eitaa logo
شهدای روستای شهید آباد
360 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
279 فایل
سایت روستای شهیدآباد www.Shahidabad-fars.ir 🌹 کانال ایتا شهدای روستای شهیدآباد https://eitaa.com/shahidabad_fars 🌹 کانال سروش شهدای روستای شهیدآباد http://splus.ir/shahidabad_fars 👥 انتقادات و پیشنهادات @sarbaz46
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سردار پرافتخار سرتیپ پاسدار عباس نیلفروشان مستشار سپاه در لبنان در حمله تروریستی رژیم سفاک صهیونی به همرزمان شهیدش پیوست. 📌روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: سردار پرافتخار، مجاهد و مهاجر فی سبیل الله " سرتیپ پاسدار عباس نیلفروشان" از فرماندهان پیشکسوت و جانبازان سرافراز دفاع مقدس و مستشار سپاه در لبنان در حمله تروریستی رژیم سفاک صهیونی در شامگاه روز جمعه ششم مهرماه به همرزمان شهیدش پیوست. مجاهدت های این سردار مجاهد در سنگر دفاع مقدس، جبهه مقاومت، امنیت کشور و دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام ترجمان ایمان، فداکاری و مجاهدت در راه امنیت کشور و آزادی قدس شریف بود. معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه، معاونت عملیات ستاد کل سپاه، ریاست دانشکده و پژوهشکده علوم دفاعی( دافوس سپاه)، آموزش و تربیت نیر.وی انسانی، از جمله مسئولیت های مختلف ایشان در لباس سبز پاسداری بوده است که در همه این مسئولیت ها موفق و سربلند بوده اند. ♥️🥀🇮🇷 🇵🇸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به مناسبت شهادت سید عزیز، نیکوست این ویدیو رو ببینید مهم و مهم در دینداری امروز ولایتمداری است نه چیز دیگر اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
🌷 وصیت شهید: ای امت دلاور حزب الله! ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه ی هستی تان را تقدیم اسلام کنید، من که چیزی نداشتم.. هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب الله فدا کردم ، ولی افسوس که یک جان بود.. کاش چندین جان داشتم وآنها را به پای رهبرم و به کوی عشق حسین علیه السلام می ریختم و به اندازه ی یک لبخند او را شاد می کردم …. به نماز اول وقت پایبند باشید و بر خواندن قرآن مخصوصا معانیش تداوم داشته باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید. طلبه شهید احمد مکیان ولادت: ۱۳۷۳/۷/۱۵ ، آبادان شهادت: ۱۳۹۵/۳/۱۸ ، سوریه ♥️🥀🇮🇷 🤲😭 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
🍂 🔻 بی آرام / ۱ برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی روایت زهرا امینی بقلم، فاطمه بهبودی •••━🌼🍃━━━━━━━━•••━ صدای حاج خانم توی سرم پیچید: - داداشی، اومده یم خواستگاری زهرا. مامان گفت: «به سلامتی، برای کی؟ حاج خانم گفت: «کی بهتر از اسماعیلم!» یک مرتبه همه ساکت شدند. حاج خانم سنگینی فضا را شکست: - زن داداش نمی خواید جواب بدید؟ مامانم با دستپاچگی گفت: "والله چی بگم" سرم را بالا آوردم و توی دلم گفتم: - خدایا قربانت بروم؛ همین دیروز بود که با خودم گفتم یا زن اسماعیل می‌شوم یا اصلا ازدواج نمی‌کنم. اما آن لحظه فکر نمی‌کردم اسماعیل بیاید خواستگاری ام. آخر حاج خانم دختری از فامیل را برای اسماعیل نشان کرده و سال ها او را «عروسم» صدا زده بود. حالا چه شده بود که به خواستگاری من آمده بودند. صدای مامان روی سرم آوار شد - دختر، شیر سماور رو ببند قوری سررفت. سینی پر آب شد. تا به خودم بجنبم مامان شیر سماور را بست و دستمال به دست من را کنار زد. زیر لب با خودش غرغر می‌کرد که صدای بابا حرفش را برید: - دخترم، بابا، چی می‌گی؟ سرم را پایین انداختم و گفتم: "هر چی خودتون صلاح می‌دونید." مامان دست از دستمال کشیدن برداشت و با تعجب نگاهم کرد. بابا از آشپزخانه بیرون رفت. با اشاره او، مامان پشت سرش. سرم را چسباندم به در. مامان و بابا پچ پچ می‌کردند. - قبل این ندیده و نشنیده می‌گفت نه! - این جواب با حرفای قبلش زمین تا آسمون فرق داره. مامان سینی چای را گرداند و گفت: «حاج خانوم، اجازه بدید فکر کنیم.» - مگه فکر کردن می خواد؟ ما با هم فامیلیم. بابا را خطاب کرد و گفت:"مگه ما فکر کردیم داداش؟" و آب و تاب داد به صدایش. - اسماعیلم فردا می‌خواد بره جبهه. شما باید الان جواب بدید. صدا از دیوار درآمد از مامان و بابا درنیامد. یکهو صدای حاج خانم بلند شد: - زهرا ... زهرا خانوم .... صدایم توی سینه حبس شده بود. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «بله» - بیا تو عمه ! خودم را جمع و جور کردم اما انگار قلبم داشت از سینه ام بیرون می زد. حاجی آقا زودتر از همه سرش را به طرف آشپزخانه چرخاند. سلام کردم. نگاهم کشید به حاج خانم و ناهید خانم و شرید روی اسماعیل. حاج خانم من را کنارش کشید و گفت: «خب، عمه، تو چی میگی؟» زبانم سنگین شده و صورتم گر گرفته بود. پلک هایم تند تند می پرید و انگار می خواست آبرویم را ببرد. نگاهم به فرش خیره مانده و نفس هایم تند شده بود. لام تا کام حرف نزدم. حاج خانم گفت: «خب مبارکه!» و در قندان را برداشت و پولکی تعارفم کرد. یکی برداشتم. قندان را کشید طرف اسماعیل و گفت: "دهنت رو شیرین کن مامان که تا آخر زندگی تون شیرینی باشه" و زد به شانه اسماعیل و گفت: «مامان، برو جبهه. ان شاء الله وقتی برگردی عروسیت رو می‌گیریم.» ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 👈همراه باشید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
59.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان حماسی و مهم سید هاشم صفی‌الدین(حفظه‌الله) دبیرکل جدید احتمالی حزب الله و جانشین شهید سید حسن نصرالله 🖤🖤🖤 https://eitaa.com/shahidabad_fars
قاعده ی بازی را نمی دانند آنان که به خواب هزاره ی اکنون دچارند مگر نه اینست که پیش از طوفان ایستاده ایم بر حاشیه ی امواج؟! ♥️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🌹🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
◾️◾️◾️◾️◾️ به مژگان سیه کردی ، هزاران رخنه در دینم           بیا کز چشم بیمارت ، هزاران درد برچینم                               *" حافظ "* ◾️◾️◾️ *پروردگارا ؛* آرامشمان را میان پیچ و خم زندگی ای که خودمان رقم زده ایم ، گم کرده ایم . یاریمان کن ، آراممان کن ، راهنمایمان باش و ایمانمان را قوی کن . *معبودا ؛* دلی ده که در حرص و آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که چشم امید ما جز بروی تو باز نشود . *خداوندا ؛* به نامت ، به یادت و به عشقت ، روزی دیگر از زندگانی مان را آغاز میکنیم . ◾️◾️◾️                  *🌷يا قاضِيَ الحاجات🌷*                    *🙏الهی به امید تو🙏* *سلااااااااام* صبح عالی و پائیزی دوشنبه نهمین روز مهر ماه تون بخیر و متعالی الهی حال دلتون خوب و امروزتون سرشار از مهربانی و محبت و خوشی باشد . *از خدا مهربان و رحیم میخواهم ؛* به اندازه تمام هستی به شما سلامتي ، دل خوشي ، آرامش ، امنیت ، آسایش و عاقبت بخیري عطا نماید . 🌻🌻🌻🍄🍄🍀🍀🍄🍄🌻🌻🌻 *یادمان باشد ؛* *امید یعنی ؛* آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد . *ایمان یعنی ؛* یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد . *شجاعت یعنی ؛* باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . ◾️◾️◾️ https://eitaa.com/shahidabad_fars 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
به نام آنکه دلم را زده به نام حسین که جَلدِ کس نشوم تا که هست بام حسین چقدر حال جهانِ مرا عوض کرده شده‌ست گریه به کام من و به نام حسین برای گریه نبود و به لطف توبه نبود خدا گذشت از آدم، به احترام حسین ✋ صبحتون حسینی♥️ 🤲 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
