eitaa logo
🌷کانال کجایید ای شهیدان خدایی🌷
80 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
«جبار رحمانی» در مقاله ای که مؤسسه انسان‌شناسی و فرهنگ آن را بازنشر کرده، تأکید می کند که «بخشی از این مسئله در ساختارهای روانی و شناختی ذهن بشری ریشه دارد که میلی به دانستن امور و حل معماها دارد و حل نکردن معماها و پرسش ها نوعی ابهام و سردرگمی را ایجاد می کند که از نظر شناختی برای هر فردی ناخوشایند است. اما مهمتر از همه آن است که نظام های فرهنگی عملا نقشی کلیدی در بازتعریف خصایل ذهنی و شناختی و کانالیزه کردن آنها در ساختارهای فرهنگی و زندگی اجتماعی بشر دارند. به همین دلیل نظام های تربیتی همیشه الگوهایی برای مواجهه با این موقعیت های دشوار برای روبه رو شدن با پرسشی که پاسخش را نمی دانیم،‌ دارند. به طور عمومی، در فرهنگ روزمره ما ایرانیان، شکافی را می توان در این موقعیت ها بین وضع ایده آل فردی و وضع تجربی عملی دید. از یک سو همه ما در سطح اخلاقی می پسندیم که خودمان یا دیگران وقتی پاسخ سؤالی را نمی دانیم،‌ اعتراف کنیم ولی در عمل شاهدیم که این اعتراف کردن، گویی اعتراف به گناه است و در عمل بسیار سخت و ناخوشایند است. به همین دلیل در عمل تجربه ما آن است که بیشتر افراد میل به پاسخ دادن به هر پرسشی و پرهیز از اعتراف به ندانستن دارند.» شاید در سنت فرهنگی ما هم این میل، الگوهای خاص خودش را ساخته است. اصولا تصویر ما از دانشمند در جهان سنت و در جهان جدید،‌ تصویر فردی همه چیزدان است و هنوز تصویرهای فرهنگی ما نیز از این مقوله، مبتنی بر فراگیری وهمه چیزدانی است. به همین دلیل رحمانی می گوید: «هرگونه خلل و نقصی در این تصویر عملا نشانه نادانی محسوب می شود. به همین دلیل رفتار عملی افرادی که برای هرچیزی نظر می دهند،‌ از یکسو در امتداد الگوهای شناختی وروانی ذهنی شان است و از سوی دیگر در امتداد الگوهای فرهنگی و اجتماعی مقام و منزلت دانشمندی است. این نوع رفتار اگر در زمینه های روزمره و مسائل پیش پا افتاده باشد،‌ چندان مهم نیست، گاه این اظهارنظرهای دائمی در همه امور، بالاخص وقتی مسئله ای جدی برای دیگران رخ داده است، می تواند عواقب خطرناکی داشته باشند. اینکه وقتی ما مشکلی داریم،‌ هرکس از هر سطحی،‌ به خودش اجازه نظر دادن می دهد، قبل از هرچیز ما را از دستیابی به نظرات درست و تخصصی و مفید محروم می کند و سپس منجر به آن می شود که به واسطه اتکا به نظرات ناقص‌، سطحی و نادرست، راه به بیراهه ببریم و هزینه های زیادی را به واسطه خطای تشخیص بر خود تحمیل کنیم.» در مورد اینکه چه چیزهایی این رفتار را تسهیل یا تشدید می کند، می توان دلایل زیادی را برشمرد اما به گفته رحمانی، دو دلیل بسیار مهم است؛ یکی فقدان مسئولیت پذیری ما در برابر حرف‌هایمان. گویی حرف‌های ما یا نظراتی که می دهیم،‌ هیچ مسئولیتی برای ما در پی ندارند. اینکه یک فرد عادی و عامی باشیم یا یک مقام مسئول،‌ در عمل متوجه شده ایم که حرف‌هایمان مسئولیتی را متوجه ما نمی کنند. لذا به راحتی نظر می دهیم و وقتی این مسئله در یک مقام مسئول رخ بدهد که برای جامعه عوارض بسیار دارد هم، ما شاهد این مسئولیت پذیری در قبال حرف‌هایمان نیستیم. به همین دلیل هر کس در هر موقعیتی باشد،‌ در مواجهه با یک مسئله،‌ بیش از آن که به پیامد حرف‌هایش فکر کند،‌ به شهوت سخن گفتن و نظر دادنش توجه می کند. دلیل دوم،‌ فقدان مهارت های ارتباطی است که در تشدید این وضع مهم است. ما به ندرت یاد گرفته‌ایم در مواجهه با یک مسئله،‌ استدلال یا مستندات نظر را بخواهیم. اگر هر کس بداند برای نظر دادن‌های بی پایان باید استدلال کافی بیاورد یا مستندات لازم را ارائه کند، آن وقت هم صاحب نظر دائمی، اندکی از نظرهای بی پایان باز می ایستد و هم مخاطبش یاد می گیرد باید هر نظری که می شنود را بر حسب مبادی اش و استدلال‌هایش بپذیرد یا رد کند. جست‌وجوی ریشه مشکل در نظام آموزشی البته در فضای جدید و به واسطه شبکه های اجتماعی و حجم انبوه اطلاعاتی که از طریق نوشته های فضای مجازی به افراد منتقل می شود،‌ این حس کاذب در افراد شکل می گیرد که گویی همه چیز را می دانند و این موقعیت سطحی و کاذب،‌ نیز زمینه یا پشتوانه رفتار همه چیز دانی افراد است. براین اساس عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم می گوید: «بخشی از این مسئله ریشه در نظام آموزشی ما دارد که ما را با پرسش گری درست، شیوه های عمیق و جدی دانایی و دانستن به جای شیوه های سطحی آن آشنا نکرده است. در نهایت باید دقت کرد تخصصی شدن علوم و دانش ها در سطح معرفتی و خاص بودن مسئله هر شخص برای خودش در سطح فردی و روانشناختی، مستلزم آن است که ما بیاموزیم دانایی نزد یک کس نیست،‌ همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند. این موضوع بیانگر آن است که نه تنها باید منتظر یک انسان دانای کل باشیم (همه آدم های زمینی،‌ آدم‌های ناکاملی هستند. ادعای دانای کل بودن،‌ نشانه نقص آنها و نقص خرد پذیرنده این ادعاست)، 👇👇👇
بلکه باید بیاموزیم با دانش و پاسخ به هر سؤالی به صورت تخصصی مواجه شویم. امور بهداشت و سلامت را از پزشکان متخصص هر حیطه،‌ امور اجتماعی و روانی را از متخصصان این حیطه و امور اقتصادی را از متخصصان اقتصادی بیاموزیم.» ساحت های زندگی هم پیچیده اند و هم بسیار شتاب زده، فرصت زیادی برای آزمون خطا بر حسب نظرات خام و سطحی دیگران نداریم. بنابراین مطابق نگرش «جبار رحمانی»، ضروری است قبل از هر چیزی یاد بگیریم با مسئله هایمان تخصصی مواجه شده و با مراجعه به متخصصان، نظراتی که منطق و استدلال مناسب دارند، را بپذیریم. زیرا همه چیزی دانی روی دیگر نادانی و متوهم بودن است.
🌷🌷 😔داعشی ها محاصره اش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیرش تموم شد داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید... ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب...❤️ اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا...🍀 میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... 🌹امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 💔 🌷شهید رضا اسماعیلی شادی روح مطهر شهدا صلوات :🍃 الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺پاسخ جالب پاکبان مشهدی به گروهک تروریستی طالبان ـــــــــــــــــــــــ پایگاه خبری صابرین نیوز↙️ 🆘@sabreenS1_official
🔴 شروع جنگ جهانی سوم! 🔹 "اظهارات کلیدی" سفیر چین در فرانسه! ❌ لطفا با تامل بیشتری مطالعه فرمایید🙏 🔸 سفیر چین در فرانسه؛"لو-شایه" طی هفته گذشته گفت:"کشورهایی که از اتحاد جماهیر شوروی جدا شده اند، کشورهای حققیقی نیستند! و هیچ جایگاه بین المللی ندارند چون؛ هیچ توافق بین المللی برای تحقق حاکمیت ملی آنان وجود ندارد!" مثل "ج.باکو"، وی اضافه کرده است؛"کریمه هم از نظر تاریخی بخشی از روسیه بوده که توسط "نیکیتا خروشچف" به اوکراین بخشیده شده است!" کریمه را خروشچف زمانی به اوکراین بخشیده که خود، حاکم کل شوروی بوده و خود اوکراین هم بخشی از جماهیر شوروی بوده است در واقع بخشش او انگار از این جیب به آن جیب گذاشتن بوده است مثل بخشش "قره سو و بلندی آرارات" به ترکیه که کاملاً غیر قانونی ست. یعنی؛ "آقای لو-شایه"؛ انضمام کریمه به روسیه را برسمیت شناخته است بعبارت دیگر اگر ایران روزی تصمیم به تصرف و الحاق ج.باکو، قره باغ، نخجوان، قره سو و ارتفاعات آرارات به سرزمین اصلی خود بگیرد از نظر چین قانونی ست و چین آنرا بلافاصله البته بنابه منافع راهبردی خود به رسمیت خواهد شناخت و ایران می تواند روی این موضوع کار کند. 🔸 اما آقای "لو-شایه" چرا این حرف ها را زد؟! پشت این اظهارات از یک مقام کاملاً رسمی و آشنا به حقوق و روابط بین الملل آنهم سفیر چین در فرانسه!؛ چه تحولات و تغییراتی نهفته است؟! ایران؛ چه نگاه و برنامه ای برای استفاده از این مواضع پکن خواهد کرد؟! این سخنان سفیر چین آیا می تواند دلیل جیغ بنفش و سر و صدای پیشدستانه ی "الهام علی اف" باشد؟! چین؛ شریک راهبردی ایران و روسیه چرا چنین مواضع و غافلگیرانه را اعلام کند؟! آیا این اظهارات سیاسی چین، نوعی دادن به ایران و روسیه برای 'گذشته خودشان' نیست؟! مثل ایفای نقش راهبردی در توافق ایران و عربستان که همه را شگفت زده کرد. و.. 🔸 "لو-شایه" آشکارا کشورک های جداشده از اتحاد جماهیر شوروی را تهدید می کند که اگر در کانتکست شرقی(مثلث: چین، روسیه، ایران موسوم به ) وارد نشوید و همچنان در صدد حفظ ! باشید، توسط اردوگاه شرقی بلعیده خواهید شد! این اظهارات به قدری شوکه کننده بود که برخی از کشورهای اروپای شرقی خواستار اخراج آقای "لو-شایه" شدند. پیام این سخن؛ این است که؛ به احتمال خیلی زیاد یک دیگر در پیشِ رو خواهیم داشت! و همین دلیل واضحی ست که عرب ها و دیگر کشورهای ضعیف به ایران پناه می آورند تا در امان بمانند. آنها و رفتار ایران در حمایت استوار از او را جلوی چشم خود می بینند که ایران چگونه او را در مقابل ۸۲ کشور! در کنار "اوباما" حفظ کرد. باید تهدیدات چینی ها را جدی گرفت بویژه برخی از کشورک های تازه تازه تاسیس خیلی باید حواس خود را جمع کند جنگ فراگیری در پیش روست. ۱۴۰۲/۰۲/۲۴ 🇮🇷 کانال رسمی 👇🏻 @antarnational
