eitaa logo
سـردار‌ شـღـیـداسماعیل چراغـے🕊🌹
527 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
25 فایل
🌷 بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا ...🌷 ولادت : ۱۳۶۰/۰۸/۰۷ شهادت : ۱۴۰۱/۰۸/۲۶ علت شهادت : حمله تروریستی آرامگاه:گلستان شهدای،شهر زرین شهر فرمانده گردان امام حسین(ع) یگان ویژه اصفهان ما لشکر امام حسینیم و حسینی وار میجنگیم خادم کانال : @m_hosein_m
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 🖋به قلم مرتضی اسدی (()) خونه براش خوابگاه شده بود. دو سه ساعت می اومد میخوابید و می رفت یگان. بعضی شبها که اصلا ً خونه نمی اومد... نبودن های اسماعیل و دلتنگی‌های ساناز همیشگی بود. در غیاب اسماعیل خیلی به ساناز سخت می گذشت. هر زمان به ماموریت می رفت دلشوره امانش را می برید و کلافه اش می کرد. موقع رفتن تا دم در آسانسور می رفت و اسماعیل را بدرقه می کرد. بعد از خداحافظی ساناز وارد خانه میشد و یک گوشه کز می کرد، چند دقیقه ای از رفتن اسماعیل نمی گذشت که با صدای زنگ خانه ساناز از جا می پرید و به طرف در می رفت. وقتی می‌دید اسماعیل پشت در ایستاده و با لبخند به او زل زده دلشوره به سرعت جایش را به آرامش می داد اسماعیل اشکهای ساناز را پاک میکرد و میگفت: - تا خدا نخواد برگی از درخت نمی افته پس اینقدر نگران من نباش خانم خانما! حرف های اسماعیل آب روی آتش بود و به دل ساناز می نشست . هر زمان میخواست به مأموریت برود، به مادر خانمش می گفت: - زن عمو من دارم میرم، خونه و اهل خونه م رو به خدا و شما می سپارم. مراقب بچه ها باش که دلتنگی نکنند. طناز چهارساله بود که خدا فرزند دوم را به اسماعیل داد. ماموریت بود و مدام تماس می گرفت با ساناز که نتیجه تعیین جنسیت نوزاد را بفهمد. وقتی ساناز گفت بچه پسر است. اسماعیل پشت تلفن فریاد کشید و گفت: - الهی شکر. جنسم جور شد! طاها اول تیر سال ۹۵ به دنیا آمد. اسماعیل گوشواره‌هایی که برای ساناز هدیه خریده بود را در گوشش انداخت و دستش را بوسید. نگاه ساناز به چشمان اسماعیل گره خورد. پر از اشک بود. قطره ای اشک افتاد روی دست ساناز. دستش را بالا آورد و بوسه ای به اشک اسماعیل زد. اسماعیل از اینکه توانست برای تولد فرزند دوم کنار همسرش باشد خیلی خدا را شکر می کرد. می دانست اگر این بار هم موقع تولد بچه کنار ساناز نباشد خیلی از نظر روحی آسیب می بیند و حس تنهایی می کند. با اینکه مادر کمکحالش بود و با آنها زندگی می کرد، اما اسماعیل از هیچ کاری دریغ نمی کرد و مثل پروانه دور زن و بچه اش می چرخید. چپ و راست پیشانی ساناز را میبوسید و قربان صدقه اش میرفت. صبح زود ساناز و بچه ها را به مادر خانومش می سپرد و به طرف یگان میرفت. مسیر طولانی خانه تا محل کار کلافه اش کرده بود. گاهی اوقات مجبور بود برای اینکه زمان را از دست ندهد سرکار بخوابد. به طناز قول داده بود کلاس اول را در اصفهان درس بخواند و به فامیل نزدیک باشند. پیش از اینکه طناز را در مدرسه ثبت نام کند خانه فولادشهر و ماشینش را فروخت. از چند جا وام گرفت و با کلی قرض و بدهی توانست نزدیکی یگان ویژه خانهای ۹۰ متری بخرد ... ادامه دارد..... ✅کانال رسمی سردارشهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹شهید والامقام سرتیپ دوم اسماعیل چراغی 🌷شهید شاخص یگان های ویژه فراجا ۱۴۰۳ 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 بسم الرب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313
●●❤️🌿●● بسم رب شهدا طبق قرار هرروز ختم صلوات برای شهدا مخصوصاً (شهیداسماعیل چراغی) و(شهیداحسان نصیری) اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا