eitaa logo
🕊🥀شهیــــــــدانه🥀🕊
144 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
959 ویدیو
4 فایل
🌹بســـــــــــم رب الشهــــــــــــــدا🌹 ✳ گـــویـــندچـــرا دل بــه شهیــــــدان دادی ⁉️ ✅ والله کـــه مـــــن نــــدادم ‌آنـــــهابــــردند🕊 #استوری_شهدایی #عطر_شهدا #عکس_نوشته_شهدا #خاطره_شهدا ❤️❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 تزکیه و برنامه ریزی برای رشد و تعالی روح و جسم 🦋 به نقل از مادر بزرگوار این شهیده: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت، نماز به‌موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله، نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم ،دعا کردن در صبح و ظهر و شب،کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه ناهار و شام دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می زد...» 🌹 ☀️   @shahidan_e
🌱رفته بود راهیان نور هوا بارونی بود و همه جا گل دوست نداشت لباساش کثیف بشه،همش غر میزد تا اینکه رسیدن به اروند و عکس شهیدی رو دید که تا گلو تو گل بود...! @shahidan_e
هنوز تصویر خاکریزهای طلائیه جلویه چشامه هنوز بوی خاک مقدس فتح المبین رو احساس میکنم هنوز شیرینی ساعت ها خستگی برای زیارت یک یادمان رو لمس میکنم و هنوز صدای به هم خوردن پرچم های شلمچه توی گوشمه... زمانی که به مناطق عملیاتی نرفتی نمیدونی که قدم گذاشتن به بیابون هایی که شاید در ظاهر مثل سایر بیابون های دیگه است،چه توفیقیه و چه احساس خاصی داره تازه وقتی روی خاکه اروند و شلمچه میشینی، تفاوت خودت رو با شهدا احساس میکنی، تازه اونجاس که خودترو خیلی کوچیکتر از اون چیزی که فکر میکردی، میبینی و اونجاست جایی که دل کندن ازش، سخت تر از هرکاره دیگه ای تو دنیاست... وقتی که بعد از خلوت کردن با شهدا اشک از چشمانت سرازیر میشه متوجه میشی که شهدا زنده اند ولی تو .... تازه حرفه خدا رو میفهمی ( ولا تحسبن الذین قتلوا فی السبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون ) حالا که جا ماندم میفهمم، محتاجم محتاج زیارت... محتاج لمس کردن خاک طلائیه... محتاج غروب شلمچه... محتاج صدای موج اروند.... آی  شهـــــــدا دلتنــــــگم😭 مهربون زمین خــــدا دلتنــــــگم😭 @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌱جمعه به جمعه چشم من منتظرنگاه تو ... کی دل خسته‌ام شود معتکف پناه تو... 🌱زمـزمه‌‌ی لبان من این طلب است از خدا... کاش شـوم من عاقبت یک نفر از سپاه تو... @shahidan_e
بفرمایید صبحانه در سنگری به همین سادگی لوله تانکی ستون شده و نایلونی سقف ؛ تا زیر باران نمانند. صبح وعاقبتمون شهدایی🌹 نگاه‌خدا‌به‌زندگیمون @shahidan_e
🕊 ❤️‍ بی‌اذن‌تــو هـرگـزعددےصدنشود... برهرڪہ‌نظرڪنی‌دگربدنشود زهــرا!تودعـاڪن ڪہ‌بیایدمھدی زیراتواگردعـاڪنی،ردنشود..🚶🏾‍♂؛ @shahidan_e
✍شهیدی که در هنگام شهادت با وجود پیکر دو نیم شده اش تا بیست دقیقه امام زمان عجل الله را صدا می زده است. 🌹سردار شهید مهدی کازرونی 🔹از نظر جسمی خیلی قوی بود و با قرآن مأنوس بود. 🔸با اینکه بچه ها کوچک بودند می گفت سعی کن بین الطلوعین بیدار باشند و بدون وضو آنها را شیر نده. 🔹عاشق امام زمان عجل الله بود حتی وقت شهادت تا ۲۰ دقیقه بعد از آنکه پیکرش دو نیم شده بود امام زمان عج را صدا می کرده است. ✅راوی همسر شهید مهدی کازرونی @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_3659600836.mp3
18.07M
جانا جانا مهدی زهرا یا مولانا مهدی زهرا متی ترانا مهدی زهرا جانا جانا جانا جانا… دلخوشی دنیای من میدونی که چقد دوست دارم ای آقای من … غصه ها بی معنی میشه … یعنی میای میبینمت یعنی میشه؟ فرمانده سلام ای مهربونتر از مادر و بابام کاری کن که بازم به چشمت بیام تو لشکر سید علی سرباز شمام منتظرت بودم منتظرت هستم آقای مهربون دستاتو بزار تو دستم یک ساله که با تو یه عهدی هستم پای تموم قول و قرارام هستم فرمانده سلام ای مهربونتر از مادر و بابام کاری کن که بازم به چشمت بیام تو لشکر سید علی سرباز شمام من سربازتم… دیدی دنیارو برات به هم زدم من سربازتم… مثل شیخ احمد کافی فقط از تو دم زدم من سربازتم … مثل میرزا کوچک با نهضتت علم زدم من سربازتم … یه نگام بکن از اون نگاهی که به حاج قاسم کردی من سربازتم … انقده برات دعا کردم و میکنم که زود برگردی@shahidan_e من سربازتم … من سربازتم کلنا فداک یا فرمانده جانم فرمانده جانم مهدی فرمانده سلام ای مهربونتر از مادر و بابام کاری کن که بازم به چشمت بیام تو لشکر سید علی سرباز شمام قول میدم برات یار باشم قول میدم یه عمار باشم قول میدم مثل آرمان علی وردی من پای کار باشم قول میدم مثل حاج قاسم یه جان فدا بشم قول میدم مثل سربازای گمنام توی دل تو جا بشم مثل حاج همت منم محبوب خدا بشم میخوام همه تلاشمو بکنم دنیا صاحب الزمانی بشه اینقده اسمتو صدا میزنم تا اسمت یه روز جهانی بشه …✋❤️ @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔅السّلام علیکَ ایُّها المقدَّمُ المأمول...✋ 🌱سلام بر تو ای مولایی که آرزوی آمدنت بهترین آرزوهاست و آرزومندان و منتظرانت، برترین مردم تاریخ... 🌱سلام بر تو و بر روز آمدنت... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان 🤲 @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز جوان رو به علی اکبر هایی که جوانیشون رو فدای امنیت ما کردن تبریک میگیم😍 🌷صبحتون شهدایی 🌷 @shahidan_e
از تیپ فاطمیون علاقه ی ویژه ای به داشت و در هیات فعالیت می کرد و در یادداشت هایش سخن از ایشان می گوید و حتی گروهان خودش در جبهه های مقاومت را به نام ایشان نامگذاری نمود . 🌹 خدایا من رو بپذیر ... رسیدن به سن ۳۰ سالگی بعد از آقا علی اکبر (علیہ السلام) برام ننگه تن و بدن سالم داشتن اصلا نمیتونم تصور کنم فرق سالم بعد از آقا علی اکبر (علیه السلام) رو اصلا نمی خوام . @shahidan_e
عرض من این است که باید شانه‌های خود را زیر بار دشوار کوچک و بزرگ بدهند ؛ کشور این است ما در بایستی کشور را بر دوش جوانها قرار بدهیم @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ...✋ 🌱سلام بر آن مولایی که آینه ی تمام نمای خداست. سلام بر او و بر روزی که تمام خلق در آینه وجود او، خدا را به تماشا خواهند نشست... 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. 🤲 ❤️ @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 ⭕️ هميشه عادت داشت، وقتي من وارد اتاق مي شدم، بلند ميشد و به قامت مي ايستاد.🌹 يك روز وقتي وارد شدم روي زانوانش ايستاد. ترسيدم😨، گفتم: عباس چيزي شده، پاهايت چطورند؟ خنديد و گفت: «نه شما بد عادت شده ايد؟😁 من هميشه جلوي تو بلند ميشوم. امروز خسته ام. به زانو ايستادم».☺️ ميدانستم اگر سالم بود بلند ميشد و مي‌ايستاد. اصرار كردم كه بگويد چه ناراحتي دارد ⁉️ بعد از اصرار زياد من گفت: چند روزي بود كه پاهايم را از پوتين در نياورده بودم👞. انگشتان پاهايم پوسيده است. نميتوانم روي پاهايم بايستم.😔 عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگي رفت.... 🌹 @shahidan_e
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خبر شهادتش را روز شنیدم، خونه بودم یکی از رفقا زنگ زد و پرسید "جواد کجاست؟" گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..." گفت "خبری ازش داری؟" گفتم نه گفت " انگار شده " خندیدم... گفتم: "جواد و ؟ " ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم حسن محسن محمد .... ۸ نفر زنگ زدن تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم : "چه خبر شده؟" گفت: پرید... گفتم: "مگه کفتره که بپره؟" گفت: " شد " وا رفتم... از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه نشستن... شب شد... رفتیم کوه سفید، جزءخوانی با قرآن گذاشتیم با گریه برداشتیم کلا دیوانه بودیم تا حدود بیست روز هم که نبود نمیومد تو این چند روز که نبودش حالمان خوش نبود... عصبی بودیم، می گفتم نمیاد دیگه تا بیاد، مُردیم و زنده شدم دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!! بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد ، می گفت: " نترس حواسم بهت هست دلم به همین حرفش خوشه ، فقط همین"... راوی : @shahidan_e