eitaa logo
🕊🥀شهیــــــــدانه🥀🕊
144 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
963 ویدیو
4 فایل
🌹بســـــــــــم رب الشهــــــــــــــدا🌹 ✳ گـــویـــندچـــرا دل بــه شهیــــــدان دادی ⁉️ ✅ والله کـــه مـــــن نــــدادم ‌آنـــــهابــــردند🕊 #استوری_شهدایی #عطر_شهدا #عکس_نوشته_شهدا #خاطره_شهدا ❤️❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
💐یاد و خاطره شهید سید حمید میرافضلی که همراه شهید محمد ابراهیم همت به شهادت رسید و نام و یادی از او نیست گرامی باد 💠شهید میرافضلی معروف به سید پابرهنه که ترک موتور حاج ابراهیم همت نشسته بود به همراه این فرمانده دلیر در جزیره مجنون به شهادت رسید @shahidan_e
شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتن🙂💔 جنگ تمام شده بود و پیکرهای پاک بسیاری از شهدا در میان دشت های ایران و عراق باقی مانده و بچه هایی که از قافله دوستانشان جا مانده بودند و عباس هم یکی از آنها بود که با اتمام جنگ و شروع کار تفحص شهدا، آستین همت را بالا زد و برای یافتن دوستانی که در گمنامی به سر می بردند راهی دشت و دیار جنوب و غرب کشور شد. برای پیشبرد این هدف باید دشت های عراق نیز زیر و رو می شد و هماهنگی میان دو کشور برای این امر صورت گرفته بود. خوش اخلاقی و مهربانی عباس زبانزد همه بود و این ویژگی اش همه را شیفته او می کرد و این همگان نه تنها برادران هموطن که عراقی ها نیز بودند. او برای آنکه بتواند عراقی ها را راضی کند تا به خوبی با آنها همکاری کنند هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد؛ از گرفتن هدیه تا خرید آبمیوه و سیگار، و همین رفتارش، کارها را به خوبی راه می انداخت. عباس که شهید شد نه تنها دوستان و آشنایان و فامیل که عراقی ها را نیز در غم فرو برد تا جایی که پول هایشان را روی هم گذاشته و برای عباس مراسم ختم گرفتند. شهدا شرمنده ایم💔 @shahidan_e
🔰 به امید روزی هستم ڪه امام عصر(عجل‌الله‌)... ظهور ڪند و جهان را از ظلم و بیدادگری، رهایی بخشد. 💚 @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دستش قطع شد ، امّـا... دست از یاری امام‌زمانش برنداشت در مثل اربابش فرمانده بود فرماندهٔ قلبها چهره نورانے اش جز لبخند چیزی نمی‌گفت... 🌷 @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچھ‌کھ‌بودفلج‌شد . . نذرحضـٰرت‌زینب﴿س﴾کردمش . .📿 نذرقبول‌شدورضاخوب‌شد ؛ خوبِ‌خـوب . . ! اونقدرخوب‌کھ‌مھرِنوکری‌عمھ‌ی‌سادات ‌روۍ‌قلبش‌حڪ‌شد :) عاقبت‌هم‌فدائـۍبـےبـےزینب‌شد . . @shahidan_e
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌…. 🌷حاج حسین می‌خواست بره فاو، ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمی‌گرده! گفتم: چی شده؟ چرا نرفتی؟ ماشینت کو؟ حاجی گفت: داشتم رانندگی می‌کردم که اطلاعیه ای از رادیو پخش شد؛ مثل این‌که.... 🌷....مثل این‌که مراجع تقلید فرمودند؛ رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی حرامه، منم یک دستم قطع شده و رانندگی کردنم خلاف قانونه!! تا این حکم شرعی رو شنیدم ماشین رو زدم کنار جاده و برگشتم یه راننده پیدا کنم که منو ببره فاو.... خاطره ای به یاد جانباز 🌷 این‌طور مسئول، شهید می‌شه!! @shahidan_e
