فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ فیلم کوتاه «زیبایی»
👈#روضه_خانگی
⭐شهدا زنده اند و و نزد پروردگارشان روزی میخورند
🍂شهدا حواسشون هست، ازشون بخواید حضور پیدا میکنن.
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_شصت_و_چهارم
🌴چم امام حسن (ع) ص ۱۰۲
✔حسين الله كرم
💚عمليات نفوذي در عمق مواضع دشمن❤️
🌴براي اولين عملياتهاي نفوذي در عمق مواضع دشمن آماده شديم. ابراهيم، جواد افراســيابي، رضا دستواره و رضا چراغي و چهار نفر ديگر انتخاب شدند.
🍁@shahidabad313
🌴بعد دو نفر از كردهاي محلي كه راهها را خوب مي شناختند به ما اضافه شدند. به اندازه يک هفته آذوقه كه بيشتر نان و خرما بود برداشتيم.
🌴سلاح و مواد منفجره و مين ضد خودرو به تعداد كافي در كوله پشتي ها بسته بندي كرديم و راه افتاديم.
🍁@pmsh313
🌴از ارتفاعات و بعد هم از رودخانه امام حسن(ع)عبور كرديم. به منطقه چم ( -رودخانه و اطراف آن به زبان محلي(امام حســن(ع) وارد شديم. آنجا محل اســتقرار يك تيپ ارتش عراق بود. ميان شيارها و لا به لاي تپه ها مخفي شديم.
🌴دشمن فكر نمي كرد كه نيروهاي ايراني بتوانند از اين ارتفاعات عبور كنند. براي همين به راحتي مشغول تهيه نقشه شديم.
🌴سه روز در آن منطقه بوديم. هرچند بارندگيهاي شديد كمي جلوي كار ما را گرفت، اما با تلاش بچه ها نقشه هاي خوبي از منطقه تهيه گرديد.
🍁@pmsh313
🌴پس از اتمام كار شناسايي و تهيه نقشه، به سراغ جاده نظامي رفتيم. چندين مين ضد خودرو در آن كار گذاشتيم. بعد هم سريع به سمت مواضع نيروهاي خودي برگشتيم.
🍁@shahidabad313
🌴هنوز زياد دور نشــده بوديم که صــداي چندين انفجارآمــد. خودروها ونفربرهاي دشمن را ديديم كه در آتش مي سوخت. مــا هم ســريع از منطقه خطر دور شــديم.
🌴پس ازچند دقيقه متوجه شــديم تانكهاي دشمن به همراه نيروهاي پياده، مشغول تعقيب ما هستند. ما با عبور از داخل شيارها و لا به لا ي تپه ها خودمان را به رودخانه امام حسن(ع) رسانديم. با عبور از رودخانه، تانكها نتوانستند ما را تعقيب كنند...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🌹۲۳ مهر ماه سالگرد شهادت پنجمین شهید محراب،آیت الله اشرفی اصفهانی(ره)،نماینده امام وامام جمعه کرمانشاه
🍂شهادت:توسط گروهک تروریستی آمریکایی منافقین/۲۳مهر۱۳۶۱ش
🌹 شهیدمحراب درلباس مقدس پاسداری
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
پذیرش قطع نامه ۵۹۸.mp3
4.93M
🎙مربعهای قرمز
🔷بخش دوم
🔹پذیرش قطعنامه ۵۹۸
🔰«مربعهای قرمز»، روایتی ازخاطرات شفاهی #حاج_حسین_یکتا در دوران دفاع مقدس و به قلم سرکار خانم زینب عرفانیان است.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️#سردار_دلها
🔻مجموعه روایتهای «#مثل_خودش»
💢روایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از سردار شهید حاج قاسم میر حسینی جانشین لشکر ۴۱ ثارالله
✍من با گریه های نافله شب این شهید بزرگوار از خواب بیدار می شدم.او در صحنه نبرد هم یک مالک اشتر به تمام معنا بود که لشکر به او پناه می برد.
🍂من هنوز در صحنه های سخت جنگ سوریه به او توسل می جویم.او سید الشهدای سیستان و بلوچستان بود.
🌷#ما_ملت_امام_حسینیم
🌷#ما_ملت_شهادتیم
🌷#مکتب_حاج_قاسم
🔹️#مکتب_امام_خمینی(ره)
🔹️#چهره_بین_المللی_مقاومت
🔹️#مجاهد
🔹️#مبارز
🔹️#شهید
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
27.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #رفیق_فاب
🔹قسمت اول
🎙 به روایت: حاج حسین یکتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_شصت_و_پنجم
💢چم امام حسن (ع) ص ۱۰۳
✔حسين الله كرم
💚چند ترکش ریز یادگاری❤️
💢...محل مناسبي را در پشــت رودخانه پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. دقايقي بعد، از دور صداي هلي كوپتر شنيده شد!
