طلبه شهید علی خلیلی
#ضربت۱ داستان از نیمه شعبان سال ۱۳۹۰ شروع شد نیمه شب بود هیئت تموم شدهبود و علی مثل خیلی از ماها د
#ضربت۲
علی دستاش رو گذاشت رو گردنش
_یا امام رضا
_یا امام رضا
روی زانوهایش فرود آمد و خورد زمین
عالم رو سر بچه ها خراب شده بود!
یکی سریع سوار موتور شد و رفت تعقیب ماشین ضارب که متواری شده بود
یکی هم فورا بقیه دوستان علی که هنوز تو همون محل هیئت مشغول جمع آوری وسایل بودن تماس گرفت
ساعت ۱۲شبه
شام نیمه شعبان
علی نیم ساعت با گلوی بریده
جلوی چشمان بی تفاوت مردم روی زمین افتاده تا در نهایت یکی میرسونتش بیمارستان
اونجا بود که گفتن بخاطر شدت جراحات نمیتونیم کاری کنیم و تجهیزات نداریم
تا از دست نرفته ببریدش یه بیمارستان مجهز
دوستای علی مشغول پیگیری از بیمارستان ها شدند
تقریبا از ۲۵ #بیمارستان حرف های مشابه شنیدند
حال اینکه لحظه به لحظه حال علی وخیم تر میشد!
با سختی مادر رو خبر کرده بودن
مادر وارد اتاق شد.!
ادامه دارد...
#شهیدعلی_خلیلی
#نیمه_شعبان۹۰
@ShahidAliKhalili