فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🔆🔅سالروز ولادت پیامبر مهربانمون و امام صادق علیه السلام بر همه مسلمانان جهان مبارک 🔅🔆
#صبحتون_شهدایی
@shahidan_e
شهادت ۲ مدافع امنیت در بیرم لارستان
🔹سحرگاه امروز ۲ اغتشاشگر حین شعارنویسی با گشت بسیج بیرم روبهرو شده و اقدام به تیراندازی با کلت کمری میکنند. در این تیراندازی سرگرد نورالدین جنگجو و طلبه بسیجی احمدرضا عرفانینیا از بسیجیان بیرم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
@shahidan_e
💐🍀🌺🕊🌺🍀💐
#طنز_جبهه_ها
#کی_با_حسین_کار_داشت؟
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد : « ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت : « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد : « یاسر کجایی؟ » و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد : « حسین اسم کیه ؟ » و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد . با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین . یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد : « کی با حسین کار داشت ؟ » جاسم با خوشحالی ، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت : « من ! »
ترق !
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید !
🍀 #عیدتون_مبارک🍀
@shahidan_e
🌼💐☘️🌸☘️💐🌼
#طنز_جبهه_ها
#ترب_میخواهی ؟
تعداد مجروحین بالا رفته بود ، فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت :
سریع بی سیم بزن عقب ، بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!
شستی گوشی بیسیم را فشار دادم ، به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورند پشت بیسیم باید با کد حرف می زدیم.
گفتم : " حیدر حیدر رشید " چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید ، بعد صدای کسی آمد :
- رشید بگوشم
- رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
-شما کی هستی ؟ پس رشید کجاست ؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا ، من در خدمتم .
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
دیدم عجب گدفتاری شده ام ، از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چه می گویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟
- بابا از همانها که سفیده
- هه هه نکنه ترب می خوای
- بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره
- د ِ لا مصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای!
کارد می زدند خونم در نمی آمد ، هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.
📚 کتاب رفاقت به سبک تانک
🍀 #عیدتون_مبارک🍀
@shahidan_e
بستہام عہد
ڪه دࢪ ࢪاه شہیدان باشم💞
چادࢪ مشڪۍ من،🖤
ࢪنگ شہادٺ دارد
🌷صبحتون شهدایی🌷
@shahidan_e
★تفحـــــــــــص شہـــــــدا★
خبر را که شنیدیم،خودمان را رساندیم؛اما آنها استخوانهای یک حیوان بود.😥
گفتند اینجا خطرناک است و بیشتر منافقان در کمین هستند،باید زودتربرگردیم...
آمبولانسی داشتیم که هر روز سرویس و مجهز میشد سابقه نداشت خراب شود. در راه برگشت،در یک سرپایینی ماشین خاموش شد!!!!!!
بچهها فکر کردند شوخی میکنم اما هرچه استارت زدم ماشین روشن نشد چند متخصص از تعمیرگاه ارتش آمدند،اما فایده نداشت.
بالاخره تصمیم برآن شد که یک تانکر آب بیاید و ماشین را بوکسل کند که تا شب نشده برگردیم،
تانکر آمد اما وقتی به آمبولانس وصل شد گاز که میداد خاموش میشد😲
گفتم:ماشین روشن نمیشود بعدا میآییم آنرا میبریم. اگر اینجا خطرناک است دیگر نمانیم
ماشین را قفل کردیم و برگشتیم.
