیم و با حداقل آب طهارت مختصری می گرفتیم و خیلی وقتا بدون طهارت برمی گشتیم سرِ جامون. خبری از وضو هم نبود و با همون دستای آلوده و روی کف سیمانی غرفه ها میکردیم و نمازمون رو می خوندیم...                                  ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🕊🌺 بالهایم هوس با تو پریدن دارد... بوسه بر خاک قدم های تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨اقتدارتان بہ صلابت ڪوه ڪہ می‌ڪند آنچه ڪفر و تڪفیر... اما امان از آن لبخند زیبایتان ڪہ می‌کند دلِ تنـگ ما را.. 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹 شھیداحمدڪاظمے '! خودٺان‌را‌آمادھ‌ڪنید‌یعنے‌چہ؟! یعنےیڪ‌شھیدهمٺ‌با‌شید، یعنےیڪ‌شھیدخرازےباشید(: ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|🍃🕊| "ان‌شاءالله‌یه‌صدایی‌دم‌گوشت آروم‌بگه: ان‌شاءالله°°شی❤️😇" ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مخالفت صریح شهید بهشتی با حجاب اختیاری ▪️یک جوان متدین است خودش چشمشو زیر بیاندازد، اگر خانم ها با هفت رقم آرایش و طنازی از این سو و آن سوی خیابون راه میرن اون آزاده اینم آزاده.... نه آقاجان؛ ما اینجور آزادی رو نفی میکنیم ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه:۷۸ 🔻ادامه قسمت هفتادوچهارم : یا قاسم ✍خواست خدا بود که سقوط نکرد . از ترس آمدیم پایین. شب حاج قاسم آمد برای سرکشی. وقتی ما شش نفر را توی سنگر دید، پرسید: چرا سر پستتون نیستید؟ از سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کردیم. حسین یوسف الهی با خنده گفت: خب اگه این دفعه گلوله تانک اومد طرفتون، بلند بگین یاحسین! مابا تعجب نگاهش کردیم. رمضان حاجی زاده گفت: اگه گلوله دوم شلیک شد،بگید یارمضان. حاجی هم پشت بندش گفت: اگه دیدید دارن پشت سر هم می زنن بگین یاحسین! یارمضان! یاقاسم! ماکه فکر می کردیم دارند دستمان می اندازند،قیافه هایمان درهم شد،اما حرف های دلگرم کننده ی حاج قاسم تمام ترس را از وجودمان زدود. ادامه دارد … ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