eitaa logo
🕊🥀شهیــــــــدانه🥀🕊
144 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
953 ویدیو
4 فایل
🌹بســـــــــــم رب الشهــــــــــــــدا🌹 ✳ گـــویـــندچـــرا دل بــه شهیــــــدان دادی ⁉️ ✅ والله کـــه مـــــن نــــدادم ‌آنـــــهابــــردند🕊 #استوری_شهدایی #عطر_شهدا #عکس_نوشته_شهدا #خاطره_شهدا ❤️❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (سلام الله علیها ) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. 🍃با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... 🍃بهش میگفتن آقا حامد شما و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: 🌷 "اینجا یه جایی هست که اگه باشی باید شوی تا بشی" و همینطور می گفت: 🌷" تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد....💔 @shahidan_e
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 میخواستم بشم درس بخونم بشم خاکمو کنم زن بگیرم مادر پدرمو ببرم دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک تو راه باهم حرف بزنیم خیلی کارا داشتم انجام بدم خب نشد... باید میرفتم تا از دفاع کنم که نباشه کم نشه همدیگرو کنیم از بین بره دیگه نباشه کسی نباشیم .... الان اوضاع ....؟ @shahidan_e
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ در مدرسه داشتیم به نام انشاء ، نمی دانم چرا ولی هر بار از می خواستم که کاش انشایی که معلم مان به ما می دهد درباره دفاع مقدس و آن باشد. از همان بچگی به درونم موج می زد چونکه از همان بچگی من را خواندم که هم من بودند اما برای از خود گذشتند، داستان جوان و را خواندم که برای پا به میدان می گذاشتند. داستان این ها را که می خواندم، بی نظیر درونم شکل می گرفت که این تماماً برای بود و برای همین داشتم همیشه داستان را برای همه بگویم، داشتم در مورد و از حرف بزنم و آنها را به مردم بگویم. حتی همین حالا هم که شده ام، باز هم این درونم می زند و از آن کم نشده . ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌗 🌷 @shahidan_e