✏️ماهنامه فارین افرز از قدیمی‌ترین ومعتبرترین نشریات سیاست خارجی آمریکا به زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله خامنه‌ای پرداخته است ‏این نخستین بار است که یک مجله معتبر آمریکایی تیتر اولش را به مرور مواضع رهبر ایران اختصاص میدهد. در این شماره عکس ایشان را روی جلدش چاپ کرده، این کار بی‌سابقه بوده که چهره‌ای سیاسی را به‌ صورت تکی و تمام صفحه چاپ کند ‏ گدین روز، مدیر مسول مجله گفت: ‏علت اختصاص مطلب اصلی نشریه به آیت‌الله خامنه‌ای، آشنایی بیشتر مخاطبان آمریکایی از رهبری ایران است که "قدرت سیاسی بسیار دارد و تصمیمات و سخنانش با پیامد های مهم منطقه‌ای و بین‌المللی همراه است" ‏ این مجله تیزهوشی و مدیریت بالای آیت‌الله خامنه‌ای را مانع تحققق اهداف غرب در مقابل ایران دانسته است ‏ مقاله‌ (جنگ آیت‌الله): این مرد 80 ساله بی ‌سر و صدا به قدرتمندترین مرد خاورمیانه تبدیل شده است. آیت‌الله خامنه‌ای طی 30 سال رهبری‌اش، همیشه یک مشکل آزار دهنده برای رؤسای جمهور ایالات متحده بوده است @jahadetabeen8 #⃣
چرا دست به زد؟ یکی از دردهای هدایت، بی‌هدفی، بی آرمانی و اعتقاد نداشتن به بود. اگر هدایت می‌توانست در زندگی برای خود بیابد تا به هنگام درد‌ها و رنج‌هایش به آن پناه ببرد، هیچ‌گاه این گونه فکر نمی‌کرد. اگر او از ایمان و آرمانی والا برخوردار بود تا او را از رنج‌های تنهائی و بی‌پناهی نجات دهد به متمایل نمی‌شد. و در نتیجه، دست به خودکشی نمی‌زد. وی روشن‌فکری است که دریافت درستی از و مذهب ندارد و شناختش از دین‌‌ همان و بیراهه‌هایی است بعضی از عوام از خدا دارند. اگر هدایت بینش درستی از دین داشت، کارش به مرگ با گاز نمی‌كشيد و خود را نمی‌كشت. قرآن دراین باره می‌فرماید: «لاتقتلوا انفسکم ان الله بکم رحیما» [نساء / 29] خود را نکشید که خداوند نسبت به شما رئوف و مهربان است.» او خود را در عالم، وجودی بیگانه و گمنام می‌دانست که فقط می‌توانست به امور پوچ و برخورد کند. هدایت خود را یکه و تنها می‌پنداشت که در جهانی تهی از معنا و مفهوم بدون اختیار و اراده گام به عرصه هستی نهاده و باید رنج بکشد، درد و ناله سر دهد. او جهان را عاری از معنا و مفهوم می‌دانست. برای وی هدفی مشخص نبود. بیشتر وی، پیام آور هستند. درمیان آثار منتشر شده او، « زنده به گور» و «بوف کور»، بیش از همه پیام آور فلسفه پوچی هستند. وی در ابتدای کتاب بوف کور تصریح می کند: نه مال دارم که دیوان برد ، نه دین دارم که شیطان برد. 🗞 @Ancients
🟣🟣🟣مشارکت و استصواب انتخابات ترکیه –که شرکت در آن اجباری است- موجب شد دوباره تحقیر خودی از سوی کسانی که احساس می‌کنند راهی به قدرت ندارند داغ شود و علت مشارکت بالا را در ترکیه نبود نظارت استصوابی بدانند. به گزارش مشرق، عبدالله گنجی فعال رسانه ای، در سرمقاله روزنامه جوان نوشت: انتخابات ترکیه –که شرکت در آن اجباری است- موجب شد دوباره تحقیر خودی از سوی کسانی که احساس می‌کنند راهی به قدرت ندارند داغ شود و علت مشارکت بالا را در ترکیه نبود نظارت استصوابی بدانند. همین دسته افت مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۸ و ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ را به علت وجود نظارت استصوابی شورای نگهبان می‌دانند. عنوان نظارت شورای نگهبان سال‌هاست محل مناقشه است و همان‌هایی که می‌خواهند سر به تن جمهوری اسلامی نماند بارها هشدار داده‌اند که این نظارت به نابودی نظام و دور شدن مردم از آن منجر می‌شود. در این نوشته به ماهیت نظارت استصوابی و حسن و عیب آن وارد نمی‌شویم و موضوع ما نیست، اما با دو سئوال به این منطق می‌پردازیم که قبل از نظارت استصوابی که در سال ۱۳۷۴ در مجلس پنجم به تصویب رسیده است (و محل مناقشه است) طور دیگری عمل می‌شده است؟ و سؤال دوم اینکه بعد از مصوبه مذکور مشارکت مردم در انتخابات افت کرده است؟ راستی تاکنون کسی قبل و بعد اجرای این قانون را مقایسه کرده است، آیا تفاوتی مشاهده شده است؟ اگر کسی مدعی است که از مقطعی قانون انتخابات به نظارت استصوابی تغییر کرده این زمان ۱۳۷۴ است و اعمال آن از ریاست‌جمهوری هفتم (خاتمی) و مجلس ششم (زمستان ۱۳۷۸) بوده است. ابتدا به سؤال اول پاسخ می‌دهیم که آیا قبل از این موعد، انتخابات به شکل دیگری بوده است و ناگهان ریل عوض شده است؟ منظور از نظارت استصوابی یعنی «نظارت بر همه مراحل انتخابات از ثبت‌نام تا تأیید انتخابات» و در اصطلاح حقوقی از واژه «تمامی مراحل» استفاده می‌شود و این مورد نقد عمده اصلاح طلبان است. سؤال این است که این نوع نظارت از مجلس پنجم به بعد اعمال شده است؟ خیر، حتی در مصوبه ۵۹/۷/۳ مجلس و در ماده ۳ آن آمده است «هیئت مرکزی نظارت بر تمامی مراحل انتخابات.... نظر دارد» و در مصوبه مجلس مجدد و در سال ۱۳۶۲ آمده است «نظارت بر انتخابات مجلس بر عهده شورای نگهبان می‌باشد. این نظارت عام و تمام مراحل و در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است». ۱۳۶۵/۹/۵ باز به همین ماده ۳ تأکید می‌شود و در مجلس چهارم در فروردین ۱۳۷۱ اعمال نظارت استصوابی بارز می‌شود. در مجلس دوم نیز در ۱۳۶۳/۱/۲۶ اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی و... رد صلاحیت می‌شوند. مرحوم بازرگان در ریاست جمهوری ۱۳۶۴ رد می‌شود و امام نیز سکوت می‌کنند. در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز چنین است. در انتخابات دوم ریاست‌جمهوری ۷۱ نفر ثبت‌نام و چهار نفر تأیید می‌شوند. در ریاست‌جمهوری سوم ۶۴ نفر ثبت نام و چهار نفر تأیید می‌شوند. دوره چهارم ۵۰ نفر ثبت نام و سه نفر تأیید می‌شوند و در دوره پنجم ریاست جمهوری ۷۹ نفر ثبت‌نام و دو نفر تأیید می‌گردند. پس می‌بینیم که نظارت استصوابی به صورت جدی هم از اول هست (نظارت عام بر همه مراحل) و هم در اجرا قابل تأیید است. در مجالس نیز گروه‌های همسو با نهضت آزادی رد می‌شوند، اما از مجلس چهارم این اتفاق برای جناح‌های درون نظام می‌افتد. حال آنکه قانون مشهور مدنظر در مجلس پنجم تصویب شده است. پس نظارت استصوابی از بدو انتخابات در جمهوری اسلامی بوده است و ربطی به مصوبه سال ۱۳۷۴ ندارد. اما چرا قبلاً نام آن شنیده نمی‌شد و کمتر مورد اعتراض بود؟ چون تجدیدنظرطلبان (به جز نهضت آزادی و همسویان) در معرکه انتخابات با مانع مواجه نبودند؛ بنابراین کسانی که نگاهشان به اسلام سیاسی یا جمهوری اسلامی تغییر کرده و دنبال دموکراسی و عقب‌نشینی دین از سیاست و سیاست از فرهنگ بودند رد می‌شدند و این ربطی به ماهیت قانون نداشت، اما درباره سؤال دوم اینکه آیا مشارکت با نظارت استصوابی پایین آمده است؟ ابتدا ریاست جمهوری را بررسی کنیم. طبق نظر منتقدان تا قبل از ریاست جمهوری هفتم (خاتمی ۱۳۷۶) نظارت استصوابی نبوده است. در شش دوره انتخابات ریاست جمهوری مشارکت مردم ۶۳/۵۴ درصد بوده است و از زمانی که نظارت استصوابی اعمال شده (حتی با انتخابات ۴۸ درصدی ۱۴۰۰) با میانگین هفت دوره مشارکت ۶۹/۹۸ (بخوانید ۷۰ درصد) بوده است. پس بعد از نظارت استصوابی رشد حدود ۶/۵ درصدی مشارکت هم داشته‌ایم. به مجلس برگردیم. میانگین مشارکت از مجلس اول تا مجلس پنجم که بدون نظارت استصوابی بوده حدود ۶۱ درصد است و از مجلس ششم تا یازدهم که نظارت استصوابی بوده است بدون لحاظ انتخابات ۱۳۹۸ (کرونا و نارضایتی اقتصادی) ۵۹/۹۱ درصد بوده است، یعنی بیش از یک درصد کاهش داشته است و اگر انتخابات ۱۳۹۸ را لحاظ کنیم ۴ درصد کاهش مشارکت بعد از نظارت استصوابی داشته‌ایم.
البته دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ بدون تردید متأثر از کرونا، نارضایتی اقتصادی، برخی حوادث و تحریم بخشی از اصلاح‌طلبان است و نمی‌توان آن را تقابل نامید. در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری مرحوم هاشمی نیز مشارکت ۵٠/۶۶درصد است. آیا کسی گفت مردم از نظام برگشته‌اند. نارضایتی اقتصادی از جناح راست بود که ۱۳۷۶ در تغییر جناح و شکوه مشارکت خود را نشان داد. در مجلس هفتم نیز مشارکت ۵۱/۲۱ درصد بود، اما کسی آن را تقابل با نظام تفسیر نکرد. علت این است که معترضان (انتخاب شوندگان) آن روز در معرض رد نبودند. از قضا کسانی که امروز در رد نظارت استصوابی سخن می‌گویند با همین نظارت اکثریت مجلس ششم را در اختیار گرفتند. چرا حالا با همان قانون نمی‌توانند؟ چرا عیب را در خود نمی‌بینند؟ و نظارت استصوابی در مجلس پنجم تصویب شده که اصلاح‌طلبان با حدود ۱۰۰ نماینده با محوریت عبدالله نوری در آن حضور داشتند. نتیجه اینکه نظارت استصوابی مبتنی بر ماده ۳ قانون انتخابات از ۱۳۵۹ بوده است. اما مشمولان آن تغییر کرده است. قانون ثابت است، برخی فق‌های شورای نگهبان هم ثابت هستند، اما باید تفسیر را در حوزه معرفتی و رفتار نخبگان دید. حتی شورای نگهبان کسانی را تأیید کرد و به مجلس رفتند که اکنون جلای وطن کرده و اپوزیسیون هستند (حقیقت‌جو، مزروعی، پیرموذن و...) البته انتخابات امسال و چگونگی مشارکت آن (بدون کرونا) راستی آزمایی خوبی برای حکومت و منتقدان است، اما بپذیریم که نوع نظارت شورای نگهبان تأثیری بر مشارکت نداشته است. در همین انتخابات ۱۳۹۸، سرلیست اصلاح‌طلبان (مجید انصاری) از همه اصولگرایان (به جز سرلیست قالیباف) شناخته شده‌تر بود. حامیان به میدان نیامدند، آسیب‌شناسی رفتار، منش، مواضع و مواجهه خود نیز کمک‌کننده است.