چه دارد می‌شود؟ ای داد ازاین پاییز، نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را برخیز، نصرالله! خبر از انفجار قلب ها و خانه‌ها دادند خبر بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله! پسِ آن دودها ما جاءَ نصرالله می گفتیم که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله! لبی واکن جهان مانده‌ست دلتنگ رجزهایت مپرس از کاسه صبری که شد لبریز، نصرالله! از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند که قلب ماست بیروت شهادت‌خیز، نصرالله! میلاد عرفانپور ▪︎ صبح را آغاز می‌کنیم در راه و مسیر یاران حضرت حجت عج، شهید نصرالله♥️🥀🇵🇸🇮🇷        ‌‌‍‌ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم و اهلک اعدائهم اجمعین🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
27.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چرا سازش نکردی سید؟! 🔰 تک‌گویی فوق‌العاده و احساسی مجری عراقی برای شهید سید حسن نصرالله: چرا تسلیم نشدی تا در ظاهر بین فقرا نان و شیر تقسیم کنی و در نهان‌خانه خود گوشت آهوی پخت شده بخوری چرا تسلیم نشدی تا کشورهای مسلمان برای تو فرش قرمز پهن کنند؟! 😭😭😭😭😭 🖤🖤🖤 https://eitaa.com/shahidabad_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انالله واناالیه راجعون 🖤 آرزو می‌کنم هنگام مرگم ، پسرم به بالینم بیاد ...😭 حاجیه خانم طیبه تابش مادر سردار شهید والامقام حاج حسین خرازی پس از سال‌ها مجاهدت در سن ۸۸ سالگی دعوت حق را لبیبک گفت و به فرزند شهیدش پیوست. 🌴 مادری که فرزندی در آغوش خود پرورش داد که آبروی و شد خوشا به حال او برای داشتن چنین فرزند برومندی ... و خوشا به حال خرازی برای داشتن چنین مادر صبور، مومن و بامعرفتی .... بهشت برین جایگاه ابدی آنان ...🤲 ♥️🥀🇮🇷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🥀🍂🖤🏴 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
452-safat-ar-parhizgar.mp3
1.12M
‌🌷بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🍃🌸تلــاوٺ صفحه 452سوره مبارکه 🌸🍃 قاری گوش کن و هدیہ اش کن به روح پاک و ملکوتی ♥️🥀🇮🇷 التماس دعا✋🌷 😍 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴پیام تسلیت خانوادهٔ شهید حاج‌قاسم سلیمانی در پی شهادت آیت‌الله سید حسن نصرالله بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ رژیم سفاک صهیونیستی پس از قتل‌عام چهل هزار جان آزاده و بی‌گناه، با عبور از خط قرمز جبههٔ مقاومت و با هماهنگی آمریکای جنایت‌کار، دست به جنایتی هولناک زد و مجاهد بزرگ و سید نستوه مقاومت آیت الله سید حسن نصرالله را به شهادت رساند. قلم تاب سخن گفتن از این مرد بزرگ، خدمات و فداکاری‌های او را ندارد.چه می‌توان گفت از جوان‌مردی که پیوسته برای مبارزه با شقی‌ترین دشمنان بشر و خبیث‌ترین آنان مبارزه کرد؛ برای امت اسلام عزت آورد و فخر همهٔ آزادگان جهان شد. شهید حاج قاسم سلیمانی به حق او را «آیت الهی» می‌دانست. آیتی که توانست شجرهٔ طیبهٔ حزب‌الله را چنان تناور کند که توطئه دشمنان به آن گزندی نرساند. شهادت او فرجامی نیک بر کارنامۀ درخشان بندگی‌اش و آغازی بر پایان عمر دشمنان غدار و خون‌خوار امت اسلام خواهد بود. خانوادهٔ شهید حاج قاسم سلیمانی ضمن ابراز تألم واندوه عمیق این مصیبت بزرگ و فقدان تاب‌سوز را به محضر بقیه‌الله اعظم، ولی امر مسلمین جهان آیت‌الله خامنه‌ای، آحاد امت اسلامی، آزادگان جهان و بیت معظم شهید نصرالله تبریک و تسلیت می‌گوید. امید است جبههٔ مقاومت طبق وظیفهٔ خود، باقدرت به خون‌خواهی ایشان و شهدای قدس برخیزد و باند جنایتکار اسرائیل را هرچه سریع‌تر از نقشهٔ روزگار محو کند؛ ان‌شاءالله. خانوادهٔ شهید حاج‌قاسم سلیمانی 7 مهر 14٠3 مطابق با 24 ربیع‌الاول 1446 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم و اهلک اعدائهم اجمعین🤲🥀🍂🖤🏴🇮🇷🇵🇸 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وداع جانسوز فرزندان و نوه های سید حسن نصرالله با پیکر پدر و پدر بزرگ💔😭 ♥️🥀🇵🇸🇮🇷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم و اهلک اعدائهم اجمعین🤲🥀🍂🖤🏴 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
