#شهیــــد_غیــــرت
⚡️داستان واقعی📜
شاید خیلیا بدونین، شاید ندونین⚡️
یه روز یه پسر 19ساله..!👱
که خیلیم پاک بوده..!😊
ساعت دوازده شب..!🕛
با موتور توی تهرانپارس بوده..!🏍
داشته راه خودشو میرفته..!🛣
که یهو میبینه یه ماشین 🚘 با چند تا پسر..!👤👤👤
دارن دوتا 👩👩 دخترو به زور 😱😱 سوار ماشین میکنن..!
تو ذهنش فقط یه چیز اومد..!☝️
👈 ناموس 👉
👈 ناموس 👉
👈 ناموس 👉
👌 کشورم ایران 👌
میاد پایین..!😡😡😡
تنهاست..!🙎♂
درگیر میشه..!🗣
لامصبا چند نفر به یه نفر..!👊✋💪
توی درگیری دخترا 👩👩 سریع فرار میکنن و دور میشن..!
میمونه علی و هرزه های شهر..!😰😰
تو اوج درگیری بود که یه چاقو 🔪 صاف میشینه رو شاهرگ گردنش..!😢😢
میوفته زمین..!😔
پسرا درمیرن..!🏃
کوچه خلوت، شاهرگ، تنها، دوازده شب..!😭
علی تا پنج صبح اونجا میمونه..!
پیرهن سفیدش سرخه سرخه.!😣
مگه انسان چقد خون داره..!😔
ریش قشنگش هم سرخه..!🙁
سرخ و خیس..!😒
اما خدا رحیمه..!
یکی علی رو پیدا میکنه و میبره بیمارستان..!🚑
اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه..!😳
تا اینکه بالاخره یکی قبول میکنه و عمل میشه..!😐
زنده میمونه..!😊
اما فقط دوسال بعد از اون قضیه..!
دوسال با زجر، بیمارستان🏥، خونه..🏠، بیمارستان🏥، خونه..🏠..!
میمونه تا تعریف کنه چه اتفاقی افتاده..!😐
میگن یکی از آشناهاش میکشتش کنار..!😏
بش میگه علی اخه به تو چه؟ چرا جلو رفتی؟😟
میدونی چی گفت..؟
گفت حاجی فک کردم دختر شماست..!🙂
از ناموس شما دفاع کردم..!😌
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨👇🏻
جوون پر پر شده مملکتمون..!😇
علی نوزده ساله به هزار تا ارزو رفت..!😕
رفت که تو خواهرم..!👩
اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت..!👉
گفت خداااااا..!🙏
من از این گله دارم..!😡
داری جوابشو بدی..!؟ 😓😓
#شهیــــد_علــــی_خلیلــــی🌹
#شهید_امر_به_معروف♡
#امتداد_مسیر_شهادت
#شهیــــد_غیــــرت
@shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ🎥
شهید🌹
#امر_به_معروف و #نهی_از_منکر🌱
#شهید_علی_خلیلی ❤️
💠تـاریخ تـولـد : ۱۳۷۱/۸/۹
💠مـحل تـولـد : تهران
💠تـاریخ شـهادت : ۱۳۹۳/۱/۳
💠مـحل شـهادت : تهران
💠نـحوه شـهادت : درگیری با اشرار
@shahidaghaabdoullahi
#دلتنگی_شهدایی ✨
تـ❤️ـو چھ ڪردی که دلـ🌱ـم
این همه خواهـ😍ـان تـو شد :)
#شهید_علی_خلیلی ❤️
#داداش_علے 💞
خاطرهای تکان دهنده از زبان دوست #شهیدِ_آمر_به_معروف #علی_خلیلی در آن حادثه تلخ:
شب نیمه شعبان سال ۹۰ بود که علی ضربه خورد...
همون طور که وسط خیابون افتاده بود،
یه پیرمردی اومد نزدیک و بهِش گفت:
پسرم، به شما چه ربطی داشت که دخالت کردی؟؟؟!
علی با اون حالش جواب داد:
حاج آقا!
فکر کردم #ناموس شماست، از ناموس شما دفاع کردم... 😔😔
#شهید_غیرت
#شهید_علی_خلیلی
#شبتون_شهدایی
🌼🍃🌼🍃🌼🍃