🔘⚫️🔘توهم همه چیزدانی در عصر شبکه های اجتماعی در فضای جدید و به واسطه شبکه های اجتماعی و حجم انبوه اطلاعاتی که از طریق نوشته های فضای مجازی به افراد منتقل می شود،‌ این حس کاذب در افراد شکل می گیرد که گویی همه چیز را می دانند... سرویس دیدگاه مشرق - واقعیت این است که توهم دانایی یا همه چیزدانی، یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌های عصر ما به شمار می رود، درحالی که همیشه موضوعاتی وجود دارد که در موردشان آگاهی نداریم. لازمه نگاه عمیق به پدیده‌های مختلف و اظهار نظر درمورد هر مسئله تخصصی یا حتی اجتماعی و عمومی، آگاهی از تمام جوانب امر و ریشه‌های آن است، اما به واسطه شبکه های اجتماعی و حجم انبوه اطلاعاتی که از این طریق به افراد منتقل می شود،‌ این حس کاذب در افراد شکل می گیرد که گویی همه چیز را می دانند! به ‌راستی ما چه کارهایی را فکر می‌کنیم بلدیم؟ حضور در پیام‌رسان‌ها و رسانه‌های اجتماعی چقدر به این توهم دانستن شدت بخشیده؟ پرسش هایی که «رضا بختیاری نژاد»، کارشناس ارتباطات و رسانه در پاسخ به آن می گوید: در روزگاری زندگی می‌کنیم که فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی، غرور و اعتماد به نفسی در افراد ایجاد کرده و نسلی از شبه خردمندان را به وجود آورده که در تمام زمینه‌ها اظهار نظر می‌کنند و خود را دانای کل می‌پندارند، بی آن که تخصص چندانی داشته باشند. به این ترتیب از در و دیوار جامعه، کارشناس و متخصص در تمام حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سبز شده است، حال اینکه برمبنای اظهارات بختیاری نژاد، در وجوه اخلاقی و عرفانی و تاریخ ادبیات ما بر اهمیت کم‌گویی، گزیده‌گویی و نیفتادن در پرتگاه همه ‌چیزدانی تأکید شده اما شبکه‌های اجتماعی با ما چنان کرده که گویی قطب عالم دانشیم و توهم دانایی درحال ریشه دواندن در بطن جامعه است. بی تردید فضای مجازی، منشأخدمات بسیاری است و بخش مهمی از امور روزانه را آسان می‌کند و نمی توان از این مقوله مهم چشم پوشی کرد، البته شیوه استفاده از آن هم مهم است. «محسن باقری»، پژوهشگر رسانه و فضای مجازی همچون بختیاری نژاد عنوان می کند: اگر نگاهی به اطرافیان خود در فضای مجازی که در حال غوطه خوردن در اقیانوس اطلاعات بسیار زیاد هستند داشته باشید چیزی که متوجه خواهید شد آن است که بسیاری از مخاطبین فضای مجازی دچار این توهم یعنی توهم دانایی یا همه چیزدانی رسانه ای هستند. آفتی که اولین علت ظهور و بروز آن حجم بالای اطلاعات دریافتی رد و بدل شده در طول شبانه روز است که از طریق مختلف به دست مخاطبین در فضای مجازی می رسد. طبق نتایج آخرین پژوهش ها و مطالعات علمی اطلاعاتی که یک انسان امروزی یعنی انسان عصر رسانه های نوین و فضای مجازی در طول یک روز از زندگی خود دریافت می کند برابر با همه اطلاعاتی است که یک انسان قرن هجدهم در طول عمر خود دریافت کرده است. اطلاعاتی که به گفته باقری با چنان سرعت و حجمی خود را بر ما که مخاطب آن اطلاعات محسوب می شویم تحمیل می کنند که فرصت ارزیابی وتجزیه و تحلیل را از ما می گیرند و در نهایت دچار سردگمی می شویم. اطلاعاتی که درباره موضوعات مختلف در اختیار مخاطبین قرار می گیرد به شکلی صاعقه وار تأثیری کوتاه از خود به جای گذاشته و بعد به فراموشی سپرده می شود. مسئله اصلی این است که آیا واقعا ما به این حجم از اطلاعات نیاز داریم؟ در پاسخ باید گفت مصرف رسانه ای می بایست متناسب با احتیاج ما باشد و از پرخوری رسانه ای باید خودداری کرده و برای دوری از سطحی شدن، همیشه چند قدم از این فضا فاصله بگیریم و ورودی های ذهنی خود را محدود کنیم. همه چیزی دانی روی دیگر نادانی به هر روی توهم دانایی به تمامی حوزه‌ها سرایت کرده و «جبار رحمانی» عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در این باره می نویسد: «دو دسته تجربه برای اکثریت ما که در ایران زندگی می کنیم،‌ وجود دارد: دسته اول تجربه های مشترک این است که در برخی محیط ها، ‌با افرادی مواجه می شویم که درباره همه چیز نظر می دهند. در واقع این گونه افراد به هر سؤالی پاسخ می دهند و مدعی هستند که نظرشان خیلی هم درست و دقیق است. هرچند معمولا استدلال های قوی ای برای نظراتشان ندارند،‌ اما نوعی اعتماد به نفس و اصرار روحی در صحت و اعتبار نظراتشان نسبت به همه چیز دارند. دسته دوم تجربه های مشترک آن است که همه ما در موقعیتی که پاسخ پرسشی را نمی دانیم، برای ما خیلی سخت و گاه کلافه کننده است که به ندانستن اعتراف کنیم و اعلام کنیم پاسخی نداریم. گویی اعتراف به ندانستن مایه شرمندگی ما می شود.» این دو تجربه مشترک را باید در رابطه با هم فهمید. اینکه دوست داریم در مورد همه چیز نظر دهیم و اینکه از اعتراف به نداستن پاسخ یک سؤال،‌ حس شرمساری داریم.
«جبار رحمانی» در مقاله ای که مؤسسه انسان‌شناسی و فرهنگ آن را بازنشر کرده، تأکید می کند که «بخشی از این مسئله در ساختارهای روانی و شناختی ذهن بشری ریشه دارد که میلی به دانستن امور و حل معماها دارد و حل نکردن معماها و پرسش ها نوعی ابهام و سردرگمی را ایجاد می کند که از نظر شناختی برای هر فردی ناخوشایند است. اما مهمتر از همه آن است که نظام های فرهنگی عملا نقشی کلیدی در بازتعریف خصایل ذهنی و شناختی و کانالیزه کردن آنها در ساختارهای فرهنگی و زندگی اجتماعی بشر دارند. به همین دلیل نظام های تربیتی همیشه الگوهایی برای مواجهه با این موقعیت های دشوار برای روبه رو شدن با پرسشی که پاسخش را نمی دانیم،‌ دارند. به طور عمومی، در فرهنگ روزمره ما ایرانیان، شکافی را می توان در این موقعیت ها بین وضع ایده آل فردی و وضع تجربی عملی دید. از یک سو همه ما در سطح اخلاقی می پسندیم که خودمان یا دیگران وقتی پاسخ سؤالی را نمی دانیم،‌ اعتراف کنیم ولی در عمل شاهدیم که این اعتراف کردن، گویی اعتراف به گناه است و در عمل بسیار سخت و ناخوشایند است. به همین دلیل در عمل تجربه ما آن است که بیشتر افراد میل به پاسخ دادن به هر پرسشی و پرهیز از اعتراف به ندانستن دارند.» شاید در سنت فرهنگی ما هم این میل، الگوهای خاص خودش را ساخته است. اصولا تصویر ما از دانشمند در جهان سنت و در جهان جدید،‌ تصویر فردی همه چیزدان است و هنوز تصویرهای فرهنگی ما نیز از این مقوله، مبتنی بر فراگیری وهمه چیزدانی است. به همین دلیل رحمانی می گوید: «هرگونه خلل و نقصی در این تصویر عملا نشانه نادانی محسوب می شود. به همین دلیل رفتار عملی افرادی که برای هرچیزی نظر می دهند،‌ از یکسو در امتداد الگوهای شناختی وروانی ذهنی شان است و از سوی دیگر در امتداد الگوهای فرهنگی و اجتماعی مقام و منزلت دانشمندی است. این نوع رفتار اگر در زمینه های روزمره و مسائل پیش پا افتاده باشد،‌ چندان مهم نیست، گاه این اظهارنظرهای دائمی در همه امور، بالاخص وقتی مسئله ای جدی برای دیگران رخ داده است، می تواند عواقب خطرناکی داشته باشند. اینکه وقتی ما مشکلی داریم،‌ هرکس از هر سطحی،‌ به خودش اجازه نظر دادن می دهد، قبل از هرچیز ما را از دستیابی به نظرات درست و تخصصی و مفید محروم می کند و سپس منجر به آن می شود که به واسطه اتکا به نظرات ناقص‌، سطحی و نادرست، راه به بیراهه ببریم و هزینه های زیادی را به واسطه خطای تشخیص بر خود تحمیل کنیم.» در مورد اینکه چه چیزهایی این رفتار را تسهیل یا تشدید می کند، می توان دلایل زیادی را برشمرد اما به گفته رحمانی، دو دلیل بسیار مهم است؛ یکی فقدان مسئولیت پذیری ما در برابر حرف‌هایمان. گویی حرف‌های ما یا نظراتی که می دهیم،‌ هیچ مسئولیتی برای ما در پی ندارند. اینکه یک فرد عادی و عامی باشیم یا یک مقام مسئول،‌ در عمل متوجه شده ایم که حرف‌هایمان مسئولیتی را متوجه ما نمی کنند. لذا به راحتی نظر می دهیم و وقتی این مسئله در یک مقام مسئول رخ بدهد که برای جامعه عوارض بسیار دارد هم، ما شاهد این مسئولیت پذیری در قبال حرف‌هایمان نیستیم. به همین دلیل هر کس در هر موقعیتی باشد،‌ در مواجهه با یک مسئله،‌ بیش از آن که