فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا زینب😭😭😭
به نوای سید رضا نریمانی
#شهید_علی_آقاعبداللهی
@shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مداحی فرزند شهید مدافع حرم "جواد الله کرمی " در کنار پدر شهیدش
🔸شهید «جواد الله کرمی» از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه اعزام شد و در جریان حمله نیروهای تکفیری به خانطومان در زمان آتشبس در تاریخ ۱۹ اردیبهشت سال ۹۵ به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند و بعد از ۴ سال به میهن اسلامی بازگشت ...
💐شادی روح پرفتوح شهید مدافع حرم جواد الله کرمی صلوات
@shahidaghaabdoullahi
هر کس بیداره بسم الله🌸🌸🌸🌸🌸🦋🦋🦋
اعمال وقت خوابیدن 😴
1⃣وضو گرفتن 👈 ثواب شب زنده داری دارد
2⃣💢 برابر با هزار رکعت نماز، به گفته مولاء علی علیه السلام
خواندن🔰🔸سه مرتبه🔸
⤵️ يفْعَلُ اللّه ما يَشاءُ بِقُدْرَتِه، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه
3⃣↩️ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق (ع)، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد.
🌷✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨🌷
💠ألْهَكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ💠
🎁 هدیه پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.🎁
1⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است.
2⃣ صلوات برانبیاء و ملائکه سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین)
🔸یک مرتبه🔸
3⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات
🔸یک مرتبه🔸
4⃣ ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) 👈 ثواب حج و عمره را دارد.
🔸یک
التـــــماس دعــــــــــا
آیاحیف نیست هرشب از ثواب پر خیر وبرکتی به این عظیمی محروم باشیم؟؟
☘☘☘☘☘☘
شب بخیر
لحظه هایتان منور به نور الهی
🌻عصربیداری 🌻
🌼🌼🌾🌾🌼🌼
🕊🕊🕊🕊🕊
🦋دُعــــــــای عهــــــــد
✨اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ✨🌟
✨اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ✨
✨اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ]✨
✨اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ✨🌟🌟
✨اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِبَــادِكَ حَـتْما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي✨
✨اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ 🌟
وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ🌟
اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ✨
✋آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى، و در هر مرتبه میگويى:
🔅الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ🔅
✨اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ اَلْفَرَج✨
⚜التماس دعا⚜
🌿🌻عصر بیداری 🌻🌿
🌼🌼🌾🌾🌼🌼
🕊🕊🕊🕊🕊
سفارش حضرت علی بن موسی الرضا ع به حضرت عبدالعظیم ع؛
سلام مرا به دوستان برسان!
به آنان بگو؛
برای شیطان راهی به درونشان بازنکنند!
وازسوی من سفارش کن'؛
راستگووامانتدارباشند.
دراموری که مهم نیستند#سکوت کنند..
وباهم به جدال ومشاجره نکنند...
وتاکید کن که باهم باشند..
ومدام به دیدارو زیارت هم بروند...
که این رفتار آنان را به من نزدیک میکند..
مبادا پیروانم،مشغول پرده ازاسرار هم بردارند،...
یاآبروی هم ببرند...
زیرامن باخودپیمان بسته ام...
ازخدابخواهم کسی را آبروی یکی ازدوستانم رابرده ..
یایکی ازدوستانم راخشمگین کرده ...
به شدیدترین#عذاب دنیایی اش مجازات کند...
بحارالانوار.
@shahidaghaabdoullahi
🌹به سنگ مزار شهید مدافع حرم جواد محمدی نگاه کنید و با دقت وصیتش را بخوانید
👈خطابش به همه ی ما است ...
#حجاب
#شهید_جواد_محمدی
@shahidaghaabdoullahi
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
عکست روی تاقچه نمایان است... برادر شهیدم! چند روزی است دلم گرفته از زمینی ها! 💔 دلم هوای تو دارد! آس
#دلنوشته
در این روز ها عجیب چشم انتظارم برای آمدنت از وقتی شهید الله کرم برگشته چشمانم خیلی بی قرار تر شده است و با هیچ حرفی آرام نمی گیرد روز هایم این گونه می گذر تا شب......
