# شهیدانه🌷
#خاطرات_شهدا
دیدم حالش گرفته و غمگین است ، گفتم چیه پسرم !؟
گفت ، پدر جان !! ، من باید به جبهه بروم ، دیگر تحمل ندارم که شاهد شهادت دوستانم باشم ، بهترین رفقایم ، مهدی عشیری ، مهدی سرپاش ، مهدی حاجی قاسمی ، محمدرضا دهقانی و .... رفتند .
به او گفتم ، پسر جان ، درست را بخوان و تمام کن ، بعدأ برو !!
با تبسم گفت ،
پدر جان ، مغزم نمی کشد....
#شهیدعبدالحسین_داستان
📕 پلاک 10
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
☘ @shahidegheirat ☘