به پیامد حرف‌هایش فکر کند،‌ به شهوت سخن گفتن و نظر دادنش توجه می کند. دلیل دوم،‌ فقدان مهارت های ارتباطی است که در تشدید این وضع مهم است. ما به ندرت یاد گرفته‌ایم در مواجهه با یک مسئله،‌ استدلال یا مستندات نظر را بخواهیم. اگر هر کس بداند برای نظر دادن‌های بی پایان باید استدلال کافی بیاورد یا مستندات لازم را ارائه کند، آن وقت هم صاحب نظر دائمی، اندکی از نظرهای بی پایان باز می ایستد و هم مخاطبش یاد می گیرد باید هر نظری که می شنود را بر حسب مبادی اش و استدلال‌هایش بپذیرد یا رد کند. جست‌وجوی ریشه مشکل در نظام آموزشی البته در فضای جدید و به واسطه شبکه های اجتماعی و حجم انبوه اطلاعاتی که از طریق نوشته های فضای مجازی به افراد منتقل می شود،‌ این حس کاذب در افراد شکل می گیرد که گویی همه چیز را می دانند و این موقعیت سطحی و کاذب،‌ نیز زمینه یا پشتوانه رفتار همه چیز دانی افراد است. براین اساس عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم می گوید: «بخشی از این مسئله ریشه در نظام آموزشی ما دارد که ما را با پرسش گری درست، شیوه های عمیق و جدی دانایی و دانستن به جای شیوه های سطحی آن آشنا نکرده است. در نهایت باید دقت کرد تخصصی شدن علوم و دانش ها در سطح معرفتی و خاص بودن مسئله هر شخص برای خودش در سطح فردی و روانشناختی، مستلزم آن است که ما بیاموزیم دانایی نزد یک کس نیست،‌ همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند. این موضوع بیانگر آن است که نه تنها باید منتظر یک انسان دانای کل باشیم (همه آدم های زمینی،‌ آدم‌های ناکاملی هستند. ادعای دانای کل بودن،‌ نشانه نقص آنها و نقص خرد پذیرنده این ادعاست)، 👇👇👇
بلکه باید بیاموزیم با دانش و پاسخ به هر سؤالی به صورت تخصصی مواجه شویم. امور بهداشت و سلامت را از پزشکان متخصص هر حیطه،‌ امور اجتماعی و روانی را از متخصصان این حیطه و امور اقتصادی را از متخصصان اقتصادی بیاموزیم.» ساحت های زندگی هم پیچیده اند و هم بسیار شتاب زده، فرصت زیادی برای آزمون خطا بر حسب نظرات خام و سطحی دیگران نداریم. بنابراین مطابق نگرش «جبار رحمانی»، ضروری است قبل از هر چیزی یاد بگیریم با مسئله هایمان تخصصی مواجه شده و با مراجعه به متخصصان، نظراتی که منطق و استدلال مناسب دارند، را بپذیریم. زیرا همه چیزی دانی روی دیگر نادانی و متوهم بودن است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 نئولیبرالیسم چیست و چه می کند؟ نوام چامسکی در این ویدیو به طور ساده، نئولیبرالیسم را توضیح می دهد و این که این اندیشه چگونه در اختیار ثروتمندان برای چپاول طبقه پایین در جوامع سرمایه داری به خدمت گرفته شد و شکل افراطی و خشنی از لیبرالیسم را به منصه ظهور گذاشت... کانال تحلیلی شطرنج سیاست🌤🌤☀️ @shatranjsiasat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دماغ‌سوخته‌های مظلوم‌نما 🔹هر روز ناامید‌تر از دیروز. این حکایت جماعتی است که سال‌هاست به امید ایجاد آشوب و سرنگونی ایران، شب و روز برنامه ریخته و برنامه اجرا کرده ولی حالا دست از پا درازتر با شکست‌‌های پیاپی در عرصه‌های مختلف از «پیروزی بزرگ ایران» حرف می‌زند. 🔹از سرگیری روابط ایران و عربستان، بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، ایجاد آرامش در شهر‌های ایران، پیشرفت همکاری‌ها با اوراسیا، تحولات مثبت منطقه‌ای و حالا هم آزادی دیپلمات زندانی در بلژیک، خوب دماغ‌شان را سوزانده است. به قدری که برای هر مورد یک محتوای مشابه را روی آنتن‌شان روایت می‌کنند؛ مظلوم‌نمایی با طعم فرار رو به جلو! 🔹بالادستی‌های‌شان میلیون‌ها دلار‌ به جیب رسانه‌های تروریستی‌ و شیادان سرکرده اپوزیسیون ریختند تا ایران را نا‌امن کنند و جوان‌ها را به خیابان بفرستند اما حالا مجبور‌ند برای اینکه جوابی به مردم داشته باشند، جیره‌خواران‌شان را مامور ‌کنند به اروپا و غرب حمله کنند. 🔹چشم و چراغ‌‌‌های روز‌های شیرین‌، در روز‌های تلخ، برای‌شان شرم‌آور می‌شوند و غیرقابل اتکا. می‌بینید؟ همینقدر راحت رنگ عوض می‌کنند و با دوستان جون‌جونی‌شان دشمن خونی می‌شوند، این خاصیت منافقان است. بازندگان این قمار، بذر کینه و نفاق کاشتند و یاس و حقارت درو کردند، چیزی شبیه به همین سیلی محکمی که خودشان ازش حرف می‌زنند. @TasnimNews
🟢🟢🟢 مولوی زاهدان دیگر برای مردم آب و برق نمی‌خواهد! مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان که مدتیست مواضع غیر عقلانی و تندی را علیه نظام اسلامی و مردم ایران اتخاذ می‌کند، به تازگی در اظهاراتی گفته است: نمایندگان مردم به‌جای این‌که بر عملکرد حاکمیت، دولت، اجرای قانون اساسی، اجرای عدالت و آزادی‌ها نظارت داشته باشند، دغدغه‌شان این شده که فلان شهر و روستا آب و برق و راه دارد یا نه. با این همه اعدام‌های بی‌رویه و فراوان و این همه تبعیض و نابرابری، چرا از خانه ملت صدایی بلند نمی‌شود؟ او تصریح می‌کند: "اگر نماینده نتواند بر این‌ها نظارت کند پس در مجلس چه‌کار می‌کند؟ بسیاری از معترضان را در ماه‌های گذشته زدند و کشتند. بگذارید آب و برق و راه نداشته باشیم اما شرف و حیثیت این ملت معترض حفظ شود."[2] *یک مطالعه ساده در امر فلسفه و مبانی اجتماعی بر هر فرد جوینده حقیقتی آشکار می‌کند که نیازهای اصلی بشر شامل 5 نیاز امنیت، خوراک، پوشاک، مسکن و نیاز جنسی است که البته ترتیب تقدم دارند و هریک پس از دیگری مطرح می‌شوند. پس از این نیازها طبق نظریات مختلفی مثل "نظریه سلسله نیازهای مازلو"، نیازهای دیگر مثل "احساس شکوفایی، آزادی و..." مطرح می‌شوند. پس از این مقدمه باید نتیجه گرفت که گویا رفاه زیاد و سیری و تنعّم فردی مولوی عبدالحمید سبب شده که از نیازهای عمومی مردم سیستان و بلوچستان و سایر شهرهای ایران غافل شود و حتی از این بگوید که دیگر آب و برق نمی‌خواهیم! او گویا از یاد برده که نبود همین برق و امنیت و راه در قبل از انقلاب سیستان و بلوچستان چه رنج‌هایی را به مردم شریف این استان تحمیل کرد و البته از اصول موجده انقلاب اسلامی هم بود. مولوی گویا از یاد برده ده‌ها شهید جهاد سازندگی و شهید امنیت و شهید مرزبانی که جانشان را دادند فقط و فقط برای اینکه سیستان و بلوچستان آب و برق و راه و امنیت داشته باشد. پس نباید این نعمت‌ها را ندیده گرفت یا کم‌اهمیت شمرد یا نسبت به آنها ابراز ناسپاسی کرد و حکومت بوجود آورنده آنها را از یاد برد. حال اگر کسی تمام این مراحل را به جا آورد و از حکومت بابت این نعمت‌ها تشکر کرد، نیازهای همچنان منطقه و محرومیت‌زدایی را از یاد نبرد و بر اهمیت از دست نرفتن امنیت و برق و راه تأکید کرد؛ آنگاه می‌تواند بصورت معقول به مسئله آزادی و عدالت و... بپردازد. و البته از این حیث نیز انتقاد مولوی خالی از محتوای و عقلانیت است. اعدام چند قاتل و تروریست و شرور مسلح و جاسوس چرا مولوی عبدالحمید را ناراحت کرده است؟! از طرفی مگر نظام اسلامی عزم خود را برای مبارزه با مفاسد و تخلفات در هر سطحی نشان نداده است که عبدالحمید با استناد به چند خبر مغلوط اینچنین مدعی آزادی و عدالت می‌شود؟ و اما شرف... باید به مولوی یادآوری کرد که شرف یعنی راستگویی! شرف یعنی ریخته شدن خون انسان در راه آب و برق و اقتصاد و امنیت مردم. شرف یعنی همراه مردم بودن نه فراموش کردن مردم. و شرف یعنی مولوی ریگی و ماموستا شیخ‌الاسلام که خونشان به دست تروریست‌ها در راه اسلام و ایران بر زمین ریخته شد. اینکه مولوی عبدالحمید در سنین پیری خود در کدام قسمت این عقلانیت‌ها و این حقانیت‌ها و این کانون‌های شرف ایستاده و اینکه چرا شخص او دیگر آب و برق و راه را مهم نمی‌داند؛ از سؤالات بزرگ روزگار ماست که خاصّه جوانان شریف و نجیب سیستان و بلوچستان باید به پاسخ آنها فکر کنند. ما همچنین به مولوی عبدالحمید عرض می‌کنیم اسلحه‌ و اعتراضی که خواستار برق و راه و امنیت مردم نباشد؛ تقدیمی تروریست‌ها و اشرار است. همانطور که مسجدی هم که قصد ترور رسول خدا(ص) را داشته باشد مسجد ضرار است.