خلوت من با تو و بالشی خیس 😭😭
#شهید جاویدالاثر علی آقا عبداللهی
@shahidaghaabdoullahi
🔴 انتشار جزئیاتی مهم از سفر اخیر سردار قاآنی به بغداد
🖊روزنامه الاخبار جزئیاتی از سفر روزهای اخیر فرمانده سپاه قدس به عراق را منتشر کرد:
🔹 هیئتی از وزارت نیروی ایران و وزیر نیرو در این سفر همراه سردار قاآنی بودهاند و این سفر با ویزای رسمی انجام شده است. قاآنی با افرادی از بیت مراجع شیعه دیدار کرده است.
🔹 سردار قاآنی در ملاقات با فرماندهان حشدالشعبی به سوالاتی درباره اینکه انتظارات فعلی ایران از حشد چیست پاسخ داده و گفت: «حشد حشد عراقی است»، حشد حشد مرجعیت دینیست» و تهران حامی این حشد است نه آنکه در صدد انشقاق آن باشد و اگر از ایران خواسته شود، در جهت رفع اختلافات آن گام بر می دارد.
🔹 فرمانده سپاه قدس تصریح کرده ایران خواهان دخالت در امور داخلی عراق نیست: «نخست وزیر عراق، مصطفی الکاظمی، انتخاب ایران نیست و ایران او را بر متحدان عراقی اش تحمیل نکرده. او انتخابی عراقی است و نیروهای سیاسی عراقی مسئول آن هستند... موفقیت او قطعا به صلاح دو کشور است و شکستش نتیجه عکس می دهد».
🌷 در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای #زائرانش دعا کند سنگ قبر ساده او
حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را #امیدوار میکند.
📜بخشی از وصیتنامه:
🌷 شما چهل روز #دائم_الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
🌷 نمازهای واجب خود را دقیق و #اول_وقت بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز میشود
🌷 سوره #واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه #دعای_فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
🌷 اگر درد دل داشتید و یا خواستید #مشورت بگیرید بیایید سر مزارم به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود. خداوند سریع الاجابه است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
🌷 خواندن #فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید
#شهید_سجاد_زبرجدی
@shahidaghaabdoullahi
•••∞💎🗝°•••
#ثوابیھویے😍
چندټا ࢪفیق خوب داࢪے؟!😇
بہ ټعداد ࢪفیقاټ صݪواټ بفࢪسټ هدیہ ڪن بہ امامزماݩ﴿؏﴾🤗🦋
یالا معطلش نکن💗💗💗👆👆👆
#شهیدانہ•|🥀
یادماݩ بآشد ↴
گناه ڪهڪردیم°•○
آݩ را به حساب جوانی ݩگذاریمـ×°•
میشود↷
🌱°•جوانی ڪرد به عشق مهدے(عج)
به شهادت رسید فدای مهدے(عج)•°
شہیدبابڪنورے♥️
══════°✦ ❃ ✦°══════
*⚘﷽⚘
#رمان_زندگینامه_شهید_ایوب_بلندی🌹
#قسمت_25
نخیر مال خودشان نیست،رنگشان میکنند....
-خب،تو چرا نمیکنی؟
-چون خرج داره حاج اقا......
فردایش از ایوب پول گرفتم و موهایم را رنگ کردم.....
خیلی خوشش امد
گفت"قشنگ شدی،ولی نمی،ارزد..شهلا..."
آخر دو برابر ازش پول گرفته بودم......
چیزی نگذشت ک.ثبت نام کرد برود جبهه....
-کجا ب سلامتی؟
-میروم منطقه...
-بااین حال و روزت؟اخه تو چه ب درده جبهه میخوری؟با این دست های بسته......
-سر برانکارد رو ک میتونم بگیرم.....
از همان روز اول میدانستم به کسی دل میبندم که ب چیز با ارزشی تری دل بسته است...
و اگر راهی پیدا کند تا ب ان برسد نباید مانعش بشوم.....
موقع ب دنیا امدن محمد حسین ،اقاجون و مامان،من را بردند بیمارستان....
محمد حسین ک ب دنیا امد پایش کمی انحراف داشت ...دکتر گچ گرفت و خوب شد...
دکتر ها چند بار سفارش کرده بودند ک اگر امکانش را داریم ،برای قلب ایوب برویم خارج....ترکش توی سینه ایوب خطرناک بود...خرج عمل قلب خیلی زیادبود...
انقدر ک اگر همه زندگیمان را میفروختیم،باز هم کم می اوردیم.....
