eitaa logo
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
919 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
89 فایل
﷽ شهدا سنگ نشانند که ره گم نکنیم. "اولین کانال رسمی شهید علی آقاعبداللهی در ایتا " هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد. "کانال زیر نظر خانواده محترم شهید" خادم: @Pelake2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌼خواص دعای قل لن یصیبنا (هفت آیه) هفت آیه خاص قرآن هستند که هرکس آنها را بخواند از بلا و هلاکت به دور می ماند. این 7 آیه علاوه بر دور ماندن از بلا فواید دیگری هم دارند که در ادامه به آن ها پرداخته ایم. آشنایی با هفت آیه پر فضیلت و خواص آن امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ایشان فرمود: ای علی می خواهی به تو چیزی بیاموزم که اگر خلق هفت آسمان و زمین هم جمع شوند نتوانند به تو بدی و آسیبی برسانند و هیچ کس بر تو ظفر نیابد؟ گفتم: بله. فرمودند : 7 آیه در قرآن است، آن را به این روش بخوان و فوت کن. اول: از پیش رو، دوم: پشت سر، سوم: بالای سر، چهارم: به سمت پایین، پنجم به طرف راست، ششم: به طرف چپ و هفتم به تمام اعضا. ای علی (علیه السلام)! هر کس این 7 آیه را بخواند و یا با خود به همراه داشته باشد، خداوند حق تعالی 70 هزار بدی را از نامه ی عمل او دور می کند و 70 هزار حور نامه عمل او را می نویسد و 70 هزار هزار حور و قصور و غلامان به او کرامت می فرمایند و 70 هزار قصر در بهشت برای او ساخته می شود و 70 هزار حله از حریر و دیبای بهشتی به او بپوشاند چانچه صفت او را حق داند و دیگری نداند. ای علی (علیه السلام)! هر کس این هفت آیه را بخواند و به خود فوت کند، اگر پیش پادشاهان و حاکمان برود، عزیز و مکرم می شود و اگر بر او خشم گرفته باشند، نرم می شوند. خواندن این 7 آیه ی پر فضیلت قرآن ما را از بلا و هلاکت دور می کند.
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ🌸 قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.❤️  وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ❤️ وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ❤️ وَکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ❤️ مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ❤️ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ❤️ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.وَ أَمْتَنِعُ بِحَوْلِ اَللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ وَ أَعُوذُ بِمَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلعظیم❤️ کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇 @shahidaghaabdoullahi ╰═━⊰🍃❤️✨❤️🍃⊱━═
سخت‌‌... کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇 @shahidaghaabdoullahi ╰═━⊰🍃❤️✨❤️🍃⊱━═
مـَن‌ از‌ جُست‌ و جـو‌ی‌ زمیـن‌ خَستـه‌ام . . کجـای‌ آسمـان‌ بـبینَمَت . . ! (: ❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا اطلاع داشتید؟! جراحان ایرانی در بیمارستان امام خمینی(ره) مغزجنین را در رحم مادر عمل کردند😳 نشرش بده تا اونایی که خبر ندارند هم بدونند👌 کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇 @shahidaghaabdoullahi ╰═━⊰🍃❤️✨❤️🍃⊱━═
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ضَرَبآن‌ضَرَبآن‌ضَرَبآنِ‌قَلبَم⛓🫀 کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇 @shahidaghaabdoullahi ╰═━⊰🍃❤️✨❤️🍃⊱━═
حسین‌ جان اشك‌ مرا هر وقت‌ می بینی ؛ تفضل‌ کن وقتی‌ که گریه می کنم، یعنی‌ گرفتارم . .💔
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
شب جمعه کوچولوهای پر کشیده رو هم یادتون نره یکی اش دختر کاپشن صورتی! و هزارانش!اونهایی که بر اثر بیم