💢فكر اين يكي را نكرده بوديم. ابراهيم بلافاصله نقشه ها را داخل يك كوله پشتي ريخت و تحويل رضا داد و گفت: من و جواد مي مانيم شما سريع حركت كنيد.
🍁@shahidabad313
💢كاري نمي شــد كرد، خشابهاي اضافه و چند نارنجك به آنها داديم و با ناراحتي از آنها جدا شديم و حركت كرديم.اصلا همه اين مأموريت براي به دست آوردن اين نقشه ها بود.
💢اين موضوع به پيروزي در عملياتهاي بعدي بسيار كمك مي كرد. از دور ديديم كه ابراهيم و جواد مرتب جاي خودشان را عوض مي كنند و با ژ۳ به سمت هلي كوپتر تيراندازي مي كردند. هلي كوپتر عراقي هم مرتب با دور زدن به سمت آنها شليك مي كرد.
🍁@pmsh313
💢دو ساعت بعد به ارتفاعات رسيديم. ديگر صدايي نمي آمد. يكي از بچه ها كه خيلي ابراهيم را دوســت داشــت گريه مي كرد، ما هيــچ خبري از آنها نداشتيم. نمي دانستيم زنده هستند يا نه.
💢يادم آمد ديروز كه بيكار داخل شــيارها مخفي بوديــم، ابراهيم با آرامش خاصي مسابقه راه انداخت و بازي مي كرد. بعد هم لغتهاي فارسي را به كردهاي گروه آموزش مي داد. آن قدر آرامش داشت كه اصلا فكر نمي كرديم در ميان مواضع دشمن قرار گرفته ايم.
💢وقتي هم موقع#نماز شد مي خواست با صداي بلند#اذان بگويد!امــا با اصرار بچه ها خيلــي آرام#اذان گفت و بعد بــا حالت معنوي خاصي مشغول نماز شد.
💢ابراهيم در اين مدت شجاعتي داشت كه ترس را از دل همه بچه ها خارج مي كرد. حالا ديگر شب شده بود. از آخرين باري كه ابراهيم را ديديم ساعتها مي گذشت.
🍁@shahidabad313
💢به محل قرار رسيديم، با ابراهيم و جواد قرار گذاشته بوديم كه خودشان را تا قبل از روشن شدن هوا به اين محل برسانند. چند ساعت استراحت كرديم ولي هيچ خبري از آنها نشد.
💢هوا كمكم در حال روشن شدن بود. ما بايد از اين مكان خارج مي شديم. بچه ها مرتب ذكر مي گفتند و دعا مي خواندند. آماده حركت شــديم کــه از دور صدايي آمد. اسلحه ها را مسلح كرديم و نشستيم.
🍁@pmsh313
💢چند لحظه بعد، از صداها متوجه شديم كه ابراهيم و جواد هستند. خوشحالي در چهــره همه موج مي زد. با كمك بچه هاي تازه نفس به كمكشــان رفتيم.
سريع هم از آن منطقه خارج شديم.
💢نقشــه هاي به دســت آمده از اين عمليات نفوذي در حمله هاي بعدي بسيار كارســاز بود. اين جز با حماسه بچه هاي شجاع گروه از جمله ابراهيم و جواد
به دســت نمي آمد. فردا ظهر ابراهيم و جواد مثل هميشه آماده و پرتوان پيش بچه هــا بودند.
🍁@shahidabad313
💢با رضــا رفتيم پيش ابراهيــم. گفتم: داش ابــرام، ديروز وقتي هلي كوپتر رسيد چه كار كرديد؟
با آرامش خاص و هميشــگي خودش گفت: خدا كمك كرد. من و جواد از هــم فاصله گرفتيم و مرتب جاي خودمان را عوض مي كرديم و به ســمت هلي كوپتر تيراندازي مي كرديم.
💢او هم مرتب دور ميزد و به سمت ما شليك مي كرد. وقتي هم گلوله هايش تمام شد برگشت. ما هم سريع و قبل از رسيدن نيروهاي پياده به سمت ارتفاع
حركت كرديم. البته چند تركش ريز به ما خورد تا يادگاري بمونه!
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🍀ناگفته ای از شهید مصطفی کاظم زاده
🔹️حمید داودآبادی
🔸️بخش دوم
🍂در ادامه صحبت های من و مصطفی در خوابم...
💢م- (با مکثی که کرد شاید می خواست بگوید که دنیا را به فراموشی سپرده است) آره ... یه چیزایی، چطور مگه؟
ح- چه روزی بود؟
م- فکر کنم بیست و دوم مهر بود، سال 61.
ح- اون دو - سه تایی که آخرین لحظه پهلوشون بودی یادت میاد؟
م- آره، بچه های میدون امام حسین(ع)بودن.
ح- امام حسین(ع)و نظام آباد.
م- آره، خب چیه؟
🍂ح- می خواستم ببینم از لحظه ای که ترکش خوردی تا وقتی که شهید شدی و جون دادی چقدر طول کشید؟
م- هیچی، اصلاً فاصله ای نداشت.
