eitaa logo
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
882 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
94 فایل
﷽ شهدا سنگ نشانند که ره گم نکنیم. "اولین کانال رسمی شهید علی آقاعبداللهی در ایتا " هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد. "کانال زیر نظر خانواده محترم شهید" خادم: @Pelake2
مشاهده در ایتا
دانلود
شرکت کننده نفر 2⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر3⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر4⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر5⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر6⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر7⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر8⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر9⃣1⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
شرکت کننده نفر0⃣2⃣ ♥️ 😍 هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خودرا در پی دارد و نابودی کفار زمان ان شاءالله و در آخر توفیق شهادت....(فرازی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر علی آقاعبداللهی) @shahidaghaabdoullahi
الفبا برای سخن گفتن نیست برای نوشتن نام توست اعداد ... پیش از تولد تو به صف ایستادند تا راز زادروز تو را بدانند 🌹🌹تولدت مبارک علی آقا🌹🌹 @shahidaghaabdoullahi
.......... کتاب همسایه ی آقا................... این قسمت: مسئولیت پذیری دوست علی آقا میراب : علی پسر یکی یک دانه‌ای بود که خیلی مستقل تربیت شده بود. که اردوهای زیادی با علی رفتیم که کم و کسرایی توی هر کدامش بود. یادم نمی‌آید علی به وضعیت تغذیه، کم خوابی و حتی کم آبی اعتراضی داشته باشد این را برای این می‌گویم که خیلی ها دقیقا با کوچک ترین فشار و سختی که بهشان می آید، سریع عکس العمل نشان می‌دهد و شروع به غر زدن می‌کنند یا سر تمرین کم کاری می‌کند اما علی اینطور نبود هر کار و کمکی از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد. پای تمرین مرتب و دقیق بود و خیال راحت می‌توانستم روی همکاری اش حساب کنم و کار را بهش بسپارم همین چیزها باعث شده که آیت روزها بیشتر دلتنگش باشم امیدوارم اینکه می‌گویند دل به دل راه دارد، در مورد رفاقت منو علی هم مصداق داشته باشد چون به نگاه، معرفت و شفاعتش نیاز دارم @shahidaghaabdoullahi
............ کتاب همسایه آقا............... این قسمت :برگرد جلوی قرارگاه امام حسین از ماشین پیاده شدیم ساک را من از روی صندلی عقب ماشین برداشتم هر چی علی گفت قبول نکردم خودش برداره جون دیگر بهانه ای برای همراهی اش نداشتم بعد با هم به راه افتادیم قدم هام را آرام‌تر کردم نمی‌دانم شاید دلم میخواست چند قدمی را جلوی چشم هام راه بره و من حظی از قد و قامتش ببرم. دستی روی صورتش کشید و دوباره چند قدمی با هم راه افتادیم. مانده بود که چطور بغضش را از من پنهان کنه نگاهی به ساعتش کرد. در به من و آقا کمال گفت خوب من برو دیگر وقتي ساک را از من گرفت تاب و توان از وجودم رفت. موقع خداحافظی خم شد تا دست منو ببوسه بند دلم پاره شد با خودم گفتم علی دیگر برنمی‌گرده دستم را کشیدم و گقتم بابا جان خیلی مراقب خودت باش پیش روی چشم هایم رفت و من حتی نگفتن از همین الان دلتنگت شدن بیا برگرد دلم کاسه ی آبی شد که پشت قدم هاش ریختن. نفسم بالا نمی‌آمد همانطور که قدم به قدم از من دور میشد ته دلم گفتم کاش برگردی و دوباره نگاهت کنم علی برگشت. نگاهم کرد و دستی تکان داد کاش گفته بودم برگرد من که می‌دانم اگر میگفتم برگرد پسرم حرف گوش کن بود و حتما یک نشانه ای ازش برمیگشت. @shahidaghaabdoullahi