🔵🔵🔵"مشارکت انتخاباتی" مشروط یا ملزوم؟! جلال رشیدی‌کوچی، از نمایندگان مجلس در بخشی از یک مصاحبه با ایسنا پیرامون انتخابات آینده با بیان اینکه امید مردم به این دولت و مجلس بود که بتوانند وضعیت معیشت آنان را سامان دهند اما در عمل این اتفاق آنطور که باید نیفتاده است،‌ اظهار کرد: از نظر بنده بهبود وضعیت معیشتی مردم نکته مهمی برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات است. در کنار توجه به معیشت، مسائل دیگری در مشارکت مردم در انتخابات موثر است مثلا سلایق مختلف سیاسی در عرصه انتخابات حضور پیدا کنند. او می‌افزاید: بنده معتقدم اگر وضعیت معیشت و اقتصاد مردم بر همین روال بماند و یا اگر بدتر شود، ما هرچقدر هم که فضای سیاسی را برای کاندیداها و جریان های مختلف سیاسی باز کنیم، به نتیجه ای نخواهیم رسید.[1] *انتظار بود آقای رشیدی بعنوان یک وکیل مردم و نماینده مجلس، بیشتر از این در جریان ساختارها و فرایندهای سیاسی و حکومتی در ایران باشند و تحلیل‌های صحیح را ارائه کنند. مثلا اینکه بدانند مجلس هیچ وظیفه اجرایی در کشور ندارد و اگر جنسی گران می‌شود یا در جایی ناکارآمدی هست؛ در وهله اول مجلس پاسخگوی اصلی نیست بلکه دولت بعنوان قوه مجریه و حاکم اصلی اجرائیات کشور است که باید پاسخگوی این قضایا و مشکلات باشد. و اما مسئله مشارکت. این یک اشتباه سیاسی بزرگ است که فردی دانسته یا ندانسته مشارکت مردم در انتخابات را به گزینه A یا گزینه B منوط کند. چون نفس انتخابات یعنی حضور و نفس حضور یعنی نقش مردم در تعیین یا اصلاح فرایندهای اجرایی و قانونی کشور. یعنی می‌توان نتیجه گرفت که در هنگامه مشکلات؛ اتفاقا بایستی میزان حضور مردم در انتخابات بیشتر و پررنگ‌تر باشد تا جامعه از مفرّ صندوق رأی راهی به سوی عبور از مشکلات بگشاید و کسانی را به منصه‌های انتخابی بفرستد که بتوانند بر اساس مسئولیتی که پیدا می‌کنند؛‌ بخشی از مشکلات را استشفا دهند. دقت شود که در این فرایند، هرگز به لحاظ منطقی نمی‌توان حضور مردم را به چیزی مشروط کرد چون همانطور که اشاره شد نفس حضور در انتخابات یک الزام عقلی است برای عبور از مشکلات یا بهبود شرایط. و معنی ندارد که فردی نخواهد مشکلاتش حل شود! لازم به اشاره است که اول کسی که در سپهر سیاسی ایران بحث "مشارکت مشروط" را مطرح کرد و البته به "تحریم انتخابات" اشاره داشت؛ سعید حجاریان بود. فلذا پر واضح است که هر کس بخواهد حضور مردم در انتخابات را به چیزی منوط یا مشروط کند؛ طبعا آلت دست سعید حجاریان و سایر "فرماندهان فتنه اقتصادی" شده است. دقت شود که مسئله رأی ندادن به این دلیل که نامزد دلخواه ما در انتخابات نیست، هم به لحاظ منطق سیاست و هم از حیث دموکراسی صحیح نیست. زیرا فرد رأی دهنده در این شرایط بایستی نامزد نزدیکتر را انتخابات کند. (نظیر رفتار مشارکتی اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 92) چه اینکه می‌پذیریم نفس مشارکت در انتخابات یعنی برداشتن ولو یک گام به سمت بهبود دادن شرایط و کاهش مشکلات. با نامزد کاملا مطلوب یا با نامزد نزدیک. فلذا اصل مشارکت در انتخابات هرگز ملغی یا مشروط نمی‌شود برای جزئی ملزوم در پیوست لازم انتخابات و مردمسالاری است. همچنین است که باید توضیح داد علیرغم آنکه مشارکت انتخاباتی یک "اصل ملزوم و رکن پیوسته دموکراسی" است اما حکومت‌ها حق اجباری‌سازی آنرا ندارند. زیرا اجباری‌سازی مشارکت در انتخابات به لحاظ "عقلانیت جمهور" یک امر ممکن نیست و مثل اینست که جامعه‌ای بخواهد آزادی یا استقلال یا تلاش برای بهتر بودن را اجباری‌سازی کند. از این حیث است که مشارکت انتخاباتی همانقدر که الزامی و عقلانی است؛ اما حاکمیت‌های پیشرفته نباید و نمی‌توانند که آنرا دچار اجباری‌سازی قانونی کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷خرمشهرها در پیش است. یعنی سلطه بر پستهای مدیریتی حوزه اقتصاد و بانک، آموزش، دانشگاه، سلامت، سیاست و فرهنگ، اشغال شده توسط لیبرالها و بی اعتقادها در سه سلطه گذشته را دوباره بازپس گرفت و البته هزینه و تلفات دارد. مقام معظم رهبری: جوان های عزیز! بچه های عزیز من، خرمشهرها در پیش است! البته نه در میدان جنگ نظامی، بلکه در میدانی که از جنگ نظامی هم سخت تره! دشمن با فکر و ترفند وارد می شود، که عمده شکارش هم جوانان هستند، اینکه مقام معظم رهبری می فرمایند: از خرمشهر ها سخت تر است همینجاست. چون دشمن اتاق فکر دارد و ساعت ها فکر می کنند، که چگونه عمل کنند تا جوانان ما به پذیرند که اهداف دشمن در جهت پیشرفت امور مختلف آنهاست. اینجاست که شناخت و حق و باطل برای جوانان مشکل می شود. ای جوانان عزیز! اگر گوش شما به زبان ولی فقیه زمان باشد، نگران افتادن در دام شیطان نباشید، چون عاقبت بخیری، در ولایی بودن است. خدا را شکر ولی فقیه زمان ما هم مرجع تقلید است، هم سیاستمدار و هم سرآمد در رشته های مختلف، که از مشاوره متخصصان در همه امور بهره می برد و مهمتر از همه، اهل مطالعه است، که به او این امکان را می دهد، که در انتخاب مسیر رشد و تعالی برای دیگران الگوی مطمئنی باشد» نمونه های فراوانی مثل فتنه ها و نفوذ و اغتشاشات سازماندهی شده گذشته و بحث بی حجابی و بدحجابی و فساد و سوء استفاده مدیران دولتی لیبرال از امکانات بیت المال و ..... قابل ذکر جهت توصیف اشغال خرمشهرهاست‌. بایستی کشور را از اشغال لیبرالها خارج و دوباره فتح کرد. مانند فتح خرمشهر و قطعا خداوند نصرت دهنده است. ان شاالله
⭕️ بازی طالبان ١۴٠٠ 🔹 مهمترین مشکل در قبال طالبان١۴٠٠، آن است که این پدیده درست و دقیق شناخته نشده و مادامی که ماهیت واقعی این پدیده شناخته نشود مواجهه با آن ممکن و مفید نخواهد بود. 🔹 طالبان ۱۴۰۰ با طالبان ۱۳۷۷ تفاوتهایی اساسی و ریشه ای دارد : ▪️طالبان ۱۳۷۷ عده ای طلبه افغانی مدارس علمیه پاکستان ( مدارس مورد حمایت عربستان) بودند که با طراحی آمریکا ، پشتیبانی مالی و تبلیغی عربستان و امارات و نظارت سرویس اطلاعات پاکستان به تشکیلاتی نظامی تبدیل و پس از بن بست گروههای جهادی افغانستان در تشکیل حکومت و اداره کشور به عنوان «ناجی مردم» وارد افغانستان شده و حکومتی به سرکردگی ملا عمر تاسیس کردند . حکومتی که تنها از جانب عربستان ، امارات و پاکستان به رسمیت شناخته شد و با تفکری وهابی_ تکفیری جنایتهای فراوانی را علیه زنان ، شیعیان ، رسانه و هنرهای تصویری، آثار باستانی ، مدارس دخترانه و .... مرتکب شد و پس از انقضای تاریخ مصرف، با حمله آمریکا به افغانستان در سال ٢٠٠١، از هم پاشید. ▪️اما طالبان ۱۴۰۰ ، ترکیبی از بقایای طالبان قدیم با نیروهایی جدید است که با «طراحی انگلستان و حمایت قطر» (با تفکری کپی شده از روش و اندیشه اخوانی) تاسیس و پس از اثبات ناتوانی آمریکا در ساخت حکومتی سکولار برای افغانستان در حرکتی تدریجی جایگزین دولت آمریکایی حاکم بر این کشور گردید. طالبان جدید با شیعیان وارد خصومت نشده و از تلویزیون و سرود و کلیپهای هنری برای تبلیغ خود بهره می برد، از نیروهای فنی و متخصص برای اداره حکومت استفاده کرده و مانند طالبان ۱۳۷۷ مرتکب خشونت علیه زنان نشده است. طالبان جدید بسیار هوشمندانه تر از طالبان قدیم عمل کرده و البته توانسته رضایت بخشهایی از جامعه افغانستان را بدست بیاورد . هرچند هنوز از جانب هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده اما مذاکرات متعددی با نمایندگان اتحادیه اروپا و آمریکا ، روسیه ، هند و..داشته و البته تنها وزیر خارجه ای که در زمان طالبان جدید و به شکل رسمی به کابل سفر کرده ، «وزیر خارجه قطر» بوده است. ▪️شاید مهمترین نقطه اشتراک طالبان قدیم و جدید ، تعلق هر دو به قومیت «پشتون» باشد . 🔹برخورد نظامی با طالبان جدید به زیان اسلام ، ج.ا.ا و مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان و بدترین راهکار برای مقابله با این محصول پیچیده انگلستان است. ( البته مواجهه قدرتمند مرزبانان ج.ا.ا با عوامل این گروه در نقاط مرزی به معنای جنگ و برخورد نظامی نیست بلکه ضرورتی عقلانی برای حفاظت از مرزها و انضباط بخشی به رفتارها و عوامل این گروه است.) ▪️بحران حقابه ایران از هیرمند ، نتیجه امضای توافقنامه ای غلط توسط حکومت پهلوی و چند دهه اهمال و بی توجهی دولتها به این مسئله در عصر پهلوی و پس از انقلاب است و با تهدید زبانی فلان مقام و حرکتهای نمادین از این دست قابل حل و فصل نیست . 🔹مذاکرات توأم با فشارهای تدریجی( غیر نظامی) برای اصلاح و تکمیل توافقنامه ( افزایش میزان حقابه و قراردادن ضمانتهای جدی برای اجرای آن) و سرانجام وادار سازی طرف مقابل به اجرای آن، نیازمند طراحی ، صبر و حرکتهایی گام به گام است که ج.ا.ا در بحرانهای مختلفی تجربه چنین حرکتهایی را بدست آورده است. ❇️ رفتارهای احساسی، بدون شناخت و خالی از عقلانیت به ویژه در عرصه فضای مجازی و رسانه های داخلی، همچنین تلاش جریانهای سیاسی ( بویژه اصلاح طلب) برای بهره برداری از بحران حقابه ‌و مسئله طالبان ، ثمره ای جز فرسایش روح و روان جامعه ، سلب امنیت روانی مردم و کمک به «پروژه انگلیسی» طالبان جدید نخواهد داشت!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷نتفاعی در شهریه و غیرانتفاعی در تعلیم! مدارس غیرانتفاعی ابتدا برای دانش‌آموزانی طراحی شده بود که توانمندی‌های کمتری داشتند، به این ترتیب با خلوت بودن کلاس‌ها، معلمان می‌توانستند بیشتر با دانش‌آموزان کار کنند تا پایه تحصیلی آن‌ها تقویت شود. به مرور زمان شرایط تغییر کرد و این موضوع کاملاً برعکس شد. در حال حاضر اگر والدین احساس کنند فرزندشان توانایی زیادی دارد، او را به مدارس خاص می‌فرستند تا در کلاس‌های شلوغ ۳۰ تا ۴۰ نفره مدارس دولتی، استعدادش از بین نرود. شهریه‌های خاص برای خدمات معمولی! سال‌ها پیش همه دانش‌آموزان در مدارس دولتی درس می‌خواندند و اصلاً مدرسه غیردولتی وجود نداشت تا دودستگی میان آن‌ها ایجاد شود. آن روز‌ها خانواده‌ها زیر بار پرداخت هزینه‌های سرسام‌آور شهریه نمی‌رفتند، اما چند سالی است که مدارس غیردولتی حضور فعالی در صنعت آموزش پیدا کرده و توانسته‌اند دانش‌آموزان زیادی را جذب خود کنند. این در حالی است که عمده مدارس غیرانتفاعی با وجود شهریه‌های گران‌قیمت، اما از کیفیت آموزش بالایی برخوردار نیستند. اکثر آن‌ها حتی به اندازه نصف پولی که می‌گیرند، خدمات نمی‌دهند، البته خانواده‌هایی که فرزندشان را به مدارس غیرانتفاعی می‌فرستند، معتقدند خدمات در این مدارس به مراتب بهتر از مدارس دولتی است، بنابراین برای برخورداری فرزندشان از امکانات بهتر تحصیلی، حاضر به صرف هزینه و تحمل بار مالی چند‌ده‌میلیونی می‌شوند. خانم پرنیان که مادر دانش‌آموز پایه اول ابتدایی است، در رابطه با ثبت‌نام فرزندش در مدرسه غیرانتفاعی در منطقه یک تهران به «جوان» می‌گوید: «کلاس‌های مدارس دولتی شلوغ است و گاهی ۴۵ دانش‌آموز در یک کلاس قرار می‌گیرند. می‌خواهم معلم کلاس دخترم وقت داشته باشد که به او درس بدهد نه