📚 #کجایی
🖋به قلم مرتضی اسدی
#پارت_17
((#فصلدوم))
چند روزی بود که رضا و بچه ها از سفر بندرعباس برگشته بودند. عصر دلگیر پاییزی بود که لیلا از پشت
پنجره کوچه را نگاه کرد. برگشت داخل آشپزخانه و مشغول پوست گرفتن سیب زمینی های شام شد که با
تعجب سرش را چرخاند به طرف پنجره و چند ثانیه ای بی حرکت ماند. چاقو و سیب زمینی از دستش افتاد
و با عجله دوباره برگشت پشت پنجره و کوچه را نگاه کرد. کامیون بابا سرجایش نبود. جیغ کشید و گفت:
- وای ننه! کامیون رو دزد برد!
اهل خانه سراسیمه رفتند جلوی در خانه. اثری از کامیون نبود. دستوپای طلعت شل شد و کنار در نشست.
گفت:
- به پلیس زنگ بزنید
رضا گفت:
- صبر کنید. غلط نکنم میدونم ماجرا چیه!
چنددقیقه ای بدون دمپایی و جوراب جلوی در ایستاده بودند. صدای بوق کامیون که از آخر کوچه به طرف
آن ها می آمد همه را از جا پراند. اسماعیل پشت فرمان کامیون و جواد هم کنارش نشسته بود. با همان قد
کوتاهش ژست راننده های قدیمی و کف خیابان را گرفته بود و به طرف خانه می آمد.
رضا گفت:
- میدونستم کار اسماعیله. اونقدر تو جاده کنارم نشسته رانندگی رو یاد گرفته...
همگی نفس راحتی کشیدند و به داخل خانه برگشتند جز مادر که صبر کرد اسماعیل از ماشین پیاده شود و
اخم هایش را ببیند. آخر شب اسماعیل متوجه شد مادر همچنان از کار آن ها دلخور است. اسماعیل کف پا
تا فرق سر مادر را بوسید تا او را بخشید و خنده به صورتش آمد.
چند روزی از آن ماجرا نگذشته بود که ظهر همه با صدای برخورد چیزی به دیوار خانه وحشت زده به کوچه
آمدند. اسماعیل پشت فرمان ژیان بابا رضا نشسته بود . کنترل ماشین از دستش خارج شده بود و با سرعت
به دیوار خانه برخورد کرد. از ماشین پیاده شد و سرش را پایین انداخت. مادر گوش او را گرفت و گفت:
- باز هم میخوای با چهارتا بوس گولم بزنی ؟! اسماعیل اگه یه بار دیگه بدون اینکه بابات کنارت باشه
بشینی پشت فرمون ماشین ، شیرمو حلالت نمی کنم!
تهدید مادر کار خودش را کرد و اسماعیل دیگر بدون اجازه پشت فرمان ماشین ننشست. البته حرف مادر
برایش آنقدر اهمیت داشت که اگر تهدید هم نمی کرد نمی گذاشت حرفش زمین بماند. نشست پای درس
هایش. امتحانات ثلث آخر نزدیک بودو باید حسابی درس می خواند. از مدرسه تماس گرفتند و طلعت را ....
ادامه دارد.....
✅کانال رسمی سردارشهیداسماعیل چراغی
🆔https://eitaa.com/shahidan0313
#شهید_اسماعیل_چراغی
#اسماعیل_امنیت
#فرزند_زرینشهر
#قهرمانان_وطن
🌹شهید والامقام سرتیپ دوم اسماعیل چراغی
🌷شهید شاخص یگان های ویژه فراجا ۱۴۰۳
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهید_شاخص_فراجا
#شهید_اسماعیل_چراغی
#اسماعیل_امنیت
#خادمان_امین
#محرم
✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی
🆔https://eitaa.com/shahidan0313
#شهید_اسماعیل_چراغی
#اسماعیل_امنیت
#فرزند_زرینشهر
#قهرمانان_وطن
●●❤️🌿●●
#شهدا
بسم رب شهدا
طبق قرار هرروز ختم صلوات برای شهدا مخصوصاً (شهیداسماعیل چراغی)
و(شهیداحسان نصیری)
اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم
سـردار شـღـیـداسماعیل چراغـے🕊🌹
دوستان انشاءالله پذیرایی از امروز، عصر
تشریف بیاورید
لیلا شدی مجنون بشم آره ...
مجنون تورو خیلی دوسِت داره 🥲:)
#محرم
✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی
🆔https://eitaa.com/shahidan0313
#شهید_اسماعیل_چراغی
#اسماعیل_امنیت
#فرزند_زرینشهر
#قهرمانان_وطن
هدایت شده از عَبـــدُ الــرقیــه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امروز صبح وارد روستا شدن هر وهابی ۵ شیعه رو سر میبره
تا الان ۴۰ تا شیعه رو سر بریدن!
هدایت شده از عَبـــدُ الــرقیــه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محاصره روستای پاراچنار توسط
گروهک تروریستی سپاه صحابه
هدایت شده از عَبـــدُ الــرقیــه
مردم این روستا همه شیعه هستن و
چند شبه که طبق کلیپ های منتشر شده مورد محاصره قرار گرفتن
و مورد اصابت راکت ها و خمپاره ها و گلوله های تیربار تروریست های
وهابی قرار میگیرن.