ح- ببینم، من فکر می کنم اون لحظه اون قدر سخت روح از بدنت خارج شد، آخه میگن روح سخت از بدن میره، عین اینکه آدمو از آسمون به زمین بکوبن، هان یا اینکه تو هم مثل اونا که خوب جون می دن، روحت پرواز کرد به هوا؟
م- نه اتفاقاً اون قدر خوب بود. عین پرنده ای که پر بکشه، اون جوری پریدم و رفتم توی آسمون. خیلی خوب و شاد و راحت. اون قدر خوب بود و با حال.
(در اینجا درست مثل آخرین لحظات قبل از شهادت که نظر خود را راجع به شهادت بیان می کرد، دستهایش را رو به آسمان با شتاب باز کرد. همچون پرنده ای که پر می گشاید.)
🍂ح- تو هم طیّ الارض هستی؟
م- طیّ الارض. آره.
ح- یعنی تو میتونی از اینجا بری جای دیگه؟
م- آره.
ح- مصطفی می خوام یه چیزی بگم، می تونی منو بلند کنی، آخه ...
(در اینجا می خواستم بگویم که برای اینکه ایمانم به تو و کارهایت بیشتر شود این کار را بکن ولی او اجازه ادامه حرفم را نداد.)
روایتگری شهدا
🍀ناگفته ای از شهید مصطفی کاظم زاده 🔹️حمید داودآبادی 🔸️بخش دوم 🍂در ادامه صحبت های من و مصطفی در خوا
م- خب، وایسا همین جا، اینورتر که سایه من روت بیفته. سایه اون سه تا ستاره هم بیفته پشت سرت. حالا وایسا.
(همان طور که رو به رویم ایستاده بود رو به آسمان نگاه کرد و بعد به من نگریست. نسیم خوشی وزیدن گرفت. با نگاه مرا از جایم بلند کرد و روی یکی از لکه های نور پشت سرم قرار داد. مجدداً دو بار دیگر مرا بلند کرد که با نسیمی خوش همراه بود. از تعجب مات مانده بودم) این کار که تمام شد با اشتیاق گفتم:
ح- دیگه چیکار میتونی بکنی؟
م- الان که شبه برات اینجا رو صبح می کنم...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#درسی_از_شهدا
#شهید_رجبی
#قرض_الحسنه
#وام
#دفترچه_قسط
✍پول قرض الحسنه به دیگر نیروها می داد و می گفت وام است و وقتی می گفتند دفتر چه قسطش را بده،می گفت:کسی دیگر پرداخت می کند.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔴 آزمون هشت سال دفاع مقدس
💔در شلمچه در هر ۵٠ سانت، ٢۵ نفر شهید شدند
♦️♦️زمان کلیپ : ۵٨ ثانیه
#شهدا
#افتخار
#مسئولیت
#عند_ربهم_یرزقون
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیمت این اشکها چند؟
فیلمی از اشکهای خانواده شهید مدافع حرم #علی_عابدینی هنگام تحویل لباس این شهید به خانوادهاش
پیکر پاک این شهید که در خان طومان به شهادت رسیده بود به تازگی تفحص شده
#خان_طومان
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🎬 شور و شعف شهید #مجید_سلمانیان، هنگام اعزام به خانطومان
در کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد، موقع عقب نشینی داشت از خاکریز رد می شد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یا زهرا (س) و با صورت از بالای خاکریز زمین افتاد تیر خورده بود توی شش و سینه اش و خسخس میکرد و یا حسین و یا زهرا میگفت
بهم گفت آب داری؟گفتم نه، گفت پس جیب خشاب رو باز کن داره رو سینم سنگینی میکنه جیب خشاب رو باز کردم شروع کرد به شهادتین گفتن، گفتم شیخ مجید من میرم کمک بیارم ببرمت، گفت نمیخواد و لحظاتی بعد شهید شد پیکر مطهرش هم همونجا موند...
قسمتی از وصیت شهید حجت الاسلام مجید سلمانیان؛
اگر خواستید نذر کنید فقط گناه نکنید
مثلا بگید نذر می کنم یه روز گناه نمیکنم هدیه به حضرت صاحب الزمان از طرف مجید، یعنی از طرف من این رو انجام بدید...
#ما_ملت_امام_حسینیم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #رفیق_فاب
🔹قسمت دوم
🎙 به روایت: حاج حسین یکتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️#سردار_دلها
🔸️#عکس_نوشت
👈در مکتب حاج قاسم باش
🌷#ما_ملت_امام_حسینیم
🌷#ما_ملت_شهادتیم
🌷#مکتب_حاج_قاسم
🔹️#مکتب_امام_خمینی(ره)
🔹️#چهره_بین_المللی_مقاومت
🔹️#مجاهد
🔹️#مبارز
🔹️#شهید
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