#ارسالی_کاربران
هرکس کاری از دستش بر میاد بسم الله
منتظر خبرهای خوب شما هستیم
@ShahidAliKhalili2466
خداخیرتون بده....
دعاگوی همراهان کانال شهید خلیلی بودیم🥀
#ارسالی_کاربران
@ShahidAliKhalili
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹#نای_سوخته🌹 #قسمت۴ -دروغ میگم؟!🤔😕 انگار چشم های او که از پشت عینک اش دو
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#نای_سوخته🌹
#قسمت۵
طنین صدای گرم علی در سرش می پیچید و از لبخند زیبای او لبخند می زند😊
-چیکار می کنین؟ برادر من! ناسلامتی نیمه شعبانه ، حرمت داره🙁
چشم های سعید همچنان به گوشه ی چهار راه خیره مانده.👀
با صدای نیمه بلندی می گوید:
-اره؛ نیمه شعبانه😥
سرهنگ مان و مبهوت حرص میخورد😓😖
-جوون!نیمه شعبان چیه ؟ الان وسط محرمیم ، عجب کله شقیه ها🙁😒
گوشش بدهکار نیست بزن کنار ببینم.. گفتم بزن کنار ! ردّی!😠
عرق سردی روی پیشانی سعید می نشیند . از برق چاقوی تیز در دست مرد🔪 دست هایش یخ می کند.😰
چرا کسی کمک نمی کند؟! چندبار می خواهد جلو برود اما پاهایش شل شده است 🙍♂😓
سرهنگ سعی میکند ماشین را به گوشه ی چهار راه بکشاند🚗
. اما سعیدفرمان را محکم چسبیده و به حرف های سرهنگ هیچ اعتنایی نمی کند. اصلا انگار توی این دنیا نیست.
-زدنش!زدنش ! یا امام غریب !لامصبا زدنش😭
-چی می گی بچه جون🙄😧 خوابت برده😒
-چرا کسی کمک نمیکنه😓😭 الان میمیره، نمی بینی چقدر خون ازش رفته، زمین رو ببین؛ همه جا پر از خون شده😭💔
ادامه دارد....
#شهیدعلےخلیلی
🥀نویسنده: هانیه ناصری
🥀انتشارات: تهران انتشارات تقدیر۱۳۹۵
🌿 @ShahidAliKhalili🌿
💯 تخفیف های #روز_دختر 🌷🌱🌷
🔰در طرح های
➖ ریحانه ها
➖ آتش به اختیارها
⬜️ تا پایان دهه کرامت ⬜️
مشاوره و سفارش 👈 @ch_shop
📞 09031116710
🛍 @chadorane_shop
دست ما نیست که نوکر حسین ع شده ایم
نابرده رنج گنج به ما داده است فاطمه س
#شبتون_امام_حسینی
#شهیدعلی_خلیلی
#دلتنگ_محرم
@ShahidAliKhalili
هدایت شده از جنبش مردمی حلالزادهها
📛 استفاده ابزاری از بانوان کشورم برای فروش شلنگ توالت
فمینیستا لال شدید؟!؟!ّ!
💬 فاطمه ثابِت
#حیازدایی_پروژه_اصلی_فمینیسم
✌️جنبش مردمی حلالزادهها
📡 @Halalzadeha
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹#نای_سوخته🌹 #قسمت۵ طنین صدای گرم علی در سرش می پیچید و از لبخند زیبای او
بسم الله الرحمن الرحیم
🥀 #نای_سوخته 🥀
#قسمت6
سیاهی چشمان سعید از شدت هیجان می لرزد 😣
و سفیدی آن مثل زمینی که می گوید سرخ و پر از خون می شود و صورتش خیس عرق. 😓😥
با دست هایش شانه های سرهنگ را محکم می گیرد و بلند بلند فریاد می زند . 😱😥
سرهنگ بهت زده به صورت سعید زُل می زند.😳
دیگر از چشم های سرهنگ نمی ترسد و از زنگ صدایش هم حساب نمی برد.😣
صبح یک روز خنک 🌥پاییزی سال۹۳، تهرانپارس،
چهارراه سیدالشهداء.
همه چیزی آرام بود جز دل سعید که تنها علت ناآرامی اش امتحان بود؛😓
ولی حالا...😧
_مگه چی گفت؟😳
مگه حرف بدی زد؟😑
بد کرد از ناموس مردم دفاع کرد؟😒
حقش این بود؟ 😡
سرهنگ دست های سعید را که مثل دو قالب یخ شده است در دست می گیرد. 🤝🤕
از سرمای دست های او، حرارت عصبانیت سرهنگ هم کم می شود.🙁😞
سعی می کند معنی کارهای او را بفهمد. 😕
دستش را آرام روی شانه ی پسر می گذارد.
شانه اش گرم میشود و بغضش آرام آرام سر باز می کند.😞😭
کلماتش در لا به لای هِق هِق گریه به سختی شنیده می شود.😓😭
_اقا...! اقا...!😶
#ادامه_دارد
#شهیدعلےخلیلی
نویسنده:هانیه ناصری
ناشر:انتشارات تقدیر1395
@ShahidAliKhalili
السلام علیک یا فاطمه معصومه س ✋❤️
#روزتون خدایی و بی گناه 😍
روز دختر پیشاپیش مبارک 🌷
#دختر_یعنی_نجابت_و_پاکی
#دختر_یعنی_مدافع_حریم
💠 @shahidalikhalili