eitaa logo
🕊🥀شهیــــــــدانه🥀🕊
144 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
🌹بســـــــــــم رب الشهــــــــــــــدا🌹 ✳ گـــویـــندچـــرا دل بــه شهیــــــدان دادی ⁉️ ✅ والله کـــه مـــــن نــــدادم ‌آنـــــهابــــردند🕊 #استوری_شهدایی #عطر_شهدا #عکس_نوشته_شهدا #خاطره_شهدا ❤️❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸چند روز بعد از ازدواج، شهید صمد اسودی قصد جبهه کرد. گفتم: تازه ازدواج کرده ای،چرا جبهه می روی؟ 🌹گفت:با امام زمان عجل الله کرده ام تا آخرین قطره ی خون،سرباز ایشان باشم. 🔸مادرش گفت:همسر و خواهرانت را به چه کسی می سپاری؟ 🌹گفت:"هروقت مشکل داشتید،امام زمان عجل الله را صدا بزنید و او را بخوانید...." بعد،ماجرای عهد خود با امام زمان عجل الله را برایشان تعریف کرد: 🌹"در عملیاتی،تمام بچه ها شهید شدند و من و یک پیرمرد زنده ماندیم، نزدیک بود اسیر شویم. متوسل به امام زمان عجل شدیم و از ایشان خواستیم تا نجات‌مان دهد. من هم گفتم:اگر نجات پیدا کردم،تا آخرین نفس و آخرین قطره ی خون،سرباز ایشان باشم و در جبهه بمانم". @shahidan_e
✨ نیمه شعبان سال ۱۳۶۹ بود. گفتیم: امروز به یاد امام زمان(عجل الله) به دنبال پیکرهای شهدا می‌گردیم. اما فایده نداشت! خیلی جست‌وجو کردیم. پیش خود گفتیم: یا ! یعنی می‌شود بی‌نتیجه برنگردیم؟! 🌹 در همین حین چهار پنج شقایق را دیدیم که برخلاف شقایق‌ها که تک تک می‌رویند، دسته‌ای در یک جا روئیده‌اند! گفتیم حالا که دستمان خالی است، شقایق‌ها را می‌چینیم و برای بچه‌ها می‌بریم. شقایق‌ها را که کندیم،دیدیم یک شهید آنجاست! 🌹 او نخستین شهیدی بود که پیدا کردیم شهید «مهدی منتظر قائم» @shahidan_e
♦️شهید_برونسی و یارانش در عملیاتی توانسته بودند با دلاوری بالایی تعداد زیادی از تانکهای 72_t عراقی را منهدم کنند... خبر این عملیات مثل توپ در منطقه صدا کرد. خیلی زود خبرش به پشت جبهه هم رسید. 🔸 همان روز، چند خبرنگار و چند فرمانده رده‌بالا توی سنگر فرماندهی گردان، سراغ عبدالحسین آمدند. سوال همه، یکی بود: ⁉️ آقای برونسی! شما چطور این همه تانک نیرو را منهدم کردید، آن هم با کمترین تلفات؟ خونسرد و راحت پاسخ داد : 🌹 بروید از بسیجی ها و فرمانده اصلی آنها سوال کنید... @shahidan_e
🔸عملیات با رمز «» شروع شد, شوری دوچندان در نیروها ایجاد کرد. بچه ها همه جا و همیشه «مهدی عجل الله » را صدا می کردند و احساس می‌کردند که در رکاب آن حضرت مبارزه می کنند. فرمانده یکی از گروهان ها حسین روحانی بود او تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود و در گردان نقش مهمی داشت، اغلب او را «مهندس» صدا می زدیم. او بچه ها را برای انهدام سنگرهای دشمن تشویق می‌کرد و سنگر ها یکی پس از دیگری منهدم می شد. آخرین نیروهای گردان از کانال بیرون آمدند و در پهن دشت جنوب به پیش رفتند. 🌹 ناگهان صدای لرزان حسین مرا متوجه خود کرد به طرفش دویدم در حالی که دستش را روی قلب خونینش گذاشته بود با دست دیگر به آن سوی خط دفاعی اشاره می‌کرد! سرش را به دامن گرفتم تا آخرین کلامش را بشنوم.تنها و تنها برای چند مرتبه گفت: یا مهدی، یامهدی....آنگاه به فیض عظیم شهادت نائل آمد. @shahidan_e
✨ بچه ها با دیدن شهید حاج قاسم سلیمانی، با شعار"صل علی محمد،سرباز مهدی آمد" از او استقبال کردند. برخلاف تصور،از شنیدن این شعار ناراحت شد و با چهره ای برافروخته اما مهربان و عاشق،گفت: 🌹"سرباز مهدی عجل الله شما بسیجیان هستید که همه جوانی و جان خود را وقف رضایت عجل الله کرده اید. من لیاقت این شعار مقدس را ندارم." 🌷هدیه به روح این شهید بزرگوار @shahidan_e
🔸روزی به شهید تورجی زاده گفتم: محمـــد باید معاون گردان شوی. قبول نمی کرد، با اصرارِ من گفت : 🌷به شرطی که سه شنبه تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! با تعجب گفتم : چطــور؟ با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس! قبول کردم و محمد معاون گردان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : 🔸باید مسئول گردان شوی. رفت و یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! 🔸گفتم : صبــر کن ببینم! یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا می روی؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟ 🌷بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم. با تعجب نگاهش می کردم چیزی نگفتم. ❗️ بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن نماز عجل الله تعالی فرجه الشریف بر میگردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری شده بود. در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. 🌷 می گفت: یکبــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم! هدیه به روح این شهید بزرگوار @shahidan_e
🔸در منطقه شوش دانیال باهم بودیم. گاهی برای حراست از خط مقدم و گاهی برای پشتیبانی نیروها ،وارد عمل می شدیم. شهید نوروزعلی امیرفخریان در بین ما بی نظیر بود. ✨هرشب نماز آقا عجل الله را می خواند. یک روز از او پرسیدم: چطور می توانیم راه امام حسین علیه السلام را ادامه بدهیم؟ 🌹حرف دل خود را به من زد و گفت: راه امام حسین علیه السلام،همان راهی است که امام انتخاب کرده است. 🌷هدیه به روح این شهید بزرگوار @shahidan_e