قصه دختر کاپشن صورتی 😭❤️😭❤️😭❤️😭❤️😭❤️😭گفت‌وگو با پدر شهیدان محمدامین و ریحانه 🔰 ریحـانه دختر ۱۸ ماهه مقاومت 👤 🔻پیمان سلطانی‌نژاد همسر شهیده فاطمه سلطانی‌نژاد و پدر شهید دانش‌آموز هشت ساله محمدامین سلطانی‌نژاد و پدر سوگلی شهدای کرمان ریحانۀ عزیز، ملقب به «دختر کاپشن صورتی با گوشوارۀ قلبی». بنده متولد هجدهم شهریورماه سال ۱۳۶۴ و اصالتاً اهل دهستان کیسگان، شهرستان بافت و بزرگ شدۀ خود کرمان هستم. همسرم نیز بزرگ‌شده و تحصیل‌کردۀ خود کرمان بود و پسرم در همین شهر تحصیل می‌کرد. افتخار من این است که جانباز بازنشستۀ نیروی انتظامی هستم و خودم و همسرم هر دو، در خانواده‌ای کاملاً انقلابی، مذهبی، متدین و پای کار نظام تربیت شده‌ایم. 🔸همسرم متولد هجدهم خردادماه سال ۱۳۷۳ بود و با هم حدود نُه سال اختلاف سنی داشتیم و حدود سال ۱۳۹۴ ازدواج کردیم. حاصل این زندگی دو فرزند به نام‌های محمدامین و ریحانه است. 🔸ریحانه، دخترم، رنگ اتاقش صورتی بود و تمام وسایلش حتی کفش و دمپایی‌اش صورتی بود. او عاشق جشن تولد و شمع بود. اکنون، افتخار ما این است که در گلزار شهدای کرمان، سه شهید داریم و این افتخار را به‌ویژه با تقدیم دختر عزیزمان ریحانه به دست آورده‌ایم. 🔸همسرم قبل از ریحانه، که در زمان همه‌گیری کرونا هم بود، بچه‌اش سقط شد. ما گوسفندی نذر کردیم تا بین کارگران شهرداری توزیع کنیم تا فرزند بعدیمان سالم باشد. بچۀ بعدی ما هم به اصرار محمدامین بود، که می‌گفت من دوست دارم آبجی داشته‌باشم. تا اینکه همسرم باردار شد و ما خواستیم او را نامگذاری کنیم. من دوست داشتم نام دخترم کوثر یا فاطمه باشد. همسرم هفت ماهه بود، ولی هنوز اسم بچه را انتخاب نکرده‌بودیم. تا اینکه وضوگرفتیم و جمع شدیم و نیت کردیم. هر کسی اسمی انتخاب کرد. محمدامین چند تا اسم گفت. من کوثر و همسرم نام‌های ریحانه و فاطمه را انتخاب کرد و نهایتاً اسم زیبای ریحانه انتخاب شد. چه در خانوادۀ خودم و چه در خانوادۀ همسرم، همه ریحانه را دوست داشتند. 🔸ما در گلزار شهدای کرمان موکب داشتیم، اما بنده متاسفانه سر کار بودم و موکب هم مال اداره برادر همسرم بود. ریحانه، محمدامین، مادر و خاله‌ها و دایی‌اش، به‌طور خودجوش از سه روز قبل آنجا بودند و از میهمانان حاج قاسم و زائرین پذیرایی می‌کردند. 🔸آن روز حوالی ساعت ۲ بود که با همسرم تماس گرفتم و حدود ۱۵ دقیقه با او صحبت کردم. او از لذتی که آنجا داشت تجربه می‌کرد برایم می‌گفت. ولی من همچنان می‌گفتم که کاش امروز را نمی‌رفتید. گفت: «نه، لذتی که حالا گلزارشهدا دارد، هیچ‌وقت دیگری ندارد.» گوشی را که قطع کردم، همکارم پرسید: «پیمان از بچه‌ها خبر داری؟» گفتم: «بله همین حالا با همسرم حرف زدم.» گفت: «انگار کپسول گاز ترکیده و ظاهراً چند نفر هم زخمی شده‌اند.» گفتم: «شایعه نکنید. دروغ می‌گویند تا مردم بترسند.» ده دقیقه که گذشت، دوباره آمد و گفت: «می‌گویند داعش حمله کرده و چند نفر کشته شده‌اند.» گفتم: «مگر می‌شود؟ من همین الان با همسرم حرف زدم!» با همسرم که تماس گرفتم، جواب نداد. با ماشین راه افتادم. خیابان ترافیک شدیدی بود. یگان امداد، آمبولانس‌ها آژیرکشان! همه داشتند سمت گلزار می‌رفتند. دود زیادی از سمت گلزار پیدا بود. 🔸وقتی ریحانه را در آن وضعیت دیدم، نفسم داشت بند می‌آمد و به این فکر می‌کردم که همسرم و پسرم زنده‌اند و من در مورد ریحانه به آنها چه بگویم! بگویم ریحانه از دنیا رفته! البته باز خدا را شاکرم، چون اگر همسرم زنده بود و دختر و پسرم رفته‌بودند، یا یکی از آنها بود و بقیه نبودند، چه باید می‌کردم؟! 🔸اکنون یک‌سال گذشته و دیگر صدای بازی و جیغ و دادهای ریحانه در این خانه بلند نیست. دفتر تکالیف محمدامین وسط خانه پهن نیست. خانه کاملاً سوت و کور شده. من مانده‌ام و سه تکه سنگ سرد در گلزار شهدا، که پنج‌شنبه‌، جمعه‌ها به آنها سر می‌زنم. اما من شکر می‌کنم و کاری جز این از دستم برنمی‌آید. همسایه‌ها هم تعجب می‌کنند که من در این خانه چطوری زندگی می‌کنم! ریحانه بار سنگینی بر دوشم گذاشته و کاری کرده که جز تحمل چارۀ دیگری نیست. اگر فرزندم با تصادف یا حادثۀ دیگری از دنیا می‌رفت، به خدا برایم قابل تحمل نبود. اما اکنون می‌دانم که طرفم فقط حاج قاسم است و چیز دیگری به غیر از حاج قاسم نمی‌توانست تحملم را تا این حد بالا ببرد. من هر جا که می‌روم، با افتخار می‌گویم که هم‌شهری حاج قاسم هستم.
وقتی بمیریم کسی حتی شاید یادش نیاد ما کی بودیم و چی بودیم! خیلی خیلی تاثیر گذار هم بوده باشیم هر از چند گاهی سالگردی و...ای ما را یاد کنند! در نهایت عمل هامونو کوله بار پشتمون کردیم و می ریم. و حقیقتش هیچ کس نمی دونه کدوم عمل اش ازش قبوله! کدوم عمل خیر قبل و بعدش آلوده به انواع و اقسام چیزها نشد! هرچند خیلی خیلی بخواهیم مخلص هم باشیم! باز هم معیار سنجش اعمال خدا هست!
کدوم آدم که فکرشو نمی کنیم مورد قبول خداست و کدوم آدم که شهره به نیکی بود گرفتار!
امیدواریم به خدا که خودش خوب بلده چطور مارو هدایت کنه...