فردا پس از نماز صبح به سراغ ماشین رفتم،تک و تنها توی حال خودم بودم که رسیدم به مکانی که صخرهمانند بود،دقیقا روبروی جایی که ماشین خراب شده بود،تعدادی پلاک و یک مشت استخوان افتاده بود. هفت شهید بودند.🌈❤️
بچهها را خبر کردم و پیکرها را داخل ماشین گذاشتیم،با بچههای ارتش خداحافظی کردمو به طرف ماشین رفتم،فکر کردند من فراموش کردهام ماشین خراب است،خندیدند اما ماشین با استارت اول روشن شد😌
📚کتاب تفحص خاطرات محمد احمدیان
@shahidan_e
🍃🌸وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم،
از طرف همسر معززش گفتند محمودرضا سفارش کرده چفیهای که از آقا گرفته با او دفن شود
جا خوردم
نمیدانستم از آقا چفیه گرفته
رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند
مانده بودم با پیکرش چه بگویم
همیشه در ارادت به آقا (زید عزه)
خودم را بالاتر از او میدانستم
چفیه را که روی پیکرش گذاشتم
فهمیدم به گرد پایش هم نرسیدهام
در این چند وقت یادم هست یک بار
گفت: شیعیان در بعضی از کشورها بدون وضو تصویر آقا را مس نمیکنند
و گفت ما اینجا از شیعیان عقب افتادهایم!
🔹شهید محمودرضا بیضائی
راوی: برادر شهید
@shahidan_e
💌خاطرات ازدواج در سیره شهدا💞
اولین دیدارمان در پاوه را یادم نمی رود که به خاطر بحث با یکی از روحانیون اهل سنّت، چقدر با عصبانیت با من برخورد کرد!😥
همینطور برخوردهای بعدیش در حال عادی بودن، برایم همراه با ترس بود؛ تا جایی که وقتی صدایش را میشنیدم، تنم می لرزید.
ماجراها داشتیم تا ازدواجمان سر گرفت؛ ولی چند ماه بعد از ازدواجمان، احساس کردم این حاجی با آن برادر همت که می شناختم خیلی فرق کرده! خیلی با محبت است و خیلی مهربان.
این را از معجزه های خطبه عقد می پنداشتم؛ چرا که شنیده بودم که قرآن کریم می گوید:
وَ جعلَ بینکُم مَودَّه و رحمَه .
شهید محمدابراهیم همت
نیمه پنهان ماه 2
@shahidan_e
قرآن کریم
و از نشانههاى او، اينکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانههايى است براى گروهى که تفکّر مىکنند.
سوره روم، آیه21
#معجزهخطبهیعقد❤️
@shahidan_e
گفتم:«کجا برادر؟»
گفت:«با برادر فلانی کار دارم.»
گفتم:«لطفا سلاحتون را تحویل بدید.»
گفت:«اللّـــــــــہ اڪـــــــــــبر❗️»
گفتم:«یعنی چی؟»😳🤨
گفت:«ما مسلح به الله اکبریم.»
بعد هم زیرزیرکی خندید😃
#طنزجبهه
@shahidan_e
•💙🕶•
مادرجبـھههاوقتۍهیـچپنـاهۍنداشتـیم
بهدامنحضـرتزهــرا‹س›پنـاهمیبردیـم
وهیـچملجایۍجـزصـدیقہڪبرۍنداشتـیم
#حاج_قاسم
#شهیدانه
🌷صبحتون منور به نگاه شهدا🌷
@shahidan_e
✤♥️✤ ⃟💎⃟ 🕊"
#شهودعشق♥️
#مناجاتشهداباخدا ✨
💠 مناجاتی از خبرنگار
#شهیدغلامرضانامدارمحمدی:
💎 خدایا!
تو را سپاس ڪه دستم را گرفتی و به طرف خود ڪشاندی.
💎 خدایا!
تو را ڪُرنش ڪه به پایم خلخال زدی و به سوی خود رهنمون نمودی.
💎 خدایا!
تو را حمد ڪه به چشمم گفتی ڪه غیر تو را نبیند.
💎 خدایا!
تو را شڪر ڪه به گوش من فرمان دادی ڪلام غیر تو را نشنود.
♥ معشوق من!
ای همه دست و پا و چشم و گوش و عقل و قلب من!
تو را سجده ڪه مرا خریدی.
