📌 آخرین زیارت عاشورا...
🔅 به نیت دیدار امام زمان، چلهٔ هفتگی زیارت عاشورا برداشته بود.
در حال خواندن آخرین زیارت عاشورا در چهلمین مسجد بود که نوری از خانههای اطراف مسجد حس کرد.
به سرعت بیرون رفت و به طرف خانهای که شعاع نور از آنجا میتابید، دوید.
در یکی از اتاقها امام زمان را دید که بالای سر جنازهای نشسته است.
امام فرمود: چله گرفتن نیاز نیست. مانند این خانم، مسلمان باشید؛ ما خودمان به سراغتان میآییم. این خانم در دوره کشف حجاب رضاخان، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا بتواند حجابش را حفظ کند.
📖 #داستانک ؛ به مناسبت اجرای طرح استعماری حذف حجاب توسط رضاخان
📌همه چی تموم...
+ داشت با آب و تاب از ویژگیهای خواستگارش میگفت: خیلی خوشتیپ و خوش اخلاق و باادبه.
_ گفتم: همین؟
+ گفت: نه. هم خونه داره، هم ماشین. مدیر عامل یه شرکت موفق و دانشجوی دکتراست. خلاصه همه چی تمومه.
_ گفتم: رابطهاش با خدا و امام زمان چطوره؟
+ گفت: گاهی نماز میخونه، اما امام زمانی نیست. کلاً سرش تو کار خودشه.
_ لبخند زدم و گفتم: به نظرم بیشتر فکر کن، چون خیلی مونده تا این آقا همه چی تموم بشه!
📖 #داستانک
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
زنی شاغل بودن ممکن است بسیار دشوار باشد، ولی زن شاغل بچهدار بودن خیلی خیلی سختتر است.
مادری سه پسر بچه شیطون بازیگوش داشت.
در یکی از شبهای تابستان این سه پسر بچه شیطون پس از این که شامشان را خوردند،
درحیاط خلوت خانه مشغول بازی «دزد و پلیس» شدند.
یکی از پسرها وانمود کرد که گلولهای به سمت مادرش شلیک میکند و فریاد زد: بنگ بنگ تو مُردی.
مادر به زمین افتاد و چند دقیقهای به همان حالت ماند و بلند نشد.
یکی از همسایگان که شاهد بازی بود.
وقتی دید که مادر تکان نمیخورد، نگران شد که مبادا وی هنگام افتادن آسیب دیده باشد و به همین جهت به سمت او دوید.
وقتی همسایه نزدیک شد که مادر را از نزدیک نگاه کند، مادر لای یک چشمش را باز کرد و آهسته گفت:
«هیس، هیس تکانم نده، این تنها فرصتی است که میتوانم استراحت کنم!»“
#داستانک
#مادر
کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇
@shahidaghaabdoullahi
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