*از خاطرات از گردان اومده بودیم خیلی خسته بودیم، به آقا مهدی گفتم بیا بریم یه جا خستگی در کنیم یه چیزی بخوریم بعدش می رسونمت خونه. گفت: نه الان برسونم خونه خستگی من کنار خانواده تموم می شه. بعد سفارش کرد که ما کارمون یه طوریه که برای خانواده وقت کم میاریم. حتی چند دقیقه هم که وقت گیر آوردی کنار خانوادت باش . @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🌹‌شهـــید سید مجتبی علمدار: باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر! یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم در نتیجه جامعه بیمه می‌شود و یار برایِ امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تربیت می‌شود. @shahidan_e ‌‌‌‌‌‌‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیکر پاره پاره شهید علم الهدی را از قرآنش شناختند ما را به چه خواهند شناخت؟ @shahidan_e
ماجرای شعری که حاج قاسم پشت سنگرش نوشته بود، چه بود؟ محمدعلی ایران‌نژاد، از همرزمان شهید سلیمانی: در والفجر ۸ پشت سنگر فرماندهی حاج قاسم، شعری نوشته بود: من چه غم دارم که عالم، آتش است سوختن گر خواهد او، بر ما خوش است کاش جان بسیار بود، آتش مدام کان درو می‌سوخت با شوق تمام عشق با دشوار ورزیدن خوش است چون خلیل از شعله، گل چیدن خوش است. این شعر را قبل از عملیات والفجر ۸ حاج قاسم نوشته بود. در آن عملیات، اولین فرماندهی که از ما شهید شد، احمد امینی فرمانده گردان ۴۱۰ لشکر ثارالله از رفسنجان بود. وقتی حاج قاسم از شهادت امینی باخبر شد، بسیار بی‌تابی می‌کرد، اما روحیه خود را حفظ می‌کرد و با خواندن این شعر آرام می‌گرفت. حاج قاسم صبح قبل از روشن شدن هوا خودش به استقبال فرمانده شهیدش رفت و در میدان بود و حتی تا پایان عملیات، آن سمت اروندرود فرماندهی می‌کرد. @shahidan_e
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 مجنون مجنون همت! همت جان به گوشی برادر؟ همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام! همت جان دیگر کسی از شما و تان نمی‌گوید! همت جان، عوض شده! همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با را به سخره گرفتند! همت جان،کج راه‌ ها را مسیر تو می‌دانند! همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت! اینجا بعضی دختران مراقب نیستند!! همت جان به گوشی؟؟ همت جان... اینجا بعضی پسران مان بر عکس عمل میکند،چشمان شان! همت جان یادشان رفته را... هدفت را... چرا رفتنت را... همت جان دیگر چیزی به شهر نمانده... همه جا را احاطه کرده اند... یمان رو به اتمام است... همت جان، در این حملات نفس کم آورده ایم... سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان میکند... همت جان صدامو داری برادر؟؟ همت همت مجنون! مجنون جان... از طرف من به جوانان بگو: چشم و تبلور به شما دوخته است... "شهید محمد ابراهیم همت" مجنون جان فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچه‌ی : میخواهید خدا شما شود! می‌زنید برای خدا باشد... بر می‌دارید برای خدا باشد... می‌گویید برای خدا باشد.. هر چیز و چیز برای خدا باشد... @shahidan_e
1_2954840442.mp3
1.39M