اینکه تمام مدت کلاس را مشغول ساکت کردن بچه‌ها باشد و به جای معلمی، مبصری کند. به طور حتم اگر مدارس دولتی خلوت‌تر بود و استاندارد تعداد دانش‌آموز در هر کلاس در آن رعایت می‌شد، او را در آنجا ثبت‌نام می‌کردم و زیر بار پرداخت شهریه‌های گران نمی‌رفتم.» او ادامه می‌دهد: «شهریه‌های مدارس غیرانتفاعی در منطقه یک متفاوت است. در مدرسه‌ای که دخترم را ثبت‌نام کرده‌ام برای سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ شهریه ۳۰ میلیون تومانی گرفته‌اند و برای سال جدید نیز ۱۰ میلیون تومان به صورت علی‌الحساب طلب کرده‌اند تا بعداً رقم جدید شهریه را اعلام کنند.» خانم پرنیان درباره شهریه‌های سایر مدارس در این منطقه اینگونه توضیح می‌دهد: «مدرسه‌ای را می‌شناسم که ۱۰۰ میلیون تومان شهریه‌اش است. وقتی با خانواده‌هایی که فرزندشان را در آنجا ثبت‌نام کرده‌اند، صحبت می‌کنم، می‌گویند که هیچ خدمات خاصی در آنجا داده نمی‌شود. آن‌ها صرفاً از اینکه فرزندشان در مدرسه معروف درس می‌خواند احساس رضایت می‌کنند.» کاسبی جدیدی به نام خدمات «افتراسکول»! هرچند درآمد صاحبان مدارس غیرانتفاعی بالاست، اما آن‌ها از راه‌های دیگری که موجب افزایش درآمدشان شود نیز استفاده می‌کنند. مثلاً برخی از مدارس غیرانتفاعی خدماتی مثل افتراسکول دارند و بابت آن نیز هزینه زیادی می‌گیرند. آن‌ها به پدران و مادرانی که شاغل هستند و نمی‌توانند بعد از اتمام ساعت مدرسه دنبال فرزندشان بیایند می‌گویند که با پرداخت هزینه بیشتر از خدمات افتراسکول استفاده کنند. در این خدمات، بچه‌ها از پیش‌دبستانی تا کلاس پنجم در یک کلاس می‌نشینند و تکالیف‌شان را انجام می‌دهند. آن‌ها باید منتظر بمانند تا والدین‌شان بعد از سه یا چهار ساعت دنبال‌شان بیایند. در این بین برخی از دانش‌آموزان به دلیل حضور طولانی‌مدت در مدرسه دچار اختلال عصبی می‌شوند چراکه آن‌ها دوست دارند مانند سایر همکلاسی‌های‌شان به خانه بروند. این در حالی است که به گفته برخی از والدین و معلمان، افتراسکول هیچ بار تفریحی یا سرگرمی برای دانش‌آموزان ندارد. حقوق‌های ناچیز معلمان در مدارس گران عمده مدارس غیردولتی برای اینکه هزینه‌های‌شان را کم کنند و به سود بیشتری برسند، نیرو‌های آموزشی کم‌تجربه با دستمزد حداقلی را استخدام می‌کنند و همین مسئله سیستم تحصیل دانش‌آموزان مدرسه غیرانتفاعی را ضعیف کرده است. خانم طاهری یکی از معلمان مدرسه غیرانتفاعی است که این موضوع را تأیید می‌کند و می‌گوید: «مدارس غیرانتفاعی اصلاً و ابداً متناسب با پولی که می‌گیرند خدمات نمی‌دهند. این را هر کسی که چند روز به مدارس غیرانتفاعی برود یا یک تحقیق ساده کند، متوجه می‌شود و این موضوع کاملاً عینی و قابل لمس است.» او با اشاره به اینکه معلمانی بدون سابقه و بدون مدرک مرتبط در مدارس غیرانتفاعی مشغول کارند، می‌گوید: «خانواده‌ها می‌گویند مدارس دولتی شلوغ است و معلمان متخصص ندارد، اما مگر همه مدارس غیرانتفاعی معلمان متخصص دارد؟ به شخصه معلمانی را می‌شناسم که با مدرک تحصیلی غیرمرتبط وارد کلاس‌های درس غیرانتفاعی می‌شوند و کسی هم نیست که به
این موارد نظارت و رسیدگی کند.» خانم طاهری اظهار می‌دارد: «در مدرسه‌ای که در آن کار می‌کنم، در این سال تحصیلی که روز‌های آخرش سپری می‌شود از هر دانش‌آموز ۳۰ میلیون شهریه گرفته‌اند، اما خدمات آن با خدماتی که در مدرسه‌ای با شهریه ۱۵ میلیون تومانی یا حتی ۵۰ میلیون تومانی ارائه می‌شود، تفاوتی ندارد.» او ادامه می‌دهد: «مدارس غیرانتفاعی از قوانین خاص خودشان پیروی می‌کنند و هر کدام‌شان هر چقدر که بتوانند از خانواده‌ها پول می‌گیرند. کسی هم به طور دقیق بر کار آن‌ها نظارت نمی‌کند. در حال حاضر مدرسه‌ای در مناطق یک و ۲ تهران هستند که نزدیک ۸۰ میلیون تومان شهریه گرفته‌اند. مگر چه کاری در این مدارس انجام می‌شود و چه معلمانی در آنجا درس می‌دهند؟» این خانم معلم می‌گوید: «مجموع پول‌هایی که مدارس غیرانتفاعی از خانواده‌ها می‌گیرند، یک رقم بسیار بالایی می‌شود که عمده آن در جیب مؤسس مدرسه می‌رود. این در حالی است که اکثر معلمان در مدارس غیرانتفاعی حقوق‌هایی کمتر از حقوق وزارت کار دارند و حق و حقوق‌شان نیز ناقص واریز می‌شود. متأسفانه وضعیت این معلمان معلق است و آن‌ها نه تنها امنیت شغلی ندارند بلکه برای گرفتن حق‌شان هم هیچ کجا نمی‌توانند شکایت کنند.» ۱۲ میلیون دانش‌آموز در حاشیه، ۵/۳ میلیون دانش‌آموز در متن! تنوع مدارس در کشورمان و فعالیت انواع مدارس غیردولتی، دولتی خاص و دولتی عادی باعث شده است «شهریه» مؤلفه‌ای کلیدی در بهره‌مندی از آموزش باکیفیت باشد. تعداد مدارس دولتی که خدمات آموزشی رایگان و باکیفیتی ارائه کنند، کمتر شده است. در همین ارتباط قاسم احمدی‌لاشکی، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفت: «هم‌اکنون ۵/۱۵ میلیون دانش‌آموز در کشور داریم که بیش از ۸۰ درصد آن‌ها در مدارس دولتی مشغول تحصیل هستند و حدود ۵/۳ میلیون دانش‌آموز در مدارس غیردولتی و خاص حضور دارند.» او ادامه داد: «تنوع مدارس در کشور بسیار زیاد است و باید ساماندهی شود، سال ۱۳۹۸ این موضوع در مجلس مصوب شد، اما در آخر به نتیجه نرسید، البته در طرح مجلس باید حساسیت نسبت به تنوع مدارس موجود کمتر می‌بود، به عنوان مثال به مدارس سمپاد اجازه فعالیت داده می‌شد.» معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفت: «هم‌اکنون تمام تلاش آموزش و پرورش برای ۵/۳ میلیون دانش‌آموز مدارس خاص است و ۱۲ میلیون دانش‌آموز دیگر رها شده و کمتر مورد توجه هستند، همچنین مدارس دولتی امکانات و تجهیزات مناسبی در اختیار ندارند.» به گزارش «جوان» در نتیجه بی‌توجهی‌ها به مدارس دولتی و ضعیف شدن آنها، خانواده‌ها ناچار به ثبت‌نام فرزندشان در مدارس غیرانتفاعی می‌شود که باید پول‌های هنگفتی را به حساب مؤسسان این مدارس واریز کنند؛ مدارسی که عمدتاً از قوانین خودشان پیروی می‌کنند و نظارت کافی و دقیقی هم روی آن‌ها وجود ندارد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷ازغدی: رسانه ملی داشتیم. اما زبان تبیین نداشتیم حسن رحیم پور ازغدی با انتقاد از عملکرد ضعیف رسانه‌ای در تبیین دستاورد‌های انقلاب گفت: «بعضاً افتخار را تبدیل به ننگ می‌کنیم، چون بلد نیستیم درست حرف بزنیم. انسانی‌ترین حرکت را جوری مخفی می‌کنیم که انگار حرکتی غلط است.» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در مراسم آغاز به کار «رادیو تبیین» گفت: دشمن این قدر دروغ گفت که دستاورد‌های نظام دیده نشد. بعضی جوانان می‌پرسند از نظر علمی و صنعتی زمان شاه بهتر بوده یا الان؟ این سؤال به خاطر ضعف رسانه‌های ماست. ما عقده در لسان داشتیم و درست عمل نکردیم. ما موفقیت‌های بزرگی داشتیم ولی در تبیین مواضع اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و شرعی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در یک عرصه‌هایی شکست خوردیم و باید این شکست را بپذیریم. حالا وقت ضد حمله است.» دوران صدا و سیمای بدون رقیب گذشته رحیم پور ازغدی در بخشی از سخنانش با اشاره به آیات قرآن گفت: «خدا در قرآن به انبیا می‌فرماید که به مردم بگویید شغل ما پیغمبری نیست و غیرانتفاعی خدمت می‌کنیم. مخاطب باید ما را باور کند. در این صورت می‌توانیم با یک موج رادیو مسیر افکار عمومی را تغییر دهیم. البته یک تاکتیک رسانه‌ای وجود دارد که نظام سرمایه‌داری با بمباران افکار عمومی یک حرف مفت را با رسانه‌های متعدد تحمیل می‌کند. در دورانی که رسانه آمده فاصله ما با نسل قبل بیشتر شده‌است.» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، با هشدار به صداوسیما بیان داشت: «با روالی که داریم پیش می‌رویم، تا ۱۰ سال دیگر رسانه ملی واحد نداریم. فضای مجازی و ماهواره رقبای رسانه ملی هستند و همین الان بخشی از ذهن و باور مخاطب را در اختیار گرفته‌اند. مخاطب از یک واقعه سه خبر می‌شنود و اگر هم مخاطب اعتماد داشته باشد، اعتمادش تقسیم بر سه می‌شود. در سال‌های آینده صد رسانه در عرض هم هستند. صداوسیما در سی، چهل سال گذشته تقریباً بدون رقیب و راحت بود. ولی الان دوران راحتی تمام شد.» وی ادامه داد: «الان باید برای نوه‌هایمان توضیح بدهیم که سال ۵۷ چه اتفاقی افتاد. رسانه‌های بیگانه کودتای ۲۸ مرداد را منکر می‌شوند و روی همه مفاهیم مثل استعمار و انقلاب دارند کار می‌کنند. می‌گویند استقلال یک مفهوم سنتی است و معنا ندارد.» سیاه‌نمایی دشمن برای مقابله با امید علی بخشی‌زاده، معاون «صدا»‌ی رسانه ملی نیز در مراسم راه‌اندازی «رادیو تبیین» گفت: امسال شعار رادیو را جهاد «تبیین» با محوریت تقویت سرمایه اجتماعی قرار دادیم. تمام ۱۵ شبکه رادیویی برنامه‌های مدون را برای برنامه‌سازی دارند. از سرمایه اجتماعی شش مؤلفه را انتخاب کردیم و اعتقاد داریم اگر عملیات رسانه‌ای ما در این شش مؤلفه به درستی تعریف شود، این عملیات به تقویت سرمایه‌های اجتماعی منجر خواهد شد. بخشی‌زاده اولین مؤلفه تشکیل‌دهنده سرمایه انسانی را مفهوم «امید» دانست. وی دومین مفهوم را «اعتماد» مردم به مسئولان دانست و تصریح کرد: دشمن در حال سیاه‌نمایی است و در دستور کار خود امواج شبهه را قرار داده‌است. وی بحث «نشاط»، «امنیت»، «رضایت‌مندی» و «مشارکت» را از دیگر مؤلفه‌ها دانست و تصریح کرد: «در پایان سال بحث مشارکت مردم را در انتخابات داریم و اگر آرایش درست رسانه‌ای نداشته باشیم متأسفانه نمی‌توانیم کارآمد باشیم.» معاون «صدا»‌ی رسانه ملی اظهار داشت: «دستگاه فراگیر رادیو، واجد نقش و رسالتی ذاتی است تا از یک طرف با رویکردی تهاجمی، ابتکار عمل عرصه نبرد رسانه‌ای با دشمن را به دست بگیرد و از سوی دیگر، حملات روانی جریان معاند را خنثی کند. از این زاویه «رادیو تبیین» امروز با شعار «ما روایت می‌کنیم» در عرصه رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران متولد شد. شکل‌گیری این شبکه رادیویی هم پاسخی به مطالبه همیشگی رهبر معظم انقلاب در عرصه جهاد تبیین است و هم ضرورتی بنیادین در رسانه ملی برای روشنگری محسوب می‌شود.» بخشی‌زاده افزود: «رادیو تبیین تلاش خواهد کرد با رویکردی فعال، سکوی پخش واقعیت‌ها در بستر پیشرفت همه‌جانبه باشد تا پیش از روایت‌سازی جعلی دشمن، خود حقایق انقلاب اسلامی و واقعیت‌های جامعه ایرانی‌مان را روایت کنیم. این رادیو قرار است به بهترین موضوعات کشور بپردازد و ما باید روش حمله به دنیای استکبار را انتخاب کنیم.» محمدجواد لاریجانی، مدیر پژوهشگاه دانش بنیاد، در آیین آغاز به کار رادیو تبیین، با تأکید بر اینکه خداوند راه جهاد تبیین را باز کرده‌است، گفت: «همه در معرض تهاجم هستیم، برای اینکه تحرک ما جهاد محسوب شود، باید نیت خالص داشته باشیم. ما باید به سلاح بصیرت خود را مسلح کرده و دنبال کار باشیم. بصیرت شاخصه‌های مختلفی، چون «فهم واقع‌بینانه» دارد. امروز زندگی مدنی به دلیل انقلاب دیجیتال با امواج عظیمی از اطلاعات‌نما پر شده است.»