عاشقانشهداظهرتون منـــــوربهنورخـــــدا
#شهدایی
#شهیدانه
@shahidan_e
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_دهقان
مراسم هـیئـت که تمـام شـد، بـه سمت حیـاط امامـزاده رفتیم شور و اشـتیاق عجیبی داشـت و تاکیـد می کرد که به حرفـش گوش بدهـم، بـا انگشت اشـاره کـرد و گفـت که وقـتی #شهـید شـدم مـرا آنجـا دفـن کنـید.
مـن که بـاورم نمیشـد، حرفـش را جـدی نـگـرفـتـم، نـمـیدانـسـتـم که آن لحظـه شنونـده وصیت پسـرم هسـتم و روزی شاهد دفـن او در آن حیاط میشـوم.
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدایی
@shahidan_e
همین که روزهای نزدیک به عملیات می رسید،برای بچه ها فال حافظ می گرفت.نزدیک عملیات کربلای 5 بود.
این بار اولین بازشدن کتاب به نیت من بود.
بعد از کمی مکث و زمزمه با لهجه شیرین گفت:"نه کاکو جان! دریغ از یک روزنه کوچک، انگار اصلا قرار نیست از دست تو راحت بشیم!" 😄
با سپری شدن لحظات وضعیت بقیه هم مشخص شد، مرتضی جاویدی، سید محمد کدخدا و... جز، شهدا بودند.زنده ها هم معلومه شدند🕊🕊
نوبت خودته! از بچه ها اصرار از او انکار تا بالاخره چشمها را آرام بست و این بار کمی طولانی تر، قطره اشکی آرام از گوشه چشمانش لغزید، کتاب را باز کرد:💔
نفس باد صبا مشک فشان خواهد بود
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
ارغوان جام"عقیقی" به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
عملیات که تمام شد رفتنی های فال، همه شهید شدند،جاویدی،حق پرست... و خود عقیقی، من مانده بودم و صدای محمدرضا که تا امروز در ذهنم مانده
"دریغ از یک روزنه کوچک".
ـــــــــــــــــــــــ
سردار شهید محمدرضا عقیقی
تولد:16/10/1340شیراز
سمت:مسئول عقیدتی لشکر19 فجر
شهادت:4/10/1365شلمچه عملیات کربلای 5
@shahidan_e
🌱 وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامهی حق و ظهور ولی خدا امام زمان(عج). نکند ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی(ع) غریب شود؛ بههوش باشید. روزی میرسد که امام زمان میآید و شرمندهی او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی(عج)
#شهادت
#شهیدانه
@shahidan_e
ما باید براے فحش شنیدن ساختہ شویم🦋. . !
💬 شھیدمحمدابراهیمهمت!
#شهیدانه
@shahidan_e
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#عهد_با_شهدا
بروید به امان #خدا
من نشسته ام کنار تمام #عهد_هایمان
شما هم به رسم #رفاقت
گاهی #نگاهی کنید به #پشت_سر ...
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
@shahidan_e
👤حاجی صدامو داری!؟
حاجی میخوان اینجا رو مثل سوریه کنن، ولی بچه ها مثل شیر وایستادن...
حاجی برامون خیلی دعاکن ....
#شهیدانه
#حاج_قاسم
@shahidan_e
☘ صبــــح ڪہ نہ
تمام عمرمان بہ خیــر مے شود
اگر سایہ اے
از خلوصتان بر اعمالمان افتد...
سلام صبحتون شهدایے
#شهیدانه
@shahidan_e
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
#خندان_باشیم
#همچون_شهدا
#لبخند_زدنشان
دلیل #خاصی نمی خواست
شاید آنها جز #زیبایی
چیزی نمی دیدند ...
لبخند #پیروزی ؟
مگر غیر از این است
که در راه #خدا
چه #بکشی و چه #کشته شوی
#پیروزی
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
@shahidan_e