♦️ 🎧 💠 صدای عشق... 💠 صدای آوینی... ✔️ فکه و رمل های عاشقانه اش.... فکه و خاطرات والفجر مقدماتی فکه و صدای طنین انداز شهید آوینی.... اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 @shahidan_e
از دل خاک فکه شهيدی يافتند که در جيب لباسش برگه ای بود: بسمه تعالی جنگ بالاگرفته است، مجالی برای هيچ وصيتی نيست، تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حديثی از امام پنجم می‌نويسم: به تو خيانت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذيب می‌کنند، آرام باش. تو را می‌ستايند، فريب مخور. تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن. مردم شهر از تو بد می‌گويند، اندوهگين مشو. همه مردم تو را نيک می‌خوانند، مسرور مباش، آنگاه از ما خواهی بود »… ديگر نايی در بدن ندارم خداحافظ @shahidan_e
: 🍃| عصر بود که صداهای عجیبی ازبیرون کانال شنیدیم🤔 بچه ها از بیرون کانال خبر نداشتند❌ تنها با فاصله های کم، صدای یازهرا (سلام الله) و یا حسین (علیه السلام) و یا مهدی (عج)'به گوش می رسید!😳 چند نفر تونستند از لبه ی بالای کانال خبر بیارند.قضیه همون بود که فکر می کردیم😥 این صدا از از مجروحانی که در میدان مین جا مونده بودند شنیده می شد از درد ناله می کردند و چند لحظه بعد .... صدای یک گلوله!🔥 تک تیر اندازهای دشمن از روی خاکریزها جلو اومده بودند و مشغول شکار بودند🏹 معرکه ی عجیبی بر پا بود زدن مجروحان نیمه جون افتاده در میدان، تفریح تک تیراندارهای بعثی ها شده بود😞😨 ابتدا یک ناله ی بی رمق یا زهرا (سلام الله) ، بعد صدای تیر و پس از اون خنده مستانه ی بعثی ها😤 نیروهای محاصره شده در کانال، با شنیدن هر صدای تیر، انگار قلبشون از جا کنده می شد اونها در نهایت خشم و حسرت، تنها مشت بر دیوار کانال می کوفتند😖😞 خاموش شدن ناله ی مجروحان رو می شنیدند، اما کاری از دستشون بر نمی اومد این سخت ترین لحظلات برای بچه های کمیل بود 😭 |🍃 📚 برگرفته از کتاب : راز کانال کمیل @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌وشھـٰادَت‌‌نَصیب‌ ڪَسـانۍمۍشَـود، کِہ‌در‌رَه؏ِـشـق‌‌بِـۍتَرس‌، با‌جـان‌خود‌بـازِ؎ڪنند 🌹سلام صبحتون شهدای🌹 @shahidan_e
🌷اوایل جنگ بود تازه نتایج کنکور رو اعلام کرده بودن، رشته پزشکی قبول شده بود، تا ديدمش رفتم جلو و روبوسي كردم. گفتم مبارك باشه پزشكي قبول شديد، ولي انگار براش اهميتي نداشت. با تبسّم گفت: هر وقت شهيد شدم تبريك بگيد. یه بار هم یادمه توی جبهه خيره شده بود به هلي‌كوپتر انگار اولين بار بود که میدید. گفت: اين آهن‌پاره ساخته دست انسان است و پرواز مي‌كند. انسان خودش اگر بخواهد تا كجا مي‌رود؟ 🌷کلا وضع زندگي‌شون خیلی خوب بود. پدرش پول تو جيبي خوبي بهش مي‌داد، اما هميشه جيبش خالي بود. وقتي شهيد شد خيلي از كساني كه سرمزارش مي‌آمدند را نمي‌شناختيم. معلوم شد پول توجيبي‌هاي علی اكبر، بركت سفره خيلي‌ها بوده... راوی دوست شهید @shahidan_e
‹.❤️😌.› بھم‌گفت‌،با‌این‌اوضاع‌سکہ‌و‌دلارو‌ گرونۍ‌‌‌هنوزم‌پاےِآرمان‌های‌رهبرت‌ هستی؟! گفتم‌بہ‌ما‌یاد‌دادن‌تو‌مڪتب‌‌امام‌ حسین(؏)‌ممکنہ‌آب‌هم‌واسہ‌خوردن‌ نباشه... @shahidan_e ‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