«عندما أحببتک،
تمنیت أن تکسر مخاوفي و ليس قلبي!»
وقتی دل به تو دادم،
آرزو داشتم ترسهایم را بشکنی
نه دلم را!
#مشعل_حمد
#بیو_عربی
#شهید علا حسن نجمه
✨@shahidalahasannajme✨
از چنگِ فـراق ،
نفسی نیست رهایی
هر روز کِشیم
بارِ عزیزی، به جدایی ...
#وداع_یاران
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات🌷
#شهید علا حسن نجمه
✨@shahidalahasannajme✨
زیارت از راه دور.m4a
2.42M
پخش زنده تمام نقاط حرم امام رضا"علیه السلام
گنبد مطهر
b2n.ir/716010?eitaafly
ضریح مطهر
b2n.ir/780435?eitaafly
صحن انقلاب
b2n.ir/840352?eitaafly
صحن جامع رضوی
b2n.ir/941603?eitaafly
صحن آزادی
b2n.ir/024062?eitaafly
صحن گوهرشاد
b2n.ir/460076?eitaafly
آفاق 🌊
پخش زنده تمام نقاط حرم امام رضا"علیه السلام گنبد مطهر b2n.ir/716010?eitaafly ضریح مطهر b2
#ارسالی از اعضای خوبمون 😊
خیلی ازشون ممنونم
آفاق 🌊
پخش زنده تمام نقاط حرم امام رضا"علیه السلام گنبد مطهر b2n.ir/716010?eitaafly ضریح مطهر b2
اگر دلتون هوایی شد ما رو هم دعا کنید 😭😔
#حضرتصاحبجانم🌿🖇
نشد برایِ تو کاری کنم :)
ولی آقا...
برایِ این دلِ آلوده ام♡
تو کاری کن...
#عاصیخراسانی
#چهارشنبه_هاےامام_رضایے
#شهید علا حسن نجمه
✨@shahidalahasannajme✨
#امام_رضای_دلم♥️🌱
برای ما بهشت دیدهها،
جهنم آنجاست که تو نباشی !
تمام بهشت سهمِ دیگران ...
کنجِ صحن سقاخانه و چشمان تو ما را بس!
| چهارشنبه ۲۳ ذیقعده ؛
روز زیارتی #امام_رضا علیه السلام |
#شهید علا حسن نجمه
✨@shahidalahasannajme✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••💔🍃••
.
#استوریمون🌱
اومدمتنہاێِتنہا...
مَـنهمونتنہاتࢪینم...
اومدَمتواینشݪوغےزیࢪ
سایتونبِشینم🥀
.
#شهید علا حسن نجمه
✨@shahidalahasannajme✨
❤️❤️❤️
#رمان_مدافع_عشق
#پارت9
نزدیک غروب، وقت برای خودمان بود...
چشمانم دنبالت میگشت...
میخواستم آخرای این سفر چند عکس از #تو بگیرم...
گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود لحظاتی را ثبت کنم...
زمین پر فراز و نشیب فکه با پرچم های سرخ و سبزی که باد تکانشان میداد حالی غریب را القا میکرد..
تپه های خاکی...
و تو درست اینجایی!... لبه ی یکی از همین تپه ها و نگاهت به سرخی آسمان است.
پشت بمن هستی و زیر لب زمزمه میکنی:
#از_هر_چه_که_دم_زدیم... آنها دیدند...
آهسته نزدیکت میشوم. دلم نمی آید خلوتت را بهم بزنم
اما....
_آقای هاشمی!...
توقع مرا نداشتی... آنهم در آن خلوت...
از جا میپری! می ایستی و زمانی که رو میگرداند سمت من، پشت پایت درست لبه ی تپه، خالی میشود و...
از سراشیبی اش پایین می افتی
سرجا خشکم میزند#افتاد!!...
پاهایم تکان نمیخورد... بزور صدا رو از حنجره بیرون میکشم...
_آ... آقا... ها... ها... هاشمی...!
یک لحظه به خودم میآیم و میدوم...
میبینم پایین سراشیبی دو زانو نشسته ای و گریه میکنی...
تمام لباست خاکی است...
و با یک دست مچ دست دیگرت را گرفته ای...
فکر خنده داری میکنم#یعنی_از_درد_گریه_میکنه!!
اما... تو... حتما اشکهایت از سر بهانه نیست... علت دارد... علتی که بعدها آن را میفهمم...
سعی میکنم آهسته از تپه پایین بیایم که متوجه و به سرعت بلند میشوی...
قصد رفتن میکنی به پایت نگاه میکنم... هنوز کمی میلنگد...
تمام جرئتم را جمع میکنم و بلند صدایت میکنم...
_آقای هاشمی... آقا #سید... یک لحظه نرید... تو رو خدا... باور کنید من!... نمیخواستم که دوباره... دستتون طوریش شد؟... آقای هاشمی با شمام...
اما تو بدون توجه سعی کردی جای راه رفتن، بدوی!... تا زودتر از شر #صدای_من راحت شوی...
محکم به پیشانی میکوبم...
#یعنیا_خرابکارتر_ازتوهست_عاخه؟؟؟
#چقدعاخه_بی_عرضهههههه
آنقدر نگاهت میکنم که در چهارچوب نگاه من گم میشوی...
#چقدرعجیبی...
یا نه... #تودرستی...
ما آنقدر به غلطها عادت کردیم که...
در اصل چقدر من #عجیبم...
✍#بقلم_محیاسادات_هاشمی
#شهید علا حسن نجمه
✨@shahidalahasannajme✨