#سلام_مولاجانم
🌱ای فاطمه را شمیم! کی میآیی؟
جانبخشتر از نسیم! کی میآیی؟
🌱"یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه" کی میتابی؟
"یَابنَ النَّبَإِ العظیم" کی میآیی؟
#العجلمولایغریبم
#شهیدانه
https://eitaa.com/shahidan_e
🌷شهید مدافع حرم ذوالفقار عزالدین🌷
♥️|#شهیدی که امام حسین به او مژده شهادتش را داد.
🌱|گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا, درست یکسال پس از شهادت شهید بیسر مدافع حرم «محسن حججی», حال پیکر شهید بیسر مدافع حرم حزب الله لبنان شهید«ذوالفقار حسن عزالدین» به آغوش خانواده باز میگردد. شهید هجده سالهای که در آبان سال 92 به اسارت تروریستهای تکفیری داعش در میآید و تروریستها پس از اسارت دقیقاً مانند شهید حججی سر از تنش جدا میکنند و او را به شهادت میرسانند.
🚩ذوالفقار عزالدین از اهالی منطقه صور لبنان و متولد یازدهم اردیبهشت ماه سال 1374 بود که در اولین روزهای درگیریهای منطقه غوطه سوریه توسط اصابت مین مجروح شد و به اسارت تکفیریها درآمد و تروریست ها او را به شهادت میرسانند. تروریستهای تکفیری قبل از به شهادت رساندن ذوالفقار چندین سؤال از او میپرسند و پس از آن, ذوالفقار را مانند سرور و سالار شهیدان امام حسین(علیهالسلام), سر از تنش جدا کرده و او را به شهادت میرساندند.
🚩ذوالفقار قبل از شهادتش در خواب دیده بود که سرش بریده میشود.او بیدار میشود و مجدداً به خواب میرود که این بار امام حسین(علیه السلام) را در خواب می بیند که ایشان به ذوالفقار میفرماید: «عزیز من! سر تو را خواهند برید همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از هر طرف تو را دربر خواهند گرفت». چندی بعد, خوابش تعبیر شد و همانگونه که در خواب دیده بود به دیدار مولایش امام حسین(علیهالسلام) شتافت.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهیدانه
https://eitaa.com/shahidan_e
ما همیشه فکر میکنیم شُهدا ،
یه کار خاصی کردن که شهید شدن!
نه رفیق، خیلی کار ها رو نکردن
که شَهید شدن :)))
-شهید حسین معزغلامی-
#شهیدانه
https://eitaa.com/shahidan_e
~🕊
خیلی فرقِ بینِ اینکه به دنبال شهادت باشی،
یا شهادت به دنبالِ تو باشه..
زخمی باشی وسطِ میدون،
یا پشت فرمون، توخیابون!
تو پراید بمیری،
یا تویِ پراید شهید بشی :)!
#روضه_مجسم🥀
#شهید_صیاد_خدایی♥️🕊
#شهیدانه
https://eitaa.com/shahidan_e
مامور سرشماری:
سلام . مادر جان
ميشه لطفا بیای دم در ؟
سلام پسرم .. بفرما ؟
از سر شماری مزاحمت میشم .
مادر تو این خونه چند نفرید ؟
اگه ميشه برو شناسنامه هاتونو بیار بنویسمشون ..
مادر لای در رو بیشتر باز کرد
و
با سر گردنش
سر و ته کوچه رو
یه نگاهی انداخت ...
چشماش پر شد ازاشک و گفت :
پسرم
قربونت برم
ميشه ما رو فردا بنویسی ؟
مادر چرا ؟
مگه فردا میخواید بیشتر بشید ؟!!
برو لطفا شناسنامتو بیار
وقت ندارم .
آخه پسرم 34 سال پیش رفته جبهه
هنوز برنگشته
شاید فردا برگرده ..
بشیم دو نفر .
سر شمار
سری انداخت پایین و رفت .
مغازه دارميگفت
الان 31 ساله
هر وقت از خونه میره بیرون
کلید خونش رو میده به من
و میگه :
آقا مرتضی
اگه پسرم اومد
کلیدرو بده بهش بره تو ..
چایی هم رو سماور حاضره ..
آخه خسته س
باید استراحت کنه ..
شادی روح همه اونایی که
از جان خودشون گذشتند
و رفتند
تا ما باشیم..
شادي روح غيور مردانی كه
ايستادند وتسليم نشدن ❤️
#شهیدانه
https://eitaa.com/shahidan_e