🌺 شهیدم کن... 🌺 ✅ زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: شهيدم كن... . خيلي برايم عجيب بود. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود. بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم. مامان شهدا زنده اند. ✳️ سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده. 💐 مي دانستم دنبال شهادت بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود. ❄️ من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده! من جبران مي كنم. آخر هم جبران كرد... ♥️🥀🇮🇷 🤲😭 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
🍂 🔻 بی آرام / ۲ برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی روایت زهرا امینی بقلم، فاطمه بهبودی •••━🌼🍃━━━━━━━━•••━ پانزدهم فروردین ماه ۱۳۶۰ نامزد شدیم. از آن روز انگار دنیا رنگ دیگری گرفت. همۀ چیزهای معمولی برایم زیبا شده بود. گاهی نیشگونی از خودم می‌گرفتم ببینم خوابم یا بیدار همه اش می ترسیدم یک دفعه از خواب بپرم و همۀ اینها را خواب دیده باشم. دقیقاً از همان روز، هر کاری می‌خواستیم انجام دهیم مامان ربطش می‌داد به عروسی من و می گفت: "حالا باشه بعد". اولین فرزندش بودم و نگران بود آن طور که باید نتواند از پس کارها بربیاید. چند وقتی بود بابا این دست و آن دست می‌کرد. مغازه اش را تعمیر کند.. اردیبهشت ماه آن سال، دیگر دل را به دریا زد و کارش را شروع کرد. بیست روزی از دومین ماه بهار گذشته بود. یک روز که از مدرسه برگشتم اسماعیل را توی حیاط دیدم. آن قدر ذوق کردم که زبانم بند آمد و نتوانستم سلام کنم. اسماعیل پیش دستی کرد. جواب دادم و تندی رفتم توی اتاق. از خجالت سرخ شده بودم و رویم نمی شد از اتاق بیرون بیایم. گوشم را گذاشته بودم پشت در و دل سپرده بودم به صدای قدم هایش. یک مرتبه صدایش را شنیدم که گفت: "دایی، ما عملیات بزرگی داریم. بعدش کارم زیاد می‌شه. می‌خوام با اجازه شما، قبلش زهرا خانوم رو ببرم." از لای در نگاه کردم سرش را زیر انداخته و منتظر جواب بابا بود. بابا من و من کرد.. - من حرفی ندارم اما می بینی که دستم توی بنایی مونده. اسماعیل و برادرش امیر، آستین‌ها را بالا زدند و کمک دست بابا شدند. شبانه روز کار کردند تا نانوایی بابا روبه راه شد. تاریخ مراسم را گذاشتند. با حاج خانم و اسماعیل همراه شدم و رفتیم بازار یک حلقه سبک انتخاب کردم. خرید عروسی ام همین بود. پنجم خردادماه مصادف با سوم شعبان، روز میلاد امام حسین، قرار پیوندمان شد. سفره عقد را در خانه بابا چیدند. عاقد به خانه آوردند و صیغه مان را جاری کرد. برای مراسم عروسی به خانه حاج خانم رفتیم. زندگی مشترکمان را در یکی از اتاقهای خانه حاج خانم شروع کردیم. از وقتی عراق به کشورمان حمله کرده و اهواز نا امن شده بود، حاج خانم خانه ای در اصفهان کرایه کرده بود. گذشته از این، آقا یوسف هم پیگیر درمان نسرین خانم(خواهر اسماعیل) در اصفهان بود. نسرین خانم می‌گفت: "زهرا، سبب خیر شدی من داداشیم رو.ببینم. از وقتی عراق حمله کرد، یا داداشی جبهه بود یا من بیمارستان بودم." نسرین خانم توی بمباران مسجد جواد الائمه سخت مجروح شده بود. بعد از دو هفته که در بیمارستان اهواز بستری بود گفتند دیگر کاری از ما برنمی آید؛ ببریدش تهران. خودشان کارهای اعزام به تهران و پذیرشش را در بیمارستان مصطفی خمینی انجام دادند. نسرین خانم یک بار تعریف کرد فقط داداشی‌ام اسماعیل، از رفتنم به تهران خبر داشت. توی فرودگاه که دیدمش دلم قرص شد من را تنها نمی فرستند به شهر غریب. اما خوشی ام یک دقیقه هم دوام نداشت. صدای آژیر خطر پیچید و وضعیت قرمز شد. گرومپ گرومپ بمباران فرودگاه را برداشت. چنگ انداختم به پیراهن داداشی که جفتم ایستاده بود. بعد از مجروحیتم، هر صدای بلندی از جا می‌کندم و وحشت می‌کردم. داداشی دلداری ام داد که فاصله هواپیماهای عراقی تا فرودگاه ما زیاد است. اما من مثل بید می‌لرزیدم. طولی نکشید که در هواپیمای سی ۱۳۰ باز شد. برانکارد من را هل دادند توی هواپیما. صدا کردم: «داداشی!» پرستار گفت: «برادرت با همراه ها می آد؛ اینجا فقط بیمارا و پزشکا!» ترس برم داشت. زدم زیر گریه. فکر اینکه قرار است تنهایی به تهران بروم مضطربم کرده بود. اشک و خونم قاطی شده بود. یک مرتبه دکتر داد زد: "با خودت چیکار کردی؟ دهنت خونریزی کرد." اشک هایم بی اختیار می ریختند و به خونریزی توجه نداشتم. یک مرتبه دیدم در سی ۱۳۰ باز شد و داداشی هراسان آمد تو، دهانم را پاک کرد و گفت: نسرین چی کار کردی که فرستادن دنبالم؟ فکر نمی‌کردم این قدر ترسو باشی! گفتم که باهات می‌آم. جفتم نشست. همین که کنارم بود آرام گرفتم. وقتی نسرین خانم اینها را می‌گفت با خودم فکر می‌کردم راست می‌گویدها.. حضور اسماعیل به آدم آرامش می دهد. آن روز مهمان ها که رفتند و من و اسماعیل تنها شدیم به زمین زیر پایم نگاه می‌کردم و توی دلم می‌گفتم من دارم روی ابرها زندگی می‌کنم. مگر می شود توی دنیا باشی و این قدر حالت خوب باشد! چشم می‌بستم و باز می‌کردم و با خودم می‌گفتم راستی راستی من زن اسماعیل شدم. آن قدر اسماعیل را می‌خواستم که وقتی داشتیم ازدواج می‌کردیم نه کارش برایم مهم بود نه اینکه خانه دارد یا ندارد، حقوق دارد یا ندارد! فقط خوشحال بودم که دارم با «اسماعیل» ازدواج می‌کنم . ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 👈همراه باشید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا! خدا نیاورد آن روز را که من سرگرم می شوم به گناهی ببینمت با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم بر این خیال کهنه ی واهی ببینمت.... ♥️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🌹🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars
◾️◾️◾️◾️◾️ ای آنکه تو جان بنده را جان شده‌ای                        در ظلمت کفر شمع ایمان شده‌ای اندر دل من ترانه‌گویان شده‌ای                 واندر سر من چو باده رقصان شده‌ای                           *" مولانا "* ◾️◾️◾️ *پروردگارا ؛* از پنجره‌ روزگار ، به‌درخت عمر که‌ می‌نگریم خوش‌تر ، از ياد‌ و نام زیبایت ثمری‌ نيست . امروز را هم با نام و عشق تو آغاز می کنیم بخشندگی ، عشق و قدرت در دستان توست . *معبودا ؛* همراہ با بارش رحمتت بخشندگی را به ما بیاموز عشق را در وجود ما قرار دہ تا مهربان باشیم . آغاز سخن به نام یزدان با نام خدای عشق و ایمان ◾️◾️◾️                    *🌷يٰا اَرحَمَ الرَّاحِمين🌷*             *🙏الهی به امید رحمتت🙏* *سلااااااااام* صبح سه شنبه دهمین روز مهر ماه تون بخیر و مملو از نشاط و عشق و امید روزتان متبرک به نگاه خدا *الهی ؛* روزی تون افزون و پر از خیر و برکت تنتون سالم و ساز زندگیتون کوک و دلتون پر از عشق و آرامش باشد . 🍏🍏🍏🍊🍊🍓🍓🍊🍊🍏🍏🍏 *یادمان باشد ؛* خوشبختی از آن کسی است ، که در فضای " شکرگزاری " زندگی کند ! چه دنیا به کامش باشد و چه نباشد . چه آن زمان که می‌دود و نمیرسد و چه آن زمان که گامی برنداشته ، خود را در مقصد می بیند . چرا که خوشبختی چیزی جز آرامش نیست .! آرامش یعنی ، در میان صدها مشکل عین خیالمان هم نباشد ، لبخند بزنیم ... زندگی کنیم ... چون میدانیم، خدایی داریم که هوای ما را دارد. *🌸آرامش مهمانِ همیشگیِ خانه هایتان باشد🌸* ◾️◾️◾️ https://eitaa.com/shahidabad_fars 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
مطمئنم حاجتم را با دعا خواهم گرفت دامنت را در میان اشکها خواهم گرفت با دم یا کاشف الکرب الحسینم عاقبت کربلا را از ابوالفضل شما خواهم گرفت ✋ صبحتون حسینی♥️ 🤲 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم🤲🥀🍃💚 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahidabad_fars