✨اقتدارتان
بہ صلابت ڪوه
ڪہ #تخریب میڪند
آنچه ڪفر و تڪفیر...
اما امان از آن
لبخند زیبایتان
ڪہ #تخریب میکند
دلِ تنـگ ما را..
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 شھیداحمدڪاظمے '!
خودٺانراآمادھڪنیدیعنےچہ؟!
یعنےیڪشھیدهمٺباشید،
یعنےیڪشھیدخرازےباشید(:
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|#شهیدانه🍃#شهیدنویدصفری🕊|
"انشاءاللهیهصداییدمگوشت
آرومبگه:
انشاءالله°#شهید°شی❤️😇"
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مخالفت صریح شهید بهشتی با حجاب اختیاری
▪️یک جوان متدین است خودش چشمشو زیر بیاندازد، اگر خانم ها با هفت رقم آرایش و طنازی از این سو و آن سوی خیابون راه میرن اون آزاده اینم آزاده....
نه آقاجان؛ ما اینجور آزادی رو نفی میکنیم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل چهارم : دفاع مقدس
🔸صفحه:۷۸
🔻ادامه قسمت هفتادوچهارم : یا قاسم
✍خواست خدا بود که سقوط نکرد .
از ترس آمدیم پایین.
شب حاج قاسم آمد برای سرکشی.
وقتی ما شش نفر را توی سنگر دید، پرسید:
چرا سر پستتون نیستید؟
از سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کردیم.
حسین یوسف الهی با خنده گفت:
خب اگه این دفعه گلوله تانک اومد طرفتون، بلند بگین یاحسین!
مابا تعجب نگاهش کردیم.
رمضان حاجی زاده گفت: اگه گلوله دوم شلیک شد،بگید یارمضان.
حاجی هم پشت بندش گفت: اگه دیدید دارن پشت سر هم می زنن بگین یاحسین!
یارمضان!
یاقاسم!
ماکه فکر می کردیم دارند دستمان می اندازند،قیافه هایمان درهم شد،اما حرف های دلگرم کننده ی حاج قاسم تمام ترس را از وجودمان زدود.
ادامه دارد …
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت پنجاه و یکم :بعثی ها اهل اسراف نبودن
🍂از جمع پونصد نفره بیش از دویست نفر مجروح بدحال داشتیم. منم مجروح بودم ولی از من بدحالتر خیلیا بودن. اواخر بهمن بود و از مجروحیت غواصای کربلای چهار نزدیک دو ماه گذشته بود. همه زخما عفونت کرده بودن و بعثیا حاضر نبودن کسی رو بفرستن بیمارستان. قبل از ورود ما به غرفه ها چند نفر شهید شده بودن و هر آن خطر مرگ برای عده ای وجود داشت. هفته ای یه بار مجروحا را می بردن داخل محوطه و مقدار کمی باند و مختصری ساولون به بهیارای خودمون که بهشون می گفتن «مزمد» میدادن که زخم بچه ها رو پانسمان کنن.
🍂دو سه نفر از بچه ها مثل احمد فراهانی و حسن طاهری شده بودن مزمد و با دلسوزی بچه ها رو پانسمان می کردن. طفلکیا نمی دونستن با این مقدار باند چطور به اون همه زخمی رسیدگی کنن.تو این فقره بعثیا بشدت اهل قناعت بودن و به هیچ وجه اسراف نمی کردن. همه امکاناتی که میاوردن برای ده نفر بیشتر کفایت نمی کرد ولی احمد و حسن مجبور بودن هر دفعه بین صد تا دویست نفر رو پانسمان کنن. زخمای عمیق که مدام از اونا چرک و عفونت خارج می شد با یه ذره ساولون شسته می شدن و با یه لایه باند نازک اونا رو می بستن. این همه رسیدگی اونا به مجروحین ما طی دو ماه بود.
🍂گاهی هم بندرت چند تا قرص و کپسول می دادن. در مدت دو هفته ای که من در الرشید بودم یه بار پانسمان شدم و حتی یه دونه قرص رو زبونم نرفت.
🍂فاصله ی بین دو رسیدگی اونقدر زیاد بود که ناچار بودیم حداکثر صرفه جویی رو تو باندها انجام بدیم. به همین خاطر دو سه روز یه بار همون باندای کثیف رو باز می کردیم و با مقدار کمی آب می شستیم و بارها از اونا استفاده می کردیم. بعداز چند روز باندا مثل قیر سیاه و کثیف می شدن ولی باز اونا رو دور نمینداختیم. فقط می خواستیم یه چیزی رو زخمامون باشه که تو اون ازدحام که بدنمون زیاد بهم می خورد، مرتب دچار خونریزی نشیم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✨ستارھها
هـیچوقت از یادِ آسمان نمےروند!
بگذار دلِ من
آسمان باشد و
یادِ تـو ستارھ...✨
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🥀💔
#عالیات_مرصاد
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
بچہ کہ بودیم
وقتے مےرفٺیم خونہ دوسٺمون
مےگفٺند: مامانٺ میدونہ اینجایے!؟
نگرآنٺ نشہ؟!
حالا ٺو چندسالہ اینجایے!
مامانٺ خبر داره؟
نگرآنٺ شدہ ها...!
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