اگر ایوب تعهد نامه اش را امضا میکرد،بنیاد خرج سفر را تقبل میکرد،ایوب قبول نکرد....
گفت وقتی میخواستم جبهه بروم،امضا ندادم....
برای نماز جمعه هایی ک رفتم هم همینطور .....وقتی توی هویزه و خرمشهر هم محاصره بودید ،هیچ کداممان تعهد نداده بودیم ک مقاومت کنیم......"با اراده خودمان ایستادیم...فرم را نگاه کردم،از امضا کننده برای شرکت در راه پیمایی ها و نماز جمعه و همینطور پناهنده نشدند انجا تعهد میگرفت.....
خانه و زندگی را فروختیم....این بار برای عمل دستش،من و محمد حسین هم همراهش رفتیم...
توی فرودگاه کنار ساکش نشسته بودم ک ایوب امد کنارم ارام گفت"این ها خواهر برادرند"
ب زن و مردی اشاره کرد ک نزدیک میشدند...ب هم سلام کردیم...
-بنده های خدا زبان بلد نیستند....خواهرش ناراحتی قلبی دارد...خلاصه تا انگلیس همسفریم....
ایوب هم انگلیسیش خوب بود و هم زود جوش بود....
برایش فرقی،نمیکرد ایران باشیم یا کشور غریب
همین ک از پله های هواپیما پایین امدیم گفت"شهلا خودت را اماده کن ک اینجا هر صحنه ای را ببینی.....خودت را کنترل کن...."
لبخند زد
-من که گیج میشوم ،وقتی راه میروم نمیدانم کجا را نگاه کنم؟جلویم خانم های انچنانی....و پایین پایم ،مجله های انچنانی......
#ادامه_دارد...
@shahidaghaabdoullahi
*⚘﷽⚘
#رمان_زندگینامه_شهید_ایوب_بلندی🌹
#قسمت_26
روز تعطیل رسیده بود و نمیشد دنبال خانه بگردیم....
با همسفرهایمان یک اتاق را گرفتیم و بینش یک.پرده زدیم...
فردایش توی یک ساختمان دو اتاق گرفتیم...
ساختمان پر از ایرانی هایی بود ک هرکدام ب علتی انجا بودند
همسفرهایمان گفتند اتاق را زنانه مردانه کنیم؛خواهرش با من باشد و برادر با ایوب....
ایوب امد.
نزدیک من و گفت"من این جوری،نمیخواهم شهلا.....دلم میخواهد پیش شما باشم......"
-خب من هم نمیخواهم،ولی رویم نمیشود.....اخه چه بگوییم؟؟
ایوب محمد حسین را بهانه کرد و پیش خودمان ماند.....
چند روز قبل از عمل دست ایوب حساب کتاب میکردم ،با پولی ک داشتیم ایوب زیاد نمیتوانست بستری بماند
ناگهان در زدند.....
ایوب پشت در بود.....
با سر و صورت کبود و خونی....
جیغ کشیدم "چی شده ایوب؟"
اوردمش داخل خانه....
"هیچی،کتک خوردم....
هول کردم
"از کی؟کجا؟"
-توی راه منافق ها جمع شده بودند،پلاکارد گرفته بودند دستشان ک مارا توی ایران شکنجه میکنند.....من هم رفتم جلو و گفتم دروغ می گویید که ریختند سرم.....
استینش را بالا زدم
-فقط همین؟
پلک هایش را از درد ب هم فشار میداد
-خب قیافه م هم تابلو است ک بسیجی ام"....و خندید......
دستش کبود شده بود
گفتم"باز جای شکرش باقی است قبل از عمل اینطور شدی.....
ایوب بالاخره بستری شد و عمل شد
خدا رو شکر عمل موفقیت امیز بود
چند روز بعد با ایوب رفتیم شهر را بگردیم میخواست همه جای لندن را نشانم بدهد
دوربین عکاسیش را برداشت....
من هم محمد حسین را گذاشتم داخل کالسکه و چادرم را سرم کردم و رفتیم...توی راه بستنی خریدیم؛تنها خوراکی بود ک میشد با خیال راحت خورد و نگران حلال و حرام بودنش نبود.....
منافق ها توی خیابان بودند...