🇮🇷🇮🇷🇮🇷ازغدی: رسانه ملی داشتیم. اما زبان تبیین نداشتیم حسن رحیم پور ازغدی با انتقاد از عملکرد ضعیف رسانه‌ای در تبیین دستاورد‌های انقلاب گفت: «بعضاً افتخار را تبدیل به ننگ می‌کنیم، چون بلد نیستیم درست حرف بزنیم. انسانی‌ترین حرکت را جوری مخفی می‌کنیم که انگار حرکتی غلط است.» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در مراسم آغاز به کار «رادیو تبیین» گفت: دشمن این قدر دروغ گفت که دستاورد‌های نظام دیده نشد. بعضی جوانان می‌پرسند از نظر علمی و صنعتی زمان شاه بهتر بوده یا الان؟ این سؤال به خاطر ضعف رسانه‌های ماست. ما عقده در لسان داشتیم و درست عمل نکردیم. ما موفقیت‌های بزرگی داشتیم ولی در تبیین مواضع اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و شرعی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در یک عرصه‌هایی شکست خوردیم و باید این شکست را بپذیریم. حالا وقت ضد حمله است.» دوران صدا و سیمای بدون رقیب گذشته رحیم پور ازغدی در بخشی از سخنانش با اشاره به آیات قرآن گفت: «خدا در قرآن به انبیا می‌فرماید که به مردم بگویید شغل ما پیغمبری نیست و غیرانتفاعی خدمت می‌کنیم. مخاطب باید ما را باور کند. در این صورت می‌توانیم با یک موج رادیو مسیر افکار عمومی را تغییر دهیم. البته یک تاکتیک رسانه‌ای وجود دارد که نظام سرمایه‌داری با بمباران افکار عمومی یک حرف مفت را با رسانه‌های متعدد تحمیل می‌کند. در دورانی که رسانه آمده فاصله ما با نسل قبل بیشتر شده‌است.» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، با هشدار به صداوسیما بیان داشت: «با روالی که داریم پیش می‌رویم، تا ۱۰ سال دیگر رسانه ملی واحد نداریم. فضای مجازی و ماهواره رقبای رسانه ملی هستند و همین الان بخشی از ذهن و باور مخاطب را در اختیار گرفته‌اند. مخاطب از یک واقعه سه خبر می‌شنود و اگر هم مخاطب اعتماد داشته باشد، اعتمادش تقسیم بر سه می‌شود. در سال‌های آینده صد رسانه در عرض هم هستند. صداوسیما در سی، چهل سال گذشته تقریباً بدون رقیب و راحت بود. ولی الان دوران راحتی تمام شد.» وی ادامه داد: «الان باید برای نوه‌هایمان توضیح بدهیم که سال ۵۷ چه اتفاقی افتاد. رسانه‌های بیگانه کودتای ۲۸ مرداد را منکر می‌شوند و روی همه مفاهیم مثل استعمار و انقلاب دارند کار می‌کنند. می‌گویند استقلال یک مفهوم سنتی است و معنا ندارد.» سیاه‌نمایی دشمن برای مقابله با امید علی بخشی‌زاده، معاون «صدا»‌ی رسانه ملی نیز در مراسم راه‌اندازی «رادیو تبیین» گفت: امسال شعار رادیو را جهاد «تبیین» با محوریت تقویت سرمایه اجتماعی قرار دادیم. تمام ۱۵ شبکه رادیویی برنامه‌های مدون را برای برنامه‌سازی دارند. از سرمایه اجتماعی شش مؤلفه را انتخاب کردیم و اعتقاد داریم اگر عملیات رسانه‌ای ما در این شش مؤلفه به درستی تعریف شود، این عملیات به تقویت سرمایه‌های اجتماعی منجر خواهد شد. بخشی‌زاده اولین مؤلفه تشکیل‌دهنده سرمایه انسانی را مفهوم «امید» دانست. وی دومین مفهوم را «اعتماد» مردم به مسئولان دانست و تصریح کرد: دشمن در حال سیاه‌نمایی است و در دستور کار خود امواج شبهه را قرار داده‌است. وی بحث «نشاط»، «امنیت»، «رضایت‌مندی» و «مشارکت» را از دیگر مؤلفه‌ها دانست و تصریح کرد: «در پایان سال بحث مشارکت مردم را در انتخابات داریم و اگر آرایش درست رسانه‌ای نداشته باشیم متأسفانه نمی‌توانیم کارآمد باشیم.» معاون «صدا»‌ی رسانه ملی اظهار داشت: «دستگاه فراگیر رادیو، واجد نقش و رسالتی ذاتی است تا از یک طرف با رویکردی تهاجمی، ابتکار عمل عرصه نبرد رسانه‌ای با دشمن را به دست بگیرد و از سوی دیگر، حملات روانی جریان معاند را خنثی کند. از این زاویه «رادیو تبیین» امروز با شعار «ما روایت می‌کنیم» در عرصه رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران متولد شد. شکل‌گیری این شبکه رادیویی هم پاسخی به مطالبه همیشگی رهبر معظم انقلاب در عرصه جهاد تبیین است و هم ضرورتی بنیادین در رسانه ملی برای روشنگری محسوب می‌شود.» بخشی‌زاده افزود: «رادیو تبیین تلاش خواهد کرد با رویکردی فعال، سکوی پخش واقعیت‌ها در بستر پیشرفت همه‌جانبه باشد تا پیش از روایت‌سازی جعلی دشمن، خود حقایق انقلاب اسلامی و واقعیت‌های جامعه ایرانی‌مان را روایت کنیم. این رادیو قرار است به بهترین موضوعات کشور بپردازد و ما باید روش حمله به دنیای استکبار را انتخاب کنیم.» محمدجواد لاریجانی، مدیر پژوهشگاه دانش بنیاد، در آیین آغاز به کار رادیو تبیین، با تأکید بر اینکه خداوند راه جهاد تبیین را باز کرده‌است، گفت: «همه در معرض تهاجم هستیم، برای اینکه تحرک ما جهاد محسوب شود، باید نیت خالص داشته باشیم. ما باید به سلاح بصیرت خود را مسلح کرده و دنبال کار باشیم. بصیرت شاخصه‌های مختلفی، چون «فهم واقع‌بینانه» دارد. امروز زندگی مدنی به دلیل انقلاب دیجیتال با امواج عظیمی از اطلاعات‌نما پر شده است.»
🇮🇷🇮🇷🇮🇷نتفاعی در شهریه و غیرانتفاعی در تعلیم! مدارس غیرانتفاعی ابتدا برای دانش‌آموزانی طراحی شده بود که توانمندی‌های کمتری داشتند، به این ترتیب با خلوت بودن کلاس‌ها، معلمان می‌توانستند بیشتر با دانش‌آموزان کار کنند تا پایه تحصیلی آن‌ها تقویت شود. به مرور زمان شرایط تغییر کرد و این موضوع کاملاً برعکس شد. در حال حاضر اگر والدین احساس کنند فرزندشان توانایی زیادی دارد، او را به مدارس خاص می‌فرستند تا در کلاس‌های شلوغ ۳۰ تا ۴۰ نفره مدارس دولتی، استعدادش از بین نرود. شهریه‌های خاص برای خدمات معمولی! سال‌ها پیش همه دانش‌آموزان در مدارس دولتی درس می‌خواندند و اصلاً مدرسه غیردولتی وجود نداشت تا دودستگی میان آن‌ها ایجاد شود. آن روز‌ها خانواده‌ها زیر بار پرداخت هزینه‌های سرسام‌آور شهریه نمی‌رفتند، اما چند سالی است که مدارس غیردولتی حضور فعالی در صنعت آموزش پیدا کرده و توانسته‌اند دانش‌آموزان زیادی را جذب خود کنند. این در حالی است که عمده مدارس غیرانتفاعی با وجود شهریه‌های گران‌قیمت، اما از کیفیت آموزش بالایی برخوردار نیستند. اکثر آن‌ها حتی به اندازه نصف پولی که می‌گیرند، خدمات نمی‌دهند، البته خانواده‌هایی که فرزندشان را به مدارس غیرانتفاعی می‌فرستند، معتقدند خدمات در این مدارس به مراتب بهتر از مدارس دولتی است، بنابراین برای برخورداری فرزندشان از امکانات بهتر تحصیلی، حاضر به صرف هزینه و تحمل بار مالی چند‌ده‌میلیونی می‌شوند. خانم پرنیان که مادر دانش‌آموز پایه اول ابتدایی است، در رابطه با ثبت‌نام فرزندش در مدرسه غیرانتفاعی در منطقه یک تهران به «جوان» می‌گوید: «کلاس‌های مدارس دولتی شلوغ است و گاهی ۴۵ دانش‌آموز در یک کلاس قرار می‌گیرند. می‌خواهم معلم کلاس دخترم وقت داشته باشد که به او درس بدهد نه اینکه تمام مدت کلاس را مشغول ساکت کردن بچه‌ها باشد و به جای معلمی، مبصری کند. به طور حتم اگر مدارس دولتی خلوت‌تر بود و استاندارد تعداد دانش‌آموز در هر کلاس در آن رعایت می‌شد، او را در آنجا ثبت‌نام می‌کردم و زیر بار پرداخت شهریه‌های گران نمی‌رفتم.» او ادامه می‌دهد: «شهریه‌های مدارس غیرانتفاعی در منطقه یک متفاوت است. در مدرسه‌ای که دخترم را ثبت‌نام کرده‌ام برای سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ شهریه ۳۰ میلیون تومانی گرفته‌اند و برای سال جدید نیز ۱۰ میلیون تومان به صورت علی‌الحساب طلب کرده‌اند تا بعداً رقم جدید شهریه را اعلام کنند.» خانم پرنیان درباره شهریه‌های سایر مدارس در این منطقه اینگونه توضیح می‌دهد: «مدرسه‌ای را می‌شناسم که ۱۰۰ میلیون تومان شهریه‌اش است. وقتی با خانواده‌هایی که فرزندشان را در آنجا ثبت‌نام کرده‌اند، صحبت می‌کنم، می‌گویند که هیچ خدمات خاصی در آنجا داده نمی‌شود. آن‌ها صرفاً از اینکه فرزندشان در مدرسه معروف درس می‌خواند احساس رضایت می‌کنند.» کاسبی جدیدی به نام خدمات «افتراسکول»! هرچند درآمد صاحبان مدارس غیرانتفاعی بالاست، اما آن‌ها از راه‌های دیگری که موجب افزایش درآمدشان شود نیز استفاده می‌کنند. مثلاً برخی از مدارس غیرانتفاعی خدماتی مثل افتراسکول دارند و بابت آن نیز هزینه زیادی می‌گیرند. آن‌ها به پدران و مادرانی که شاغل هستند و نمی‌توانند بعد از اتمام ساعت مدرسه دنبال فرزندشان بیایند می‌گویند که با پرداخت هزینه