eitaa logo
طلبه شهید علی خلیلی
508 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
422 ویدیو
24 فایل
تنہاراه رسیدن بہ"سعادت" ، بندگے خداست! وتمام سعادت خلاصہ شده دریڪ واژه؛ آن هم"شہید" .. ولادت: ⁹/⁸/¹³⁷¹ شهادت:³/¹/¹³⁹³ 🌹کانال‌‌رسمی‌شهید‌علی‌خلیلی‌با‌حضور‌خانواده‌شهید🌹 خادم‌الشهدا @shahidalikhalili2466 کپی‌با‌ذکر‌صلوات‌‌به‌نیابت‌شهید‌‌علی‌خلیلی‌
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکس کاری از دستش بر میاد بسم الله منتظر خبرهای خوب شما هستیم @ShahidAliKhalili2466 خداخیرتون بده....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعاگوی همراهان کانال شهید خلیلی بودیم🥀 @ShahidAliKhalili
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹#نای_سوخته🌹 #قسمت۴ -دروغ میگم؟!🤔😕 انگار چشم های او که از پشت عینک اش دو
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹 ۵ طنین صدای گرم علی در سرش می پیچید و از لبخند زیبای او لبخند می زند😊 -چیکار می کنین؟ برادر من! ناسلامتی نیمه شعبانه ، حرمت داره🙁 چشم های سعید همچنان به گوشه ی چهار راه خیره مانده.👀 با صدای نیمه بلندی می گوید: -اره؛ نیمه شعبانه😥 سرهنگ مان و مبهوت حرص میخورد😓😖 -جوون!نیمه شعبان چیه ؟ الان وسط محرمیم ، عجب کله شقیه ها🙁😒 گوشش بدهکار نیست بزن کنار ببینم.. گفتم بزن کنار ! ردّی!😠 عرق سردی روی پیشانی سعید می نشیند . از برق چاقوی تیز در دست مرد🔪 دست هایش یخ می کند.😰 چرا کسی کمک نمی کند؟! چندبار می خواهد جلو برود اما پاهایش شل شده است 🙍‍♂😓 سرهنگ سعی میکند ماشین را به گوشه ی چهار راه بکشاند🚗 . اما سعیدفرمان را محکم چسبیده و به حرف های سرهنگ هیچ اعتنایی نمی کند. اصلا انگار توی این دنیا نیست. -زدنش!زدنش ! یا امام غریب !لامصبا زدنش😭 -چی می گی بچه جون🙄😧 خوابت برده😒 -چرا کسی کمک نمیکنه😓😭 الان میمیره، نمی بینی چقدر خون ازش رفته، زمین رو ببین؛ همه جا پر از خون شده😭💔 ادامه دارد.... 🥀نویسنده: هانیه ناصری 🥀انتشارات: تهران انتشارات تقدیر۱۳۹۵ 🌿 @ShahidAliKhalili🌿
💯 تخفیف های 🌷🌱🌷 🔰در طرح های ➖ ریحانه ها ➖ آتش به اختیارها ⬜️ تا پایان دهه کرامت ⬜️ مشاوره و سفارش 👈 @ch_shop 📞 09031116710 🛍 @chadorane_shop
دست ما نیست که نوکر حسین ع شده ایم نابرده رنج گنج به ما داده است فاطمه س @ShahidAliKhalili
📛 استفاده‌ ابزاری از بانوان کشورم برای فروش شلنگ توالت فمینیستا لال شدید؟!؟!ّ! 💬 فاطمه ثابِت ✌️جنبش مردمی حلال‌زاده‌ها 📡 @Halalzadeha
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹#نای_سوخته🌹 #قسمت۵ طنین صدای گرم علی در سرش می پیچید و از لبخند زیبای او
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 🥀 سیاهی چشمان سعید از شدت هیجان می لرزد 😣 و سفیدی آن مثل زمینی که می گوید سرخ و پر از خون می شود و صورتش خیس عرق. 😓😥 با دست هایش شانه های سرهنگ را محکم می گیرد و بلند بلند فریاد می زند . 😱😥 سرهنگ بهت زده به صورت سعید زُل می زند.😳 دیگر از چشم های سرهنگ نمی ترسد و از زنگ صدایش هم حساب نمی برد.😣 صبح یک روز خنک 🌥پاییزی سال۹۳، تهرانپارس، چهارراه سیدالشهداء. همه چیزی آرام بود جز دل سعید که تنها علت ناآرامی اش امتحان بود؛😓 ولی حالا...😧 _مگه چی گفت؟😳 مگه حرف بدی زد؟😑 بد کرد از ناموس مردم دفاع کرد؟😒 حقش این بود؟ 😡 سرهنگ دست های سعید را که مثل دو قالب یخ شده است در دست می گیرد. 🤝🤕 از سرمای دست های او، حرارت عصبانیت سرهنگ هم کم می شود.🙁😞 سعی می کند معنی کارهای او را بفهمد. 😕 دستش را آرام روی شانه ی پسر می گذارد. شانه اش گرم میشود و بغضش آرام آرام سر باز می کند.😞😭 کلماتش در لا به لای هِق هِق گریه به سختی شنیده می شود.😓😭 _اقا...! اقا...!😶 نویسنده:هانیه ناصری ناشر:انتشارات تقدیر1395 @ShahidAliKhalili
السلام علیک یا فاطمه معصومه س ✋❤️ خدایی و بی گناه 😍 روز دختر پیشاپیش مبارک 🌷 💠 @shahidalikhalili