چند قدمی مسیرمان با مسیر راهپیمایی انها یکی میشد....رویم را کیپ گرفتم و کالسکه را دنبال ایوب هل دادم ،ما را ک دیدند بلند تر شعار دادند....
شیطنت ایوب گل کرد دوربین را بالا گرفت ک مثلا عکس بگیرد،چند نفر امدند ک دوربینش را بگیرند.....ایوب واقعا هیچ عکسی،نیانداخته بود.....
ادامه دارد...
✅#به_روایت_همسر_شهید
@shahidaghaabdoullahi
*⚘﷽⚘
#رمان_زندگینامه_شهید_ایوب_بلندی🍃🌹
#قسمت_27
وقتی برگشتیم ایران ،ایوب رفت دنبال درمان فکش تا بعد برود جبهه...
دوباره عملش کردند...
از اتاق عمل ک امد صورتش باد کرده بود....دور سر و صورتش را باند.پیچی کرده بودند...
گفتم محمد حسین خیلی بهانه ات را میگرفت
-حالا کجاست
-فکر کنم تا الان پدر نگهبان را در اورده باشد...
رفتم محمد حسین را بگیرم صدای گریه اش،از طبقه پایین می امد
تا رسیدم گفت؛خانم بیا بچه ات را بگیر
نشست و جای کفش محمد حسین را از روی شلوارش پاک کرد
-زحمت کشیدید اقا
اشک هایش را پاک کردم
-بابا ایوب خیلی سلام رساند ....بالا مریض های دیگر هم بودند ک خوابیده بودند...اگر می امدی انها را بیدار میکردی
صدای ایوب از پشت سرم امد
-سلام بابا
برگشتم ...ایوب ب نرده ها تکیه زده بود و از پله ها ب زحمت پایین می امد...
صدای نگهبان بلند شد...
-اقا کجاا؟؟
محمد حسین خیره شد ب سر بزرگ و سفید ایوب ک جز کمی از لب و چشم هایش چیز دیگری از ان معلوم نبود ...
محمد حسین جیغ کشید و خودش را توی چادرم قایم کرد...
ایوب نرده ها را گرفت و ایستاد
-بابایی،من برای اینکه تو را ببینم این.همه.پله را امدم پایین ،انوقت تو از من میترسی؟
محمد حسین بلند بلندگریه میکرد....
نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود ...
رنگ ایوب از شدت ضعف زرد شده بود
از اموزش و پرورش برای ایوب نامه امده بود ک باید برگردی سر شغلت
یا بابت اینکه این مدت نیامده ای،پنجاه هزار تومان خسارت بدهی
پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود
گفتم بالاخره چه کار میکنی؟
-برمیگردم سر همان معلمی ...اما نه توی شهر...میرویم روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم قره چمن..روستایی ک با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت....
ایوب یا بیمارستان بود یا جبهه....
یا نامه میفرستاد یا هر روز تلفنی صحبت می کردیم
چند روزی بود از او خبری نداشتیم .....
تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر میکرد ،هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم...
از صدای مارشی،ک تلویزیون پخش،میکردم معلوم بود عملیات شده
شب خواب دیدم ایوب میگوید "دارم میروم مشهد"
شَستم خبر دار شد دوباره مجروح شده
صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم
خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام...نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای "عیال،عیاااااال"گفتن ایوب ب خودم امدم....
تمام بدنش باندپیچی بود...
حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند...
-چی شده ایوب؟کجایت زخمی شده؟
-میدانستم هول میکنی،داشتند مرا میبردند بیمارستان مشهد گفتم خبرش ب تو برسدنگران میشوی،از برادر ها خواستم من را بیاورند شهر خودم....پیش تو
...شیمیایی شده بود...با گاز خردل...مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت ....
توی بیمارستان امپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتا نابینا شده بود.....
پوستش تاول داشت....و سخت نفس میکشید ....گاهی فکر میکردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت نداردو هر احظه ممکن است نفسش بند بیاید.....برای ایوب فرقی نمیکرد....
و رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و خدا ذره ذره از او میگرفت...
ادامه دارد...
✅#به_روایت_همسر_شهید
@shahidaghaabdoullahi
*🍃سلام بزرگواران ✋
زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی
#به_روایت_همسر_شهید🌹
تقدیم به نگاه پرمهرتون😊👆👆
@shahidaghaabdoullahi