بیشتر از خدمات افتراسکول استفاده کنند. در این خدمات، بچه‌ها از پیش‌دبستانی تا کلاس پنجم در یک کلاس می‌نشینند و تکالیف‌شان را انجام می‌دهند. آن‌ها باید منتظر بمانند تا والدین‌شان بعد از سه یا چهار ساعت دنبال‌شان بیایند. در این بین برخی از دانش‌آموزان به دلیل حضور طولانی‌مدت در مدرسه دچار اختلال عصبی می‌شوند چراکه آن‌ها دوست دارند مانند سایر همکلاسی‌های‌شان به خانه بروند. این در حالی است که به گفته برخی از والدین و معلمان، افتراسکول هیچ بار تفریحی یا سرگرمی برای دانش‌آموزان ندارد. حقوق‌های ناچیز معلمان در مدارس گران عمده مدارس غیردولتی برای اینکه هزینه‌های‌شان را کم کنند و به سود بیشتری برسند، نیرو‌های آموزشی کم‌تجربه با دستمزد حداقلی را استخدام می‌کنند و همین مسئله سیستم تحصیل دانش‌آموزان مدرسه غیرانتفاعی را ضعیف کرده است. خانم طاهری یکی از معلمان مدرسه غیرانتفاعی است که این موضوع را تأیید می‌کند و می‌گوید: «مدارس غیرانتفاعی اصلاً و ابداً متناسب با پولی که می‌گیرند خدمات نمی‌دهند. این را هر کسی که چند روز به مدارس غیرانتفاعی برود یا یک تحقیق ساده کند، متوجه می‌شود و این موضوع کاملاً عینی و قابل لمس است.» او با اشاره به اینکه معلمانی بدون سابقه و بدون مدرک مرتبط در مدارس غیرانتفاعی مشغول کارند، می‌گوید: «خانواده‌ها می‌گویند مدارس دولتی شلوغ است و معلمان متخصص ندارد، اما مگر همه مدارس غیرانتفاعی معلمان متخصص دارد؟ به شخصه معلمانی را می‌شناسم که با مدرک تحصیلی غیرمرتبط وارد کلاس‌های درس غیرانتفاعی می‌شوند و کسی هم نیست که به
این موارد نظارت و رسیدگی کند.» خانم طاهری اظهار می‌دارد: «در مدرسه‌ای که در آن کار می‌کنم، در این سال تحصیلی که روز‌های آخرش سپری می‌شود از هر دانش‌آموز ۳۰ میلیون شهریه گرفته‌اند، اما خدمات آن با خدماتی که در مدرسه‌ای با شهریه ۱۵ میلیون تومانی یا حتی ۵۰ میلیون تومانی ارائه می‌شود، تفاوتی ندارد.» او ادامه می‌دهد: «مدارس غیرانتفاعی از قوانین خاص خودشان پیروی می‌کنند و هر کدام‌شان هر چقدر که بتوانند از خانواده‌ها پول می‌گیرند. کسی هم به طور دقیق بر کار آن‌ها نظارت نمی‌کند. در حال حاضر مدرسه‌ای در مناطق یک و ۲ تهران هستند که نزدیک ۸۰ میلیون تومان شهریه گرفته‌اند. مگر چه کاری در این مدارس انجام می‌شود و چه معلمانی در آنجا درس می‌دهند؟» این خانم معلم می‌گوید: «مجموع پول‌هایی که مدارس غیرانتفاعی از خانواده‌ها می‌گیرند، یک رقم بسیار بالایی می‌شود که عمده آن در جیب مؤسس مدرسه می‌رود. این در حالی است که اکثر معلمان در مدارس غیرانتفاعی حقوق‌هایی کمتر از حقوق وزارت کار دارند و حق و حقوق‌شان نیز ناقص واریز می‌شود. متأسفانه وضعیت این معلمان معلق است و آن‌ها نه تنها امنیت شغلی ندارند بلکه برای گرفتن حق‌شان هم هیچ کجا نمی‌توانند شکایت کنند.» ۱۲ میلیون دانش‌آموز در حاشیه، ۵/۳ میلیون دانش‌آموز در متن! تنوع مدارس در کشورمان و فعالیت انواع مدارس غیردولتی، دولتی خاص و دولتی عادی باعث شده است «شهریه» مؤلفه‌ای کلیدی در بهره‌مندی از آموزش باکیفیت باشد. تعداد مدارس دولتی که خدمات آموزشی رایگان و باکیفیتی ارائه کنند، کمتر شده است. در همین ارتباط قاسم احمدی‌لاشکی، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفت: «هم‌اکنون ۵/۱۵ میلیون دانش‌آموز در کشور داریم که بیش از ۸۰ درصد آن‌ها در مدارس دولتی مشغول تحصیل هستند و حدود ۵/۳ میلیون دانش‌آموز در مدارس غیردولتی و خاص حضور دارند.» او ادامه داد: «تنوع مدارس در کشور بسیار زیاد است و باید ساماندهی شود، سال ۱۳۹۸ این موضوع در مجلس مصوب شد، اما در آخر به نتیجه نرسید، البته در طرح مجلس باید حساسیت نسبت به تنوع مدارس موجود کمتر می‌بود، به عنوان مثال به مدارس سمپاد اجازه فعالیت داده می‌شد.» معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفت: «هم‌اکنون تمام تلاش آموزش و پرورش برای ۵/۳ میلیون دانش‌آموز مدارس خاص است و ۱۲ میلیون دانش‌آموز دیگر رها شده و کمتر مورد توجه هستند، همچنین مدارس دولتی امکانات و تجهیزات مناسبی در اختیار ندارند.» به گزارش «جوان» در نتیجه بی‌توجهی‌ها به مدارس دولتی و ضعیف شدن آنها، خانواده‌ها ناچار به ثبت‌نام فرزندشان در مدارس غیرانتفاعی می‌شود که باید پول‌های هنگفتی را به حساب مؤسسان این مدارس واریز کنند؛ مدارسی که عمدتاً از قوانین خودشان پیروی می‌کنند و نظارت کافی و دقیقی هم روی آن‌ها وجود ندارد.
برکات کرونایی به همراه شنبه حسن روحانی از راه رسید! بعدها آقای رئیس جمهور مدعی شد که رسانه ها از اظهار نظر وی برداشت متفاوتی داشتند اما این شنبه حسن روحانی همانند صبح جمعه معروف در بین مردم حسابی پخش شد. فارس پلاس؛ مهدی مهدیان طی یادداشتی نوشت: انگار همین دیروز بود که ملت ایران در کنار دیگر مردم جهان در تکاپوی آزمایش سخت کرونایی و تفکر آغاز لحظات پرغصه قصه کرونا قرار گرفتند و عملا چند سال لحظات سخت و پراسترس کرونایی را پشت سر گذاشتند اما این زمان گذشت که خیلی ها عزادار شدند،خیلی ها بر موج کرونا سواری کردند و خیلی ها هم دانسته یا نادانسته اظهار نظرهای تخصصی خود را حول محور کرونا به نمایش گذاشتند. یکی از این اظهار نظرها، اظهار نظر حسن روحانی رئیس جمهور سابق ایران در آن زمان بود که همزمان با آغاز کرونا به همراه وحشتی که زودتر از خود کرونا در بین مردم قرار داشت،گفته بود همه چیز از شنبه عادی می شود! اگرچه بعدها آقای رئیس جمهور مدعی شد که رسانه ها از اظهار نظر وی برداشت متفاوتی داشتند اما این شنبه حسن روحانی همانند صبح جمعه معروف در بین مردم حسابی پخش شد. اما با گذشت بیش از سه سال از آن دوران به نظر می رسد واقعا برکاتی از کرونا به همراه شنبه حسن روحانی از راه رسیده است.آمارهای وزارت بهداشت از کرونا این روزها حاکی از آن است که تعداد ابتلایان کرونا در کشور ۷۱ نفر و متاسفانه تعداد فوتی ها به ۴ نفر رسیده است و باتوجه به مقایسه این آمار و ارقام با ابتدای پیک بیماری در کشور و تعداد دوز واکسن تزریق شده و همچنین عادی انگاری مردم مخصوصا در رعایت پروتکل های بهداشتی از جمله زدن ماسک و مهمتر از آن فاصله گرفتن مردم از وحشت و ترس از این بیماری به نظر می رسد به معنای واقعی کلمه آن شنبه عادی فرا رسیده است. در چنین شرایطی با توجه به اینکه در برخی از کشورها همچنان کرونا پررنگ تر بر طبل مشکلات مردم آنها می کوبد، به نظر می رسد در کشور ما کرونا، با وجود همه حملات ناجوانمردانه ای که در ابتدای حضور این بیماری در کشور به وزارت بهداشت و البته مردم توسط دشمنان می شد،با خود به همراه همه مشکلات و آسیب های مختلفی که داشته حالا در روزهای پسا شنبه و عادی کشور برکاتی هم داشته است! ویروس منحوس کرونا و یا همان کووید 19 را نه تنها همه این چند میلیون نفری که در کشور به آن مبتلا شده اند بلکه تقریبا همه مردم با توجه به لمس کردن مشکلات آن از نزدیک، می شناسند ولی این روزها با تامل بیشتر به اخبار کرونایی و مسائل مربوط به این بلای جهانی درمی یابیم که این شنبه عادی در کشور اکنون برکاتی برای خود به همراه داشته است. جدای از آزمایش سخت بیماری برای مردم که بعد از خروج از آن برای مردم محاسنی را در زندگی دنیوی و اخروی آنها دارد،مشاهده می کنیم که این روزها فرهنگ پاکیزگی نسبی نسبت به قبل از شیوع کرونا توسط مردم،فاصله اجتماعی در بین مردم در مواقع مختلف از جمله در کنار عابر بانک ها،سوار کردن دو نفر در صندلی عقب تاکسی ها توسط برخی رانندگان،زدن ماسک برای افرادی که سرماخوردگی ولو جزئی دارند،مراقبت از عطسه های ناگهانی توسط برخی از افراد،شستشوی دست ها به صورت نظم نسبی در شبانه روز،عدم حضور بیجا در مکان های پرخطر بیماری مختلف از جمله سرماخوردگی و آنفلولانزا و کرونا و مثال های بیشتر این چنینی که اگر چه به صورت نسبی اما بسیار محسوس در حال رقم خوردن است. این اتفاقات، اتفاقات خوبی است که به جرات می توان گفت قبل از کرونا به این اندازه وجود نداشت و اکنون می توان از آن به عنوان برکات کرونا در کشور و در شنبه و دیگر ایام هفته عادی از آن یاد کرد که این امیدواری می رود که در کنار دیگر اتفاقات خوب در کشور که نیاز به آن احساس می شود که به فرهنگ ملی و ثابت تبدیل شود.