eitaa logo
🌷کانال کجایید ای شهیدان خدایی🌷
80 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 !! 🌷شبی خواب دیدم که پیکر مطهر شهید در تابوت است و تابوت نیز در مسجد روستایمان گذاشته شده است. آن شهید در تابوت با من سخن گفت و خواست که ‏هنگام حرکت تابوت خیلی جسدش را به اطراف حمل نکنیم. علت را پرسیدم؛ او گفت: «سرم درد می‌کند و با حرکت تابوت دردش بیشتر می‌شود.» 🌷....پس از شهادت او به یاد خوابم افتادم و وقتی جسد را مشاهده کردم، دیدم دقیقاً گلوله به سر او اصابت کرده بود. شهید هاشمی اولین شهید روستای طلحه می‌باشد ‏و به همین مناسبت گلزار شهدای طلحه نیز به نام «بهشت هاشمی» نام‌گذاری شده است. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید ابوالحسن هاشمی راوی: برادر گرامی شهید
🌷 🌷اولين روزى كه او را ديدم هرگز فراموش نمی‌كنم. تازه به گردان ما آمده بود. چهره‏‌اى معصومانه ولى مصمم داشت. خيلى دلم می‌خواست با او صحبت كنم؛ ولى راستش را بخواهيد خجالت می‌كشيدم. در يك گروهان بوديم و هر شب او را با گريه‏‌هاى عاشقانه و سوز دلى عميق درحال خواندن نماز شب می‌ديدم. همين امر، اشتياق مرا براى صحبت با او بيشتر می‌كرد. 🌷هنگام اجراى عمليات كربلاى پنج فرارسيد. غروب بود و ما در نخلستانهاى حاشيه‏‌ی شلمچه منتظر فرارسيدن شب بوديم. من در سنگرى دراز كشيده بی‌آنكه در خواب باشم، چشمانم را بسته بودم. احساس كردم كسى دارد به صورتم دست می‌كشد و با خنده می‌گويد: «امشب اين چهره با خون، رنگين خواهد شد.» چشمانم را باز كردم خودش بود. كنار من دراز كشيده بود و صحبت می‌كرد. آرى، او حسين منتخبى بود كه مدتها مشتاق صحبت كردن با او بودم. 🌷از من پرسيد: «امشب عازم بهشت هستى يا نه؟» گفتم: «تو چطور؟» تبسمى كرد و با لحنى سرشار از معصوميت گفت: «آرى، به زودى خواهم رفت!» اشك از چشمانم چون ابر بهارى شروع به باريدن كرد. به او گفتم: «سلام مرا به امام حسين عليه‏‌السلام، شهدا و برادرم منصور (شهيد منصور شيخ‏‌زاده بی‌سيم‏چى گروهان جعفر.) برسان و شفاعت مرا نزد پروردگار بنما.» با همان تبسم هميشگى، سرى به علامت تصديق تكان داد و از كنارم برخاست و رفت. اين آخرين ديدار ما بود. او در همان عمليات پرپر شد. 🌹خاطره ای به یاد شهیدان حسين منتخبى و منصور شیخ‌زاده راوى: رزمنده دلاور مسعود شيخ‏‌زاده 📚 کتاب "ذوالفقار